پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٦٨٦)

بازدید
٩٨٢
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Give ( one’s ) left nut ( for/for something ) ( American slang ) meaning: to give everything ( literally, one's left testicle ) ; in other words, to ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت که معمولا با فعل have و حرف تعریف a شروع می شود ( have a hair in one’s ass ) به معنای �از دنده چپ بلند شدن است. � مترادف های دیگر آن �بد قل ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تخفیف گرفتن در رابطه با این عبارت دو نکته قابل ذکر است: ۱ - این عبارت در شرائط خاص نوعی توهین و یا حتی یهود ستیزی به حساب می آید چرا که در آن از کلمه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از خود راضی؛ از دماغ فیل افتاده Example: 👇 SONNY: Mrs. Stanford gave me $5 for speaking my piece, and then she sent me home with her chauffeur. That ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر از معانی داده شده در اینجا، دو معنی دیگر در دیکشنری های انگلیسی به انگلیسی مثل کالینز وجود دارد که بر اساس آنها ترجمه های زیر پیشنهاد می شود: 1. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به معنی دومی که در دیکشنری زیر داده شده to behave in a high - spirited, festive manner; make merry ( Dictionary. Com ) ترجمه پیشنهادی، عبارا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی دوم این کلمه در دیکشنری های انگلیسی به شکل زیر است: a malicious, ill - tempered or shrewish old woman. با توجه به معنی انگلیسی، می توانیم آن را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فَشَل؛ ناکارآمد؛ ناتوان ( به دلیل فشار روحی یا اضطراب ) Example: 👇 PAUL: You’re right, I am out of it. She’s only been in New York for five days an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با کلاس؛ کلاس بالا؛ لوکس؛ گرانقیمت Example:👇 BEN: Look, what are we fighting for? I haven’t seen you for four years. Truce, huh? What do you say? Le ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهیج؛ مطابق مد روز؛ به روز ( از نظر شیک بودن ) Example: 👇 COOTIE: I know you meet a lotta pretty groovy people at these marches, but you can’t coun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوی غیر قابلِ تحمل دهان که باکتری تولید کننده سولفور روی زبان و داخل گلو ایجاد می کند Example: 👇 NORMAN: Is that a good course, Philosophy 720? RUTH ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To be a good/quick/easy lay: to be a good, quick etc person to have sex with شریک جنسی مناسب Example:👇👇 RUTH: Maybe something’s wrong between him a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

علاوه بر معانی داده شده در اینجا، طبق دیکشنری های موجود دو معنای دیگر برای این کلمه وجود دارد: The first meaning: ( geology - of organic material ) c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت نفس کشیدن؛ هوا یا نفس گرفتن ( در حال شنا کردن یا بدلیلِ اضطراب و نگرانی ) Example: 👇 1. He slumped back, gulping for air. 2. The herring came ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با کیاست و ترفند ترغیب و تشویق کردن Example:👇 ( At the top of the stairs we see Reenie’s feet trying to get up the courage to bring her down, and w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can talk: used to convey that a criticism made applies equally well to the person who has made it; look who’s talking. دیگ به دیگ میگه روت سیاه؛ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Trying to have sexual relationships with many different women. خانُم بازی کردن؛ زن بارگی کردن؛ Example: 👇 She finally left her skirt - chasing hus ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به معنی دوم دیکشنری: 2. ( derogatory ) an inferior person or a contemptible person. ( Collins Dictionary ) این کلمه به معنی پست و حقیر هم بک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( جدای از معنی اصلی، در برخی از موقعیت ها مانند مثال زیر به معنیِ ) مخارج عمومی یا مخارج مشترک است. Example:👇 DICK: Listen, I should have forty - s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله ی عصبی یا اضطراب شدید. Examples: 👇 The horror movie gave me the screaming - meemies, causing me to jump at every little sound and cling to my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضربه فنی کردن؛ زمین زدن؛ از پا در آوردن؛ دخل کسی را آوردن Example:👇 JERRY ( addressing Emma ) : Look at the way you’re looking at me. I can’t wait f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالتی از سفت شدن عضلات و کند شدن ذهن همراه با بیحوصلگی که در بیماران شیزوفرنی ( جنون جوانی یا روان گسیختگی ) دیده می شود. Example: 👇 JERRY: I can’t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیزار کردن؛ ایجاد تنفر نسبت به کسی یا چیزی کردن CAROL: Let’s get drunk before they get here. Let’s be really disgusting hosts. See if we can gross ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاده گویی کردن بدون ارائه شواهد و مدارک؛ مطنطن و قلنبه حرف زدن Examples: 👇 During the political debate, the candidate continued to bloviate about h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی دوم و یا زمانی که این کلمه در نقش اسم بکار می رود: راهپیماییِ طولانی یا خسته کننده A long or tiring walk; trudge. For example: It’s rather a lon ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر برنامه یا رویدادی که شامل دو آیتم یا ترکیب دو موضوع است برای مثال “Split” is a full - length comedy by Michael Weller. It consists of two one - ac ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی دوم: هر کتابی که قبل از سال ۱۵۰۱ چاپ شده است. Any book printed before 1501. For example: The collection also contains several volumes of incuna ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

have as much work as one can do ( New Oxford American Dictionary ) یک خروار کار داشتن Example: 👇 JESSIE: ( talking about death ) You don’t know whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی ( مسئولیت کاری ) به عهده کسی بودن؛ ( کوتاهی در کاری یا در انجام کاری ) روی دوش کسی بودن The burden of proof is on his shoulders. / The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی The second sense of the word in Collins Dictionary: any huge or powerful thing: It’s a leviathan of a book. عظیم الجثه و قدرتمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی برنامه ها و اهداف متفاوت داشتن If that job application doesn't work out I've got a couple more irons in the fire. ( Google ) GAEV: I th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی سومین معنای این لغت در دیکشنری: The ordnance: a department of an army or government dealing with military supplies بخشی از ارتش یا دولت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محمد فروزانی 2. ( of behaviour, esp humour ) typical of that found in a male changing room; crude معنی دوم این کلمه: صحبت های رختکنی؛ حرفهای زمخت و و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی قاطی شدن با هم تا جایی که یکی بر دیگری تأثیر گذارد. - Her crude manners have rubbed off on you - WATERS ( showing the pictures of his ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

محمد فروزانی ۱ - محاصره کردن؛ در تله انداختن The French fleet was bottled up in Le Havre. ۲ - فرو خوردن احساسات؛ کنترل داشتن بر احساست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفه خون گرفتن؛ زبان به کام گرفتن؛ سکوت اختیار کردن Example 1: 👇 If anybody asks you, just dummy up. Example 2: 👇 When he couldn't think of any mo ...