پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)

بازدید
٢,٦٠٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهاز شتر کجاوه روی شتر رحم آمد مر شتر را گفت هین برجه و بر کودبانِ من نشین ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین و ملک شراب و می گفت ای رندان چه حالست این چه کار هیچ خمی در نمی بینم عقار ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیفایده بیهوده جام می هستی شیخست ای فلیو کاندرو اندر نگنجد بول دیو ✏ �مولانا� هیچ دیوانهٔ فلیوی این کند بر بخیلی عاجزی کدیه تند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می نالید بیهوده میگفت چرند میگفت چرت میگفت ناله میکرد آن خبیث از شیخ می لایید ژاژ کژنگر باشد همیشه عقل کاژ ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باتلاق گل و لای لجن حس تو از حس خر کمتر بدست که دل تو زین وحلها بر نجست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برتری جستن بالاتر بودن رفیع تر بودن ترفیع گرفتن بد چه می گویی تو خیر محض را هین ترفع کم شمر آن خفض را ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نصایح اندرز ها پندها بهر این بو گفت احمد در عظات دائما قرة عینی فی الصلوة ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذکاوت هوشیاری زیرکی چون نداری فطنت و نور هدی بهر کوران روی را می زن جلا ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_کتف. شانه 2_دستکندهای در دیواره سنگی مشرف به رودخانه در شوشتر و دزفول که در تابستان برای فرار از گرما استغاده میشوند 3_که ترا گر تو خواهی کت شقاوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسبیح گو ذکر خدا گویان گر مسبح باشد از ماهی رهید ورنه در وی هضم گشت و ناپدید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نفس تنگی گفت ضعف معده هم از پیریست گفت وقت دم مرا دمگیریست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متکبر مغرور پرنخوت باغرور ای مدمغ عقلت این دانش نداد که خدا هر رنج را درمان نهاد ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیسه نگهداری زر و پول همیان چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجادله گری بحث کننده ای سخنرانی کننده ای واعظی فلسفی از نوع دیگر کرده شرح باحثی مر گفت او را کرده جرح ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشم قهر غضب تندی و تیزی عصبانیت خلم بهتر از چنین حلم ای خدا که کند از نور ایمانم جدا ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داننده راز داننده سر غیب دان وافف بر اسرار باز می زارید کای علام سر مر مرا مگذار بر کفران مصر ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیارد نیاورد مهر بر گوش شما بنهاد حق تا به آواز خدا نارد سبق ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزرائیل ملک الموت پس عزازیلش بگفت ای میر راد مکر خود اندر میان باید نهاد ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمل کورک تاول غده عقده تو خوری حلوا تو را دنبل شود تب بگیرد طبع تو مختل شود ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرق کننده جدا کننده بس ستارهٔ سعد از تو محترق بس سپاه و جمع از تو مفترق ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشمن خصم کی رهد از مکر تو ای مختصم غرق طوفانیم الا من عصم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غوطه خوردن فرو رفتن زیر و بالا رفتن در آب از تو بود آن سنگسار قوم لوط در سیاهابه ز تو خوردند غوط ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صیاد شکارچی مرغ معرفتهای تو چون بانگ صفیر بانگ مرغانست لیکن مرغ گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مس کردن لمس کردن مالاندن مالیدن دستمالی کردن لاس زدن همچو آن طفلی که بر طفلی تند شکل صحبت کن مساسی می کند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع خس فرومایگان دون مایگان افراد دون و پست و زبون صفع شاهان خور مخور شهد خسان تا کسی گردی ز اقبال کسان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیلی زدن پس گردنی زدن قفا زدن صفع شاهان خور مخور شهد خسان تا کسی گردی ز اقبال کسان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شروع پیری سایه پیری پیر شدن مسن شدن ضعف پیری هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر دامن آن نفس کش را سخت گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرمی حرارت تباهی سر بریدن چیست کشتن نفس را در جهاد و ترک گفتن تفس را ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقصان زیان ضرر کردن محل کسوف ماه جمله فرزین بندها بیند بعکس مات بر وی گردد و نقصان و وکس ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سفره مان خوراکمان غذایمان ور بکل بیزار بودی او ز ما کی رسیدی خوانمان هیچ از سما ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودستایی نمی کنم لاف نمی زنم گزاف نمی گویم گفت توبه کردم ای سلطان که من از سر جلدی نلافم هیچ فن ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاهان خشک شاخه های خشک چون گرفتار گنه می آمدم غرقه دست اندر حشایش می زدم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چربی پیه چون نمودی قدرتت بنمای رحم ای نهاده رحمها در لحم و شحم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ به رنگ کردن مختلف شدن گوناگون شدن حق آن قوت که بر تلوین ما رحمتی کن ای امیر لونها ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باتلاق گل و لای دُور می شد این سؤال و این جواب ماند چون خر محتسب اندر خلاب ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرمه چشم داروی چشم داروی نابینایی اولا دزدید کحل دیده ات چون ستانی باز یابی تبصرت ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسباب و وسایل کالا متاع چون ز کوری دزد دزدد کاله ای می کند آن کور عمیا ناله ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنباندن زمین زمین لرزه رجف کرد اندر هلاک هر دعی فهم کرد از حق که یاارض ابلعی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محل غرس کردن درختان جای نشاندن نهال عقل را من آزمودم هم بسی زین سپس جویم جنون را مغرسی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عبث بیهوده بی جا بی ارزش آدمی داند که خانه حادثست عنکبوتی نه که در وی عابثست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشنده قاتل هلاک کننده از بین برنده قند بیند خود شود زهر قتول راه بیند خود بود آن بانگ غول ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع بیهوده سرگشته حیران تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده ✏ �مولانا� جام می هستی شیخست ای فلیو کاندرو اندر نگنجد بول دیو ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیکو امام پیشرو رهبر گفت امت مشورت با کی کنیم انبیا گفتند با عقل امیم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پگاه صبح زود بامداد صبحگاه گفت قصد کعبه دارم از پگه گفت هین با خود چه داری زاد ره ✏ �مولانا� خروسی که بیگه نوا بر کشید سرش را پگه باز باید برید ✏ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واسطه میانجی این چنین رخصت بخواندی در وسیط یا بدست این مساله اندر محیط ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گول نادان احمق خنگ کودن خویشتن را بر علی و بر نبی بسته است اندر زمانه بس غبی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد کردن تکیه کردن پشت گرمی نمودن بر زن و بر فعل زن دل می نهید عقل ناقص وانگهانی اعتمید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنیز خدمتکار زن کلفت بر در خانه بگو قیماز را تا بیارد آن رقاق و قاز را ✏ �مولانا�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقیق نازک نان نازک نان لواش کای شریف من برو سوی وثاق که ز بهر چاشت پختم من رقاق ✏ مولانا سفره نان گشاد و لختی خو َرد از رقاق سپید و گِرده زرد ✏ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رفقا یاران دوستان همرهان گفت صوفی را برو سوی وثاق یک گلیم آور برای این رفاق ✏ �مولانا