دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٢٧٦
رتبه در دیکشنری
٢,٣٥٣
لایک
٧٦
دیسلایک
٢
جدیدترین پیشنهادها
١ ماه پیش
٠
در قالب اسم: مبنا در قالب فعل: مبنا سازی کردن - پی ریزی کردن
١ ماه پیش
١
دوستمون ( ( درویش ) ) تقریبا کامل معانی مختلفش رو نوشته علاوه اونها به معنی پیر شدن هم هست My dad is getting on پدرم داره پیر میشه
١ ماه پیش
١
make an attack in return for a similar attack دقیقا به معنی تلافی کردن هست retaliate
١ ماه پیش
١
وابسته به شرایط مکانی و زمانی contextual factors: فاکتورهای وابسته به شرایط
١ ماه پیش
٠
۱. ضربه زدن با دست یا به کمک یک شی When he felt someone grab him, he hit out wildly ۲. انتقاد شدید از کسی The Medical Association yesterday hit out ...
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.