تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون آمدن/خارج شدن تدریجی ( از یک مکان یا از یک رابطه ) Robert often drifts out of touch with his friends

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی داره: یکی به معنی: یار - همدم_همراه - همنشین دوم به معنی: یک پک یا مجموعه کوچک برای تکمیل چیز دیگری A traveller's companion The Oxford compa ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدیهی شمردن یا مسلم دانستن یک فرضیه به عنوان مبنای یک چیز دیگر his theory postulated a rotatory movement for hurricanes

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دو معنی داره: ۱. قابلیت چکش خواری ( در رشته های مهندسی ) ۲. قابل جعل شدن ( امضا، پول و . . . ) مثلا بخوایم بگیم فلانی امضاش قابلیت جعل شدن داره بای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در قالب اسم: مبنا در قالب فعل: مبنا سازی کردن - پی ریزی کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستمون ( ( درویش ) ) تقریبا کامل معانی مختلفش رو نوشته علاوه اونها به معنی پیر شدن هم هست My dad is getting on پدرم داره پیر میشه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

make an attack in return for a similar attack دقیقا به معنی تلافی کردن هست retaliate

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

وابسته به شرایط مکانی و زمانی contextual factors: فاکتورهای وابسته به شرایط

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ضربه زدن با دست یا به کمک یک شی When he felt someone grab him, he hit out wildly ۲. انتقاد شدید از کسی The Medical Association yesterday hit out ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

اشاره به یک منطقه خیلی خشک داره منطقه بدون بارش یا بارش خیلی کم Arid= too dry

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی داره: ۱. ضربه زدنی که باعث می شود کسی نقش بر زمین شود She was almost bowled over by a huge dog ۲. شدیدا کسی را تحت تاثیر قرار دادن یا شدیدا ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سه تا معنی داره: ۱. کسی را سراسیمه و آشفته کردن ۲. هم زدن یک محلول یا مایع ۳. تحریک نگرانی جامعه در مورد یک مسئله

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منو تحت تاثیر قرار میده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Draw در قالب فعل چندین معنی داره: ۱. ترسیم کردن Draw a map ۲. چیزی رو بیرون کشیدن He drew his gun ۳. مساوی شدن Brazil drew a stormy match 1 - 1 ۴. ک ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوتا معنی داره: ۱. جلسه - نشست ۲. یه بازه زمانی مشخص ( یک سال تحصیلی به عنوان مثال )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

وسواس دل مشغولی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

لفاظی بیان گیرا بیان متقاعد کننده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بیان معنی predisposition به فارسی یه کم سخته: معنیش اینه: تمایل به یک چیزی رو از قبل داشتن یا مستعد یک مشکل یا مستعد یک نگرش ( مثبت و منفی ) بودن a ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ستایش کردن تمجید کردن He extolled the virtues of Iranian people

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بی خبر نا آگاه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٨

Get around در سه معنی بکار گرفته میشه: ۱. غلبه کردن - فائق آمدن به یک مسئله We should get around the problem ۲. پخش شدن یک خبر در همه جا News of the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بهترین معنی برای این لغت ( ( درهم بر هم ) ) می باشد تعریفش اینه: چیزهای مختلفی که کنار هم هستند ولی با همدیگه غیر مرتبط هستند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالت بد یا حالت ناجوری که برای چیزی اتفاق می افتد یا به عبارتی معنیش میشه: انحطاط - به پستی گراییدن poverty brings with it degradation فقر با خودش ان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خوب بودن یا خوب عمل کردن چیزی در حدی که از تعریف میشه خوب بودن یا خوب عمل کردن چیزی در حدی که ازش انتظار میره This car never lived up to my high expe ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

کشتی تندرو a fast sailing ship used in the past

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٣

Prompt در سه قالب دارای معنی هست. ۱. در قالب فعل به معنی: متقاعد کردن یا برانگیختن کسی به انجام کاری ۲. در قالب صفت به معنی: سریع - فوری Prompt acti ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این لغت توی روانشناسی و فلسفه معانی پیچیده ای داره ولی عموما معنیش میشه: عزت نفس "he need a boost to his ego" او نیازمند تقویت عزت نفس خودش است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار گرفتن کسی با چیزی در یک موقعیت با ثبات

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Correspond with مکاتبه کردن با _ نامه نگاری کردن با Correspond to تطابق داشتن با _ شباهت داشتن با _ همخوانی داشتن با Corresponding author نویسنده مس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

به عنوان اسم: ویژگی، مشخصه به عنوان فعل: دارا بودن ، ارائه دادن the hotel features a large lounge, a sauna, and a coin - operated solarium

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نامنظم و بدون الگوی خاص

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان فرسایشی و خسته کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شاید که I will stay around in case you need me من همین اطراف میمونم شاید که شما بهم احتیاج داشته باشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حفاظت از محیط زیست جلوگیری از مصرف بی فایده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توهین آمیز تهاجمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جا خوردن I was taken back من جا خورده بودم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غارتگر - چپاولگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایه روبی ( در مورد کانال فاضلاب )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بگی نگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستدار علاقه مند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سو زیادی به عنوان مثال: abusive consumption به معنی: سو مصرف یا مصرف زیادی هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

حرف های نامفهوم نوزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در قالب فعل دو معنی دارد: ۱ . خسته شدن ۲. تمام چیزی را مصرف کردن در قالب اسم به معنی: خروج دود از اگزوز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

آماده کردن زمین برای کشت تلاش برای بدست آوردن یک مهارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی زیاد بودن یا عظمت چیزی مانع از مشاهده چیز دیگری بشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرو کار داشتن Music is concerned with harmony and rhythm

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حیرت آوری شگفت انگیزی تاثیر گذاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی به ارث گذاشتن برای کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پس زدن دفع کردن ( وقتی یک دروازه بان توپی رو دفع میکنه گزارشگر میگه push away )

١