پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
پوشیده نهان مخفی غیر عیان معدن لعل و عقیق مکتنس بهترست از صد هزاران کان مس ✏ �مولانا�
ازدحام کننده انبوه شدن گرد هم جمع شدن دورهمی مزدحم می گردیم در وقت تنگ این نصیحت می کنم نه از خشم و جنگ ✏ �مولانا�
محل خواباندن شتر محل فراخ و گشاد جای استراحت محل اقامت کندرین فرصت کم افتد این مناخ تو ز یارانی و وقت تو فراخ ✏ �مولانا�
زشت و ناخوشایند بد صدا نالهٔ کافر چو زشتست و شهیق زان نمی گردد اجابت را رفیق ✏ �مولانا�
بخشندگان بخشش کنندگان کمک کنندگان لیک وهابان که بی علت دهند بوک دستی بر سر زشتش نهند ✏ �مولانا�
شاید که بود که مگر که انگار که بوک، استادی رهاند مر تو را وز خطر بیرون کشاند مر تو را ✏ �مولانا�
خوار شمرده شده خفیف شده استخفاف پست شده فوقی آنجاست از روی شرف جای دور از صدر باشد مُستَخَف ✏ �مولانا�
چسبیده راغب شده متمایل شده فی السماءِ رزقُکُم بشنیده ای اندرین پستی چه بر چُفسیده ای ✏ �مولانا�
انباشته شدن پر شدن آکنده شدن لبالب شدن لبریز شدن ممتلی و خوابناک و سست بد پا و رویش صد هزاران زخم شد ✏ �مولانا�
گول احمق کار نابلد بی تجربه تو شب و روز از پی این قوم غمر چون شب و روزی مدد بخشای عمر ✏ �مولانا�
کج و معوج خمیده کج و ناراست نقش کژمژ دیدم اندر آب و گل چون ملایک اعتراضی کرد دل ✏ �مولانا� کژ مژی را خریطه بگشایم خنده ای در نشاطش افزایم ✏ �نظام ...
مغبون شده ضرر کرده سست رای ضعیف رای کند ذهن چونک گردانید سر سوی زمین در کمی و خشکی و نقص و غبین ✏ �مولانا�
مرد نی زن نی نواز نوازنده نی دم که مرد نایی اندر نای کرد درخور نایست نه درخورد مرد ✏ �مولانا�
راه بلدی پیشقراولی راهنمای راه پیشرو لشکر دیده بان لشکر تو ز سَرمَستان قَلاوُزی مجو جامه چاکان را چه فرمایی رَفو؟ ✏ �مولانا�
پا افزار کفش در درونِ کعبه رسمِ قبله نیست چه غم اَر غَوّاص را پاچیله نیست؟ ✏ �مولانا�
خراج مالیات ساو باژ ده یک ده درصد یک به ده عاشقان را هر نفَسْ سوزیدَنیست بر دِهِ ویران خَراج و عُشْر نیست ✏ �مولانا� خواستن کدیه است خواهی عشر خوا ...
در ضمیر بودن مخفی بودن پنهان داشتن چند ازین اَلفاظ و اِضْمار و مَجاز؟ سوزْ خواهمْ سوز، با آن سوزْ ساز ✏ �مولانا�
ستایش ستودن ستایش کردن دست و پا در حق ما استایش است در حق پاکی حق آلایش است ✏ �مولانا�
سعی و تلاش دویدن به هر سو جنب و جوش خواجه خیرست این دوادو چیستت گم شده اینجا که داری کیستت ✏ �مولانا�
سنگ ریزه کهربای مسخ آمد این دغا خاک قابل را کند سنگ و حصا ✏ �مولانا�
قاری تلاوتگر تلاوت کننده خواننده مقریی می خواند از روی کتاب ماؤکم غورا ز چشمه بندم آب ✏ �مولانا�
اعمی کور نابینا دیدهٔ حس را خدا اعماش خواند بت پرستش گفت و ضد ماش خواند ✏ �مولانا�
فریبکار نیرنگ باز حیله گر پس خداعی را خداعی شد جزا کاسه زن کوزه بخور اینک سزا ✏ �مولانا�
تنبک زدن دنبک زدن دست زدن در تماشای دل بدگوهران می زدی خنبک بر آن کوزه گران ✏ �مولانا� گوید او محبوس خنبست این تنم چون می اندر بزم خنبک می زنم ✏ � ...
