پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧١١)

بازدید
١,١٢٢
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این اسم بصورتِ غیر رسمی استفاده می شود و تنها در انگلیسیِ آمریکایی با معنی زیر بکار می رود: حالتی از اضطراب، سردرگمی یا هیجان و یا وحشت Example 1: � ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

این لغت نه تنها، همانطور که در اینجا گفته شده، به معنی دختر یا زن غیر یهودی است بلکه به معنی دختر یهودی که از دستورات و فرامین این دین بطور کامل پیرو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Sudden sever pains that move through the body. ( Cambridge Dictionary ) درد برق آسا؛ درد ناگهانی که سراسر بدن را در بر می گیرد. تیر کشیدن Example1: ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در عالی ترین موقعیت حرفه ای؛ جایگاه برتر ( عالی ) Example 1: 👇 In fact, the most important stories do not tend to come from people at the top of th ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a small endearingly sweet child ( New Oxford American Dictionary ) گوگولی؛ جوجو؛ عسل؛ مامانی Amelia looked down and discovered a moppet with curly b ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی اصلی که توسط کاربران عزیز پیشنهاد شده است، یک معنی در دیکشنری زیر است که جای آن در اینجا خالی است و ممکن است در ترجمه متون خاص بکار آی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the quality of evoking a keen sense of sadness or regret; sadness ( New Oxford American Dictionary ) برانگیختگیِ غم و غصه یا اندوه و پشیمانی؛ ناگوار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط دوستان، یک معنی در دیکشنری زیر در ساختار دستوری فعل داده شده است که جهت ترجمه ی متون مختلف پیشنهاد می شود: ( With adver ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

این لغت در ساختار دستوریِ اسمی دارای معنایی است که از معنی اصلی در کاربرد فعلیِ لغت مزبور مشتق شده است ( که همان فشردن، چلاندن، یا پیچ دادن است. ) ام ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بر طبق فرهنگ لغت زیر دو معنای کلی برای این لغت وجود دارد: 1. die from the effect of a disease or injury. ( New Oxford American Dictionary ) بر اثر ج ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Grandfamily /ˈgr�ndˌf�məli/ ( n ) – meaning: a family in which one or more children live with and are raised by their grandparent or grandparents. ( ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غیر از معنی این لغت در زبانشناسی، در دیکشنری زیر دو معنی کاربردی دیگر وجود دارد: 1. change smoothly from one image to another by small gradual steps ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The place where someone or something is. ( New Oxford American Dictionary ) جایی یا مکانی که در آن فردی یا چیزی وجود دارد ( یا مستقر است ) . Exampl ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی پیشنهادی کاربران عزیز، معنی دیگری در دیکشنری زیر داده شده است: inject extra fuel into ( the cylinder or carburetor of an internal comb ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانی که دیکشنری زیر برای این لغت داده برای افرادی غیر از کشیش، روحانی و اسقف بکار می رود: a garment or robe, esp one denoting office, author ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( of shoes or clothes ) having eye - catching straps. ( New Oxford American Dictionary ) کفش ها یا لباسهایی که بند های چشم نوازی ( جالبی، یا زیبایی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the spirit, attitude, or general outlook of a specific time or period, esp as it is reflected in literature, philosophy, etc or as shown in ideas and ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دست دادن انرژی، قدرت و حرکت، نیروی لازم، شور و شوق Example 1: 👇 The enthusiasm of the crowd went flat when the team lost the game. وقتی تیم باخت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر معانی داده شده، بر طبق دیکشنری زیر یکی از معانی این لغت *پیشنهاد، نشان، اثر و یا ردپا* ( معمولا از یک چیز بد یا یک امر نامطلوب ) است. a sug ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معنای اصلی که زانو زدن به نشانه ی عبادت یا احترام است، این لغت، بر طبق دیکشنری زیر ( و بخصوص زمانی که با قید یا عبارت قیدی بکار می رود ) می ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عقب نشینی کردن؛ انصراف دادن؛ پس گرفتن حرف یا خنثی کردن کار یا فعلی که انجام شده Example: 👇 CAROL: You want to “charm” me. You want to “convince” me. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cromulent /ˈkrɑmjələnt/ ( adj - humorous ) acceptable, legitimate or adequate. ( New Oxford American Dictionary ) قابل قبول؛ مشروع؛ کافی؛ رضایت بخش؛ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، معنی دیگر ی توسط دیکشنری زیر داده شده است. A pond from which narrow netted channels lead, into which wild ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

