پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
پولادین فولادی ساخته شده از فولاد پولادهٔ تیغ مغز پالای سرهای سران فکنده بر پای ✏ �نظامی�
کاینک من و لشگری چو آتش حاضر شده ایم تند و سرکش ✏ �نظامی�
پذیرفته قول داده اقرار کرده تعهد نموده بر عهده گرفته پذرفته که پیشت آورم نوش پذرفتهٔ خویش کرده فرموش ✏ �نظامی�
خوشگذرانی تفریح عیش و عشرت ماهی دو سه در نشاط کاری کردند به هم شراب خواری ✏ �نظامی�
سریع السیر تند رفتار مصمم نوفل ز نفیرِ زاری او شد تیز عنان به یاری او ✏ �نظامی�
آشامید آشامیدن خوشدل شد و آرمید با او هم خورد و هم آشمید با او ✏ �نظامی�
خواستگاری طلب زناشویی تا لیلی را به خواستاری در موکب خود کشد عماری ✏ �نظامی�
رمه گله پذرفت هزار گنج شاهی وز رَم گله بیش از آنکه خواهی ✏ �نظامی�
صبر کردن تحمل نمودن صبوری کردن چون ابن سلام از آن نیازی شد نامزد شکیب سازی ✏ �نظامی�
بهبودی بهبود یافتن او خوب شدن چون ما ز بهیش باز خندیم شکرانه دهیم و عقد بندیم ✏ �نظامی�
وطن موطن سرزمین مادری چون سوی وطن گه آمد از راه بودش طمع وصال آن ماه ✏ �نظامی�
نشاط گاه سرور گاه تفرجگاه تفریح گاه تا یک چندی نشاط می ساخت آخر ز نشاط گه برون تاخت ✏ �نظامی�
خدا بدهدت خدا بتو عطا نماید زلفش ره بوسه خواه می رُفت مژگانش خدا دهاد می گفت ✏ �نظامی�
آرایشگر پیرایش گر پیرایه بند پیرایه گر پرند پوشان سرمایه ده شکر فروشان ✏ �نظامی�
1_مستخدم خدمتکار خدمت گذار اجرت بگیر نوکر کارگزار 2_آموزنده دانش آموز شاگرد فهرست جمال هفت پرگار از هفت خلیفه جامگی خوار ✏ �نظامی� که ای جامگی خو ...
غنی شدن توانگر شدن بی نیاز شدن بردند به تحفه ها در آفاق زان غنیه غنی شدند عشاق ✏ �نظامی�
نان سفید بدون سبوس نان نرم از آرد سبوس گرفته نان از آردی که دوبار بیخته شده خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی� هر ...
آرد سبوس گرفته آرد نرم و سفید خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی�
نان خشن و زمخت نان پر از سبوس نان کم ارزش خشگار ، گرسنه را کلیچ است با سیر ی ، نان میده هیچ است ✏ �نظامی�
چاره پذیر درمان شدنی قابل درمان دانست که دل اسیر دارد دردی نه دوا پذیر دارد ✏ �نظامی�
مردم تماشاگران تظاره کنندگان مشاهده گران این گفت و فتاد بر سر خاک نظارگیان شدند غمناک ✏ �نظامی�
ترید کردن نان خرد کردن نان در کاسه جهت تهیه ترید سیری که به گرسنه نهد خوان خردک شکند به کاسه در نان ✏ �نظامی�
تشنه عطش ناک واله شیدا کاین تشنه جگر که ریگ زاده است بر چشمه تو نظر نهاده است ✏ �نظامی�
روسری چارقد دستمال سر گیسو بند پوشش گیسو لیلی گُله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده ✏ �نظامی�
کلون در محل اقامت بر رسم عرب نشسته آن ماه بر بسته ز در شکنج خرگاه ✏ �نظامی�
چشم زخم خورده زخم چشم رسیده خورشید که نیلگون حروف است هم چشم رسیدهٔ کسوف است ✏ �نظامی�
چشم زخم خوردن زخم چشم رسیدن از چشم رسیدگی که هستم شد چون تو رسیده ای ز دستم ✏ �نظامی�
انگشت نما شدن دست نشان شدن معروف شدن شهره شدن مشهور شدن انگشت کش زمانه اش کشت زخمی ست کشنده زخم انگشت ✏ �نظامی�
پری وش مانند پری فرشته خصال شبیه فرشته لیلی چه سخن؟ پری فشی بود مجنون چه حکایت؟ آتشی بود ✏ �نظامی�
ناز کش خاطرخواه طرفدار مجنون رمیده دل چو سیماب با آن دو سه یار ناز برتاب ✏ �نظامی�
افسار دهنه او نیز فسار سست می کرد دیوانگی ای درست می کرد ✏ �نظامی�
علم آموزی درس خواندن یاران به حساب علم خوانی ایشان به حساب مهربانی ✏ �نظامی�
مشعلی زلفش چو شبی رخش چراغی یا مشعله ای به چنگ زاغی ✏ �نظامی�
دبستان مکتب ادبستان هر یک ز قبیله ای و جایی جمع آمده در ادب سرایی ✏ �نظامی�
همکلاس هم درس با آن پسران خرد پیوند هم لوح نشسته دختری چند ✏ �نظامی�
بی وارثی بی فرزندی بی جانشینی می بود خلیفه وار مشهور وز بی خلفی چو شمع بی نور ✏ �نظامی�
بزم گاه عشرت گاه محل طرب طرب خانه عشرتکده با ذره نشین چو نور خورشید تو کی و نشاطگاه جمشید؟ ✏ �نظامی�
ستم پذیری ظلم پذیری خواری خللِ درونی آرد بیدادکِشی زبونی آرد ✏ �نظامی�
افراد: نادان ترسو کودن بزدل بی شیر دلی بسر نیاید وز گاو دلان هنر نیاید ✏ �نظامی�
اسبم مرکوبم ساقی پی بارگیم ریش است می ده که ره رحیل پیش است ✏ �نظامی�
میوه نوبر میوه تازه رسیده آن می که عصارهٔ حیات است باکورهٔ کوزهٔ نبات است ✏ �نظامی�
آوازه خوان خواننده هر رود که با غنا نسازد بُرَّد چو غنا گرش نوازد ✏ �نظامی�
ابریشمین از ابریشم ساخته شده از ابریشم پیله که بریشمین کلاه است از یاری همدمان راه است ✏ �نظامی�
آزار کشیدن آسیب دیدن رنج کشیدن آزار کشی کن و میازار کآزرده تو بِه که خلق به آزار ✏ �نظامی�
آزرده شده اذیت شده بدی دیده آسیب دیده آزار کشی کن و میازار کآزرده تو بِه که خلق به آزار ✏ �نظامی�
آزرده نشده نیازرده تا من منم از طریق زوری نازرد ز من جناح موری ✏ �نظامی�
اسفندیار روئین تن که به دستور پدرش گشتاسپ و در تلاش برای بندی کردن رستم و با تیر رستم از ناحیه چشم که نقطه آسیب پذیرش بود از پای درآمد و شرح مبسوط آن ...
کرو لال مادرزاد نطقم اثر آنچنان نماید کز جذر اَصَم زبان گشاید ✏ �نظامی�
حقوق بگیر مزد بگیر مزدور اجری خور دسترنج خویشم گر محتشمم ز گنج خویشم ✏ �نظامی�
فریضه جهاد . . . آنگاه آیات جهاد بیامد و فریضت مجاهدت. . . کتاب کلیله و دمنه نصرالله منشی