پیشنهادهای Sajad (٤٩)
بیرون آمدن/خارج شدن تدریجی ( از یک مکان یا از یک رابطه ) Robert often drifts out of touch with his friends
دو معنی داره: یکی به معنی: یار - همدم_همراه - همنشین دوم به معنی: یک پک یا مجموعه کوچک برای تکمیل چیز دیگری A traveller's companion The Oxford compa ...
بدیهی شمردن یا مسلم دانستن یک فرضیه به عنوان مبنای یک چیز دیگر his theory postulated a rotatory movement for hurricanes
دو معنی داره: ۱. قابلیت چکش خواری ( در رشته های مهندسی ) ۲. قابل جعل شدن ( امضا، پول و . . . ) مثلا بخوایم بگیم فلانی امضاش قابلیت جعل شدن داره بای ...
در قالب اسم: مبنا در قالب فعل: مبنا سازی کردن - پی ریزی کردن
دوستمون ( ( درویش ) ) تقریبا کامل معانی مختلفش رو نوشته علاوه اونها به معنی پیر شدن هم هست My dad is getting on پدرم داره پیر میشه
make an attack in return for a similar attack دقیقا به معنی تلافی کردن هست retaliate
وابسته به شرایط مکانی و زمانی contextual factors: فاکتورهای وابسته به شرایط
۱. ضربه زدن با دست یا به کمک یک شی When he felt someone grab him, he hit out wildly ۲. انتقاد شدید از کسی The Medical Association yesterday hit out ...
اشاره به یک منطقه خیلی خشک داره منطقه بدون بارش یا بارش خیلی کم Arid= too dry
دو معنی داره: ۱. ضربه زدنی که باعث می شود کسی نقش بر زمین شود She was almost bowled over by a huge dog ۲. شدیدا کسی را تحت تاثیر قرار دادن یا شدیدا ت ...
سه تا معنی داره: ۱. کسی را سراسیمه و آشفته کردن ۲. هم زدن یک محلول یا مایع ۳. تحریک نگرانی جامعه در مورد یک مسئله
منو تحت تاثیر قرار میده
Draw در قالب فعل چندین معنی داره: ۱. ترسیم کردن Draw a map ۲. چیزی رو بیرون کشیدن He drew his gun ۳. مساوی شدن Brazil drew a stormy match 1 - 1 ۴. ک ...
دوتا معنی داره: ۱. جلسه - نشست ۲. یه بازه زمانی مشخص ( یک سال تحصیلی به عنوان مثال )
وسواس دل مشغولی
لفاظی بیان گیرا بیان متقاعد کننده
بیان معنی predisposition به فارسی یه کم سخته: معنیش اینه: تمایل به یک چیزی رو از قبل داشتن یا مستعد یک مشکل یا مستعد یک نگرش ( مثبت و منفی ) بودن a ...
ستایش کردن تمجید کردن He extolled the virtues of Iranian people
بی خبر نا آگاه
Get around در سه معنی بکار گرفته میشه: ۱. غلبه کردن - فائق آمدن به یک مسئله We should get around the problem ۲. پخش شدن یک خبر در همه جا News of the ...
بهترین معنی برای این لغت ( ( درهم بر هم ) ) می باشد تعریفش اینه: چیزهای مختلفی که کنار هم هستند ولی با همدیگه غیر مرتبط هستند
حالت بد یا حالت ناجوری که برای چیزی اتفاق می افتد یا به عبارتی معنیش میشه: انحطاط - به پستی گراییدن poverty brings with it degradation فقر با خودش ان ...
خوب بودن یا خوب عمل کردن چیزی در حدی که از تعریف میشه خوب بودن یا خوب عمل کردن چیزی در حدی که ازش انتظار میره This car never lived up to my high expe ...
کشتی تندرو a fast sailing ship used in the past
Prompt در سه قالب دارای معنی هست. ۱. در قالب فعل به معنی: متقاعد کردن یا برانگیختن کسی به انجام کاری ۲. در قالب صفت به معنی: سریع - فوری Prompt acti ...
این لغت توی روانشناسی و فلسفه معانی پیچیده ای داره ولی عموما معنیش میشه: عزت نفس "he need a boost to his ego" او نیازمند تقویت عزت نفس خودش است
قرار گرفتن کسی با چیزی در یک موقعیت با ثبات
Correspond with مکاتبه کردن با _ نامه نگاری کردن با Correspond to تطابق داشتن با _ شباهت داشتن با _ همخوانی داشتن با Corresponding author نویسنده مس ...
به عنوان اسم: ویژگی، مشخصه به عنوان فعل: دارا بودن ، ارائه دادن the hotel features a large lounge, a sauna, and a coin - operated solarium
نامنظم و بدون الگوی خاص
زمان فرسایشی و خسته کننده
شاید که I will stay around in case you need me من همین اطراف میمونم شاید که شما بهم احتیاج داشته باشین
حفاظت از محیط زیست جلوگیری از مصرف بی فایده
توهین آمیز تهاجمی
جا خوردن I was taken back من جا خورده بودم
غارتگر - چپاولگر
لایه روبی ( در مورد کانال فاضلاب )
بگی نگی
دوستدار علاقه مند
سو زیادی به عنوان مثال: abusive consumption به معنی: سو مصرف یا مصرف زیادی هست
حرف های نامفهوم نوزاد
در قالب فعل دو معنی دارد: ۱ . خسته شدن ۲. تمام چیزی را مصرف کردن در قالب اسم به معنی: خروج دود از اگزوز
آماده کردن زمین برای کشت تلاش برای بدست آوردن یک مهارت
وقتی زیاد بودن یا عظمت چیزی مانع از مشاهده چیز دیگری بشود
سرو کار داشتن Music is concerned with harmony and rhythm
حیرت آوری شگفت انگیزی تاثیر گذاری
چیزی به ارث گذاشتن برای کسی
پس زدن دفع کردن ( وقتی یک دروازه بان توپی رو دفع میکنه گزارشگر میگه push away )