پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧٨٨)

بازدید
١,٩٩٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

gone or completed; past; a result that can be predicted with certainty. پیش فرض قطعی؛ امری محتوم؛ نتیجه ای که از قبل قابل پیش بینی است؛ امری مسجل؛ ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبرو، حیثیت، شرف، عِرض، قدر، و منزلت بر باد رفته یا از دست رفته؛ بی اعتبار شدن؛ بی آبرو شدن Example 1: 👇 Whether he's innocent or not, some of the m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، یک تعریف در دو دیکشنری زیر با مضامین مشترک آمده است که خیلی خاص بنظر می رسد اگر چه مفهومِ مشترکی با معانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با توجه به اینکه برای کلمه ی پزشک قانونی ما عبارت forensic pathologist را داریم، کلمه ی coroner تفاوت جزیی از نظر معنایی با عبارت پزشک قانونی دارد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

این لغت هم نقش دستوری اسم دارد و هم در نقش دستوری فعل ظاهر می شود. بر طبق دیکشنری زیر یک تعریف برای این لغت بعنوان اسم و سه تعریف نزدیک بهم از نظر مف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

the end of a river, sewer, drain, etc, from which it discharges ( New Oxford American Dictionary ) . دهانه ی خروجی آب یا فاضلاب؛ جایی که یک رودخانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این لغت دارای یک مفهوم و سایه هایی از معانی کاربردی با تفاوت های جزیی است. به عبارت دیگر از نظر معناشناسی این کلمه polysemous است و نه homonymous. در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمولاً در ساختار مجهولی بکار می رود و به معنی #ترغیب شدن# برای انجام کاری است. Example 1: 👇 Do you think she can be prevailed upon to do it? فکر م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانی این کلمه #مست# هست. مثال های زیر در رابطه با این معنی است: Example 1: 👇 He laughed loudly. There was no doubt he was tight. با صدای بل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Be a picture: to be very visually attractive or appealing. از نظر بصری بسیار جذاب و دلنشین بودن ( عامیانه می گوییم: مثل عکس میمونه ) . Example 1: � ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

another term for polymath: a person of wide knowledge or learning; a person of great and varied learning. این کلمه معادل کلمه ی polymath هست و هر دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Tussie - mussie /ˈtʌsɪmʌsi/ ( n - plural tussie - mussies ) – meaning: a small bunch of flowers or aromatic herbs. ( Dictionary. Com ) ⬇️ دسته ی کوچک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این لغت هم فعل است ( لازم و متعدی ) و هم اسم است. در دیکشنری زیر برای نقش فعلی این کلمه سه تعریف و برای نقش اسمی دو تعریف وجود دارد. تعاریف و مثال ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعریف و مثال های زیر تنها مربوط به یکی از معانی این لغت است و نه معانی دیگر که طبق دانش معنا شناسی different senses محسوب می شوند. to focus or bring ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این لغت هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر دو معنی برای این کلمه در نقش دستوری اسم و یک معنی برای نقش آن به عنوان فعل داده شده است. معنی های مورد نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای این لغت که صفت هست، دو معنی در دیکشنری زیر وجود دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( of a piece of writing or a work of art ) too elabor ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a spoken curse. ( New Oxford American Dictionary ) دشنام کلامی؛ لعن و نفرین زبانی؛ سب؛ بد و بیراه Example 1: 👇 I pushed my way through, screaming ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to tell other people about something ( New Oxford American Dictionary ) مطلبی را با دیگران در میان گذاشتن؛ در مورد چیزی دم زدن Example 1: 👇 If you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مادام العمر؛ الی الابد؛ بطور دائمی یا همیشگی. Example 1: 👇 I have left them for good. من آنها برای همیشه ترک کردم. Example 2: 👇 JOHNNY: Friends, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در توضیح و مثال های زیر، تمرکز تنها بر روی یکی از معانی است و نه معناهای دیگر ( که از نظر معاناشناسی different senses تلقی می شوند. ) منابع مالی؛ تم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، برای این کلمه معنی جدیدی بوجود آمده است که بر اساس نکته ای که در دیکشنری زیر مطرح شده است معنی متضاد معنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستمایه؛ سرمایه؛ نقدینگی؛ توان مادی؛ قدرت مالی Example 👇 GITTES: I'll tell you the unwritten law, you dumb son of a bitch, you gotta be rich to kill ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم اسم است و هم فعل. معنی کلمه در نقش اسمی آن توسط کاربران عزیز پیشنهاد شده است. در اینجا به معنی این لغت در نقش فعلی می پردازیم. to be muc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