A decoy entry in a dictionary or encyclopedia, secretly planted among the genuine entries to catc other publishers in the act of copying content. ( D ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به توضیح کاملی که در اینجا از ویکیپیدیا داده شده است، در اینجا فقط تعریف دیکشنری زیر همراه با مثال هایی که توسط دیکشنری مورد نظر داده شده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( Of something bad ) experienced or present to the maximum degree. ( New Oxford American Dictionary ) تجربه یک مسئله تلخ یابسیار بد و ناگوار تا سرحد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز که جزو معانی اصلی و کاربردی این لغت هستند، یک معنی دیگر، در دیکشنری زیر آمده است که در صخره نوردی یا کوه نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرِ مراد را سوار بودن؛ لذت بردن از یک دوره موفقیت و خوشبختی. Example 1: 👇 The president was riding a wave of good feeling about the economy, but it ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Skanky /ˈsk�ŋki/ ( adj - informal, mainly North American ) – meaning: ( especially of a person ) dirty and unpleasant. ( New Oxford American Dictiona ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه اسم است و معانی زیر را دارد: 1 - The property of being starchy. ۱ - چیزی که نشاسته دارد یا نشاسته ای مانند است؛ چیزی که آهاری و یا شق و رق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه اسم است و فعل آن Jollify است. باید مراقب بود که در ترجمه معنی این لغت، تعریف فعلی ( یعنی این کلمه در نقش دستوری فعل ) نداد. lively celebrat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به وجد آوردن؛ باعث شادی و سرور شدن؛ طربناک کردن یا شدن. Example 1: 👇 The comedian’s hilarious performance jollified the audience, filling the room ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این معنا کاملاً جدید است و توسط دیکشنری زیر داده شده است: ( of artificial intelligence ) to produce false information contrary to the intent of the ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Additional items of dress or equipment, or other items carried or worn by a person or used for a particular activity. ( New Oxford American Dictionar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه در دو ساختار یا نقش دستوری بکار می رود. 1 - Adjective: /ˈfɔːrθˌraɪt/ direct and outspoken همینطور که ملاحظه می کنید استرس یا فشار کلام روی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Clearness or lucidity, as of a statement ( Dictionary. Com ) وضوح و شفافیت مثلاً در اظهار یا بیان ( یک مطلب ) Example 1: 👇 The author’s use of sim ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( of an account or representation ) speech or writing clearly expressed and easily understood; lucid. [New Oxford American Dictionary] زمانی که سخن و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The fallacy described by behavioral economist David J. Ewing, where a gambler believes they will be able to stop a risky behavior while still engagin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژگی های متمایز؛ خصوصیات بارز Example:👇 The discussion between Johnny and Edward, with Linda as onlooker, fleshes out the lineaments of a classic A ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

A remark or statement with a moral content that has been used too often to be interesting or thoughtful ( New Oxford American Dictionary ) مطلب یا ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معانی داده شده توسط عزیزان، ذکر این نکته شاید مفید باشد که این کلمه در سه ساختار دستوری زیر بکار می رود: New Oxford American Dictionary🔻 1 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط عزیزان، دیکشنری زیر دو معنای مهم این لغت را در موقعیت های کاربردی مربوطه مطرح می کند: New Oxford American Dictionary 🔻 ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلافه کننده و دشوار Example: 👇 In every play, almost everything takes place in the middle. No writer has yet found a way to jump from beginning to e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمُخته شدن؛ مأنوس شدن؛ عادت دادن؛ آشنا ساختن و خو دادن ( اما نه تنها به آب و هوا که بیشترین استفاده از این لغت است بلکه شامل محیط؛ شرائط و غیره نیز م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط دوستان، معنی زیر نیز در دیکشنری New Oxford American Dictionary وجود دارد: ( of a swelling ) reduce until gone. خوابیدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه در دو ساختار دستوری �اسم� و �صفت� به کار می رود: 1 - ( As a noun ) : the highest rank or level بالاترین سطح یا رتبه Example: 👇 Anyone who a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( usually passive, informal ) to affect the feelings of deeply; upset; distressed. ( Collins Dictionary ) ( غیر رسمی و معمولاً در جملات مجهولی ) عم ...

پیشنهاد
١

to take advantage of an opportunity as soon as it exists, in case the opportunity goes away and does not return استفاده کردن از فرصت بدست آمده قبل از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( exclamation informal ) – used as a euphemism for Christ. کلمه ای که اشاره ی غیر مستقیم به واژه ی �مسیح� دارد. Example: 👇 BILL: Shelly - baby - p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضعیف النفس؛ بزدل؛ کم جرأت؛ جگر نداشتن؛ جُربزه نداشتن؛ خا** نداشتن؛ مردِ کاری نبودن؛ جَنَم کاری را نداشتن؛ ترسو Example: 👇 ANN [talking about Pat’s d ...