پیشنهادهای Sm (١,٦٠٦)
ظلم و ستم کردن ، زجر کردن ، سختی نهادن ، نترسد که دورانش بندی کند که بر بندیان زورمندی کند
پل چینود
برشنوم، پادیاب
کانا، هرگ،
ریشه پهلوی فرخ با فتح ( ر ) به معنی مجلل و تابان و نیکبخت، صاحب برهان قاطع آنرا مرکب از فر به معنی زیبا و رخ به معنی روی دانسته است
با ضم یا با فتح اول در پهلوی اپرنای بوده مرکب از ادات نفی و پیشاوند پر و لفظ نای به معنی زمان، و این لفظ در اوستا به کسی اطلاق شده که تازه به سن بلوغ ...
ستایش خاص
لایه میان استر و رویه در جامه قبا گر حریر است و گر پرنیان به ناچار حشوش بود در میان
صورت تغییر یافته هماگون به معنی مبارک و مراد از روز همایون روز جمعه است
منصرف کردن، دور و بر حذر داشتن، برداشتن، تولای مردان این پاک بوم برانگیختم خاطر از شام و روم
بوم، درون و داخل کشور است و مرز حدود و سرحد کشور است
خوش خوی، خوش خلق، شایسته، سزاوار، خاکی نهاد،
همه خلق، جمیع مردم
مروارید قیمتی آبدار و درخشان و پنهان در صدف
قبولی عبادت، راستی و درستی بندگی کردن
نگه دار یارب به چشم خودش بپرهیز از آسیب چشم بدش دور دار ، نگهداری کن، برکنار دار، حفاظت و پاسداری کن مواظبت کن
مسافر، سیاح، جهان گرد
مقبل، نیکبخت، اقبالمند، دولتمند
صاحب رای، بخرد، دور اندیش، اهل رای، رای ور، صاحب نظر، دیده ور، بصیر، بینا ، اگاه، دانا، و. . .
ژنده پوش
ناخلف
تحقیر و تخفیف ، کوچک شمردن، خوار کردن، ضد ملایمت
ناسزا و بدگویی و غیبت کسی کردن در غیاب او
حسودی پسندت نیامد ز دوست که معلوم کردت که غیبت نکوست آگاه کردن، یاد دادن، فهماندن ، شناساندن، اشکار کردن،
آشفته و پریشان شدن ، قاطی کردن، از جا شدن ، دگرگون شدن، از کوره در رفتن، فوران احساس،
به خویش مشغول شدن ، فضولی نکردن، کناره گرفتن از خلق، فارغ شدن از غیر، مجموع شدن
گفت نابجا،
تفتیش و وارسی کار دیگران، ورود بیجا و ناخوانده، اظهار فضل، گذشتن از حد ،
دخالت نکردن، پرهیز از فضولی ، کوتاهی وقصور ، چشم پوشی کردن، رازداری، رعایت کردن، جوانمردی و بخشش، اسان گرفتن، تسامح وتساهل، مصلحت جویی
پندو عبرت گرفتن، پشیمان و شرمسار شدن، سر به راه شدن، اگاه شدن، دوری گزیدن و پرهیز کردن ، کنارگرفتن،
سر به راه، مودب، سر به زیر، افتاده، خاشع و خاضع
پند گرفتن ، عبرت گرفتن، ادب شدن، به راه آمدن
مقابله کردن، رودر رو شدن، برابر شدن،
خجل ، شرمسار، ازرمناک، شرم دیده افسرده و ملول و اندوهگین، پریشان،
نامحرمی کردن، بی حرمتی، افشا گری، گستاخی، بیشرمی ، رسوایی، گذر از حد معین، برداشتن مانع وحجاب نو آوری
زایل و نیست ونابود شدن، معدوم شدن، از اختیار بیرون شدن ، باختن
از دست شدن ، از دست دادن، از حیطه اختیار بیرون شدن
دست اویختن در کسی ، گریبان کسی راگرفتن از روی خشم، ، التماس و خواهش و تمنا کردن از کسی
به آغوش کشیدن
اعتماد ، واگذاردن ، توکل
سپردگی
کفران، ناشکری، ناسپاسی
درفش، منسوج
مزبر ، نی
خفچه، شوشه
عقربک، خفچه
زهی ، فری، فریش، خنکا، افرین، خوشا
میان موی
اکنون، ایدر
تاختن ، تاراج کردن، فریش آوردن، شبیخون زدن