just about

/ʤʌst əˈbaʊt//ʤʌst əˈbaʊt/

(عامیانه) تقریبا، کمی مانده

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: practically; almost; nearly.
مشابه: almost, nearly, practically

- That's just about right.
[ترجمه گوگل] این تقریباً درست است
[ترجمه ترگمان] این درست به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Christina was flirting with just about every man in the room.
[ترجمه گوگل]کریستینا تقریباً با هر مردی در اتاق معاشقه می‌کرد
[ترجمه ترگمان]کریستینا \"داشت با هر مردی که تو اتاق بود لاس می زد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I could just about make out his sleeping form on the bed.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانستم شکل خواب او را روی تخت تشخیص دهم
[ترجمه ترگمان]من فقط میتونم فرم خوابش رو روی تخت درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wooden boat was built to withstand just about every weather condition at sea.
[ترجمه گوگل]قایق چوبی به گونه ای ساخته شده بود که تقریباً در هر شرایط آب و هوایی در دریا مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]قایق چوبی در برابر همه شرایط آب دریا تاب مقاومت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That just about wraps it up for today.
[ترجمه گوگل]این فقط آن را برای امروز کامل می کند
[ترجمه ترگمان]همین الان یه چیزی رو برای امروز آماده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So your those commitments, just about.
[ترجمه گوگل]بنابراین آن تعهدات شما، تقریباً
[ترجمه ترگمان]پس این تعهد شما، فقط در مورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm just about to start on the cleaning.
[ترجمه گوگل]من تازه دارم تمیز کردن را شروع می کنم
[ترجمه ترگمان]تازه دارم شروع می کنم به تمیز کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perfection is not just about control. It's also about letting go.
[ترجمه گوگل]کمال فقط کنترل نیست این نیز در مورد رها کردن است
[ترجمه ترگمان]کمال درست در مورد کنترل نیست همچنین در مورد اجازه رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Love is not just about finding the right person, but creating a right relationship.
[ترجمه گوگل]عشق فقط یافتن فرد مناسب نیست، بلکه ایجاد یک رابطه مناسب است
[ترجمه ترگمان]عشق تنها پیدا کردن فرد مناسب نیست بلکه رابطه درست را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The accident just about finished him as a footballer.
[ترجمه گوگل]این تصادف تقریباً او را به عنوان یک فوتبالیست تمام کرد
[ترجمه ترگمان]این تصادف او را به عنوان یک بازیکن فوتبال به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another run like that would just about finish me.
[ترجمه گوگل]یک دویدن دیگر مانند آن تقریباً من را تمام می کند
[ترجمه ترگمان]یه فرار دیگه مثل این می تونه کارم رو تموم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was just about to borrow some money when bingo! - the cheque arrived.
[ترجمه گوگل]من فقط می خواستم مقداری پول قرض کنم که یکنوع بازی شبیه لوتو! - چک رسید
[ترجمه ترگمان]می خواستم کمی پول قرض بگیرم چک رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Physics isn't just about pure science with no immediate applications.
[ترجمه گوگل]فیزیک فقط علم محض و بدون کاربرد فوری نیست
[ترجمه ترگمان]فیزیک فقط در مورد علم خالص با هیچ کاربرد آنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've just about had enough of your lip!
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی از لب تو سیر شدم!
[ترجمه ترگمان]همین الان به اندازه کافی لب به لب داشتم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She married a millionaire just about to croak.
[ترجمه گوگل]او با یک میلیونر ازدواج کرد که در آستانه غر زدن بود
[ترجمه ترگمان]اون با یه میلیونر ازدواج کرد که داره گریه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• almost, just now; with difficulty, barely, hardly

پیشنهاد کاربران

کم و بیش؛ نزدیک به؛ حدوداً؛ بطور تقریبی؛ نسبتاً؛ قریب به صحت؛ بگی نگی؛ یه جورایی
Example 1: 👇
He can do just about anything.
اون تقریباً می تونه هر کاری رو انجام بده.
Example 2: 👇
I can just about tolerate it at the moment.
...
[مشاهده متن کامل]

در حال حاضر، کم و بیش می تونم تحملش کنم.
Example 3: 👇
We've got just about enough time to get there.
نسبتاً زمان کافی برای رسیدن به اونجا داریم.
Example 4: 👇
TRACY: Is this your first visit in Philadelphia?
LIZ: Just about.
* The Philadelphia Story - a play by Philip Barry
تریسی: آیا این اولین بازدید شما از فیلادلفیا است؟
لیز: بگی نگی ( ای، یه جوارایی؛ تقریباً )
گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #داستان فیلادلفیا، # اثر فیلیپ بری

just about
طبق دیکشنری longman عبارت just about معنی almost رو میده.
مترادف almost: تقریبا
اغلب

بپرس