drink up! Used to express friendly feelings towards one's companions before drinking. ( New Oxford American Dictionary ) برای ابراز احساسات دوستانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a small container, typically cylindrical and made of glass, used especially for holding liquid medicines. ( New Oxford American Dictionary ) یک ظرف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به دیکشنری زیر این کلمه هم نقش اسم دارد و هم نقش صفت. زمانی که اسم است معنیِ اول آن، مختص انگلیسیِ بریتانیایی است اما معنی دوم و معنی این لغت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

an insulting remark or an insinuation or allegation about someone that is likely to damage their reputation. ( New Oxford American Dictionary ) اظها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم اسم است و هم فعل. با در نظر گرفتن این دو نقش دستوری، پنج مورد معنایی برای این لغت طبق دیکشنری زیر وجود دارد. دو معنی اول همان دو معنی لغت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این لغت سه معنی دارد که با استفاده از دیکشنری زیرهر سه معنی همراه با چند مثال مربوطه ترجمه ی سرِ دستی می شود: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Voil� /vwʌˈlɑː/ ( French, interjection or exclamation or an expression of satisfaction ) – meaning there it is; there you are. ( New Oxford American ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

gain the support or favour of someone by action or persuasion. ( New Oxford American Dictionary ) با عملکرد مثبت یا با ترغیب از حمایت کسی برخوردار ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرد آینده دار؛ بالقوه مؤفق Example 1: 👇 Many in the party see tax relief as a comer. بسیاری از اعضای حزب، معافیت مالیاتی را به عنوان یک موفقیت بالق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( North American English ) – meaning: conform or adhere to a particular idea, approach, code or principle ( New Oxford American Dictionary ) مطابقت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Plump for something or someone To give support ( to ) or make a choice ( of ) one out of a group or number. ( Collins Dictionary ) از میان یک گروه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر تمامی معانی پیشنهادی و کاربردی دوستان و بر روی سایت، دیکشنری زیر معنی خاصی را داده است که از نظر مفهومی مشترک با معانی پیشنهادی است اما از ن ...

پیشنهاد
٠

hit someone very hard in anger. Block is used here in its informal sense of 'head'. ( Oxford Dictionary of Idioms ) از سرِ عصبانیت کسی را به قصد کُش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be impolite, impertinent and/or disrespectful in behaviour or attitude to someone. . بی ادبی، گستاخی و یا بی احترامی در رفتار نسبت به کسی. ( این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

a small dingy bar, shop, or restaurant. ( New Oxford American Dictionary ) بار، مغازه یا رستوران کوچک تیره و تار. Example 1: 👇 Their first shop w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه مطابق دیکشنری زیر در سه نقش دستوریِ فعل لازم ( مفعول ناپذیر ) ، اسم و صفت بکار می رود. در پایین تعاریف لغت مذکور در هر سه نقش همراه با مثال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در دیکشنری زیر چهار معنا برای این لغت داده شده است. معنی دوم در بین معانی پیشنهادی نیست. در اینجا هر سه معنی همراه با مثال ها و ترجمه ی سرِدستی ارائه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to stop mentioning or talking about something. امتناع از ذکر یا صحبت در مورد چیزی کردن Example 1: 👇 Let it rest, Rachel. Leave her in peace. راشل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر طبق دیکشنری زیر ، این کلمه هم در نقش اسم و هم در نقش فعلِ متعدی ( مفعول پذیر ) بکار می رود. New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( n ) an act or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Aplomb /əˈplɒm/ ( n - mass, usu used with the preposition ‘with’ ) equanimity, self - confidence, or self - possession, assurance especially in a dem ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دیکشنری زیر سه معنا برای این لغت در نظر گرفته شده است. در بین معانی پیشنهادی بر روی سایت، به دو معنی اشاره شده است ولی یکی از معناها مطرح نشده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

prepared or willing. ( Collins Dictonary ) آماده یا مایل بودن Example 1: 👇 Sure, I am game to go to the mall. مطمئناً من آماده ( مایل ) به رفتن به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این عبارت همیشه با کلمه keep بکار نمی رود. خود عبارت، a stiff upper lip است که می تواند با افعالی مانند keep یا maintain و امثال آنها بکار رود. عبارت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Hear tell of be told about. ( New Oxford American Dictionary ) مطلع شدن؛ خبر دار شدن؛ شنیدن در مورد کسی یا مطلبی Example 1:👇 He has heard tell of b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این لغت هم به معنی سخاوت داشتن در بخشش پول و هدایای دیگر است و هم به معنی پول و هدایایی است که در عمل سخاوتمندانه بخشیده می شود. 1. generosity in be ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. not intentional; inadvertent; not done on purpose. ( New Oxford American Dictionary ) عمدی نبودن؛ سهوی؛ بدون قصد و غرض؛ ناخواسته Example 1:👇 We ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر معانی پیشنهادی و اصلی، در دیکشنری زیر معنایی داده شده است که ممکن است کمتر کاربرد داشته باشد: any large building especially unattractive or ...