اطاله کلام پرحرفی کردن بحث را بسیار ادامه دادن دور ماند از جر جرار کلام باز باید گشت و کرد آن را تمام ✏ �مولانا�
خربزه هندوانه خیار کدو محصولات بوته ای لذت دست شکربخشت بداشت اندرین بطیخ تلخی کی گذاشت ✏ �مولانا�
دوتا شدن دولا شدن خمیده شدن سر بزیر افکندن گفت من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندان که از شرمم دوتو ✏ �مولانا�
قاچ برش غاچ از خوشی که خورد داد او را دوم تا رسید آن گرچها تا هفدهم ماند گرچی گفت این را من خورم تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم ✏ �مولانا�
بالا _برتر_عالم والا برش_قاچ_غاچ چون برید و داد او را یک برین همچو شکر خوردش و چون انگبین ✏ �مولانا�
اعتنا کننده اهتمام کننده مشغول به کاری بوده سرگرم کاری بوده اشتغال داشتن هرچه تحصیلی کنی ای معتنی می در آید دزد از آن سو کایمنی ✏ �مولانا�
زخمی آزرده تن خسته می دهند افیون به مرد زخم مند تا که پیکان از تنش بیرون کنند ✏ �مولانا�
واژگونه برعکس وارونه جابجا در جهان بازگونه زین بسیست در نظرشان گوهری کم از خسیست ✏ �مولانا�
بهوش آمدن بهبودی یافتن هشیار شدن گاو کشتن هست از شرط طریق تا شود از زخم دمش جان مُفیق ✏ �مولانا�
دشمنان دشمنان خونی وا نماید خونیان دیو را وا نماید دام خدعه و ریو را ✏ �مولانا�
دشمنی تضاد گفت روشن کین جماعت کشته اند کین زمان در خصمیم آشفته اند ✏ �مولانا�
1_باج خراج باژ 2_خالص بدون ناخالصی زنده شد کشته ز زخم دم گاو همچو مس از کیمیا شد زر ساو ✏ �مولانا�
پیام رساندن پیک بودن در سگ اصحاب خویی زان وفود رفت تا جویای الله گشته بود ✏ �مولانا�
هشیار شدن از گیجی درآمدن بهوش آمدن جملهٔ ذرات در وی محو شد عالم از وی مست گشت و صحو شد ✏ �مولانا�
افتان و خیزان رفتن روی چهار دست و پا خزیدن مانند اطفال روی سینه و شکم رفتن گر تو باشی راست ور باشی تو کژ پیشتر می غژ بدو واپس مغژ ✏ �مولانا�
پرتاب شونده پرتاب شده از بند کمان رسته تیر را مشکن که این تیر شهیست نیست پرتاوی ز شصت آگهیست ✏ �مولانا�
نهان ناآشکار پنهان مخفی نور حس با این غلیظی مختفیست چون خفی نبود ضیائی کان صفیست ✏ �مولانا�
پائیز خزان برگ ریزان ای خنک زشتی که خوبش شد حریف وای گل رویی که جفتش شد خریف ✏ �مولانا�
شکارچی صیاد آینه خالص نگشت او مُخلِص است مرغ را نگرفته است او مُقنِص است ✏ �مولانا�
نفت فروش کسی که نفت عرضه می کند کسی که چراغ را پر از نفت می کند کسی که گلوله های آتشین نفتی بر سر دشمن می ریزد می درد می دوزد این خیاط کو می دمد می ...
بی وقت گذشتن وقت و اوقات هین و هین ای راه رو بیگاه شد آفتاب عمر سوی چاه شد ✏ �مولانا�
بی وقت دیر شدن گذشتن اوقات سال بیگه گشت وقت کشت نی جز سیه رویی و فعل زشت نی ✏ �مولانا� چون رسیدم به شهر ، بی گه بود شهر در بسته خانه بی ره بود ✏ ...
پونه بعد از آن چیزی که کاری بر دهد لاله و نسرین و سیسنبر دهد ✏ �مولانا�
پیمان شکن وعده شکن بد قول خلف وعده کردن به تعهد عمل نکردن گفت روزی حاکمش ای وعده کژ پیش آ در کار ما واپس مغژ ✏ �مولانا�
1_ادرار آور 2_گل خشک شده ملات خشک شده بر سر دیوار هر کو تشنه تر زودتر بر می کند خشت و مدر ✏ �مولانا�
فریب کار حیله گر کسی که افراد ساده لوح را گول میزند اینت مالیخولیای ناپذیر اینت لاف خام و دام گول گیر ✏ �مولانا