پیشنهادهای tinabailari (١,٣٩٠)
بلند
بامداد ، صبحگاه
اسب
جوهری که ماهیت اجسام را تغییر دهد و کامل تر سازد ، هر چیز مفید و کمیاب ☘️☘️
روی آوردن ، خوشبختی 🍀🍀
آزرده ، زخمی ، خسته ، مجروح
تمرکز کردن ، متمرکز کردن حواس 🎍🎍 I can't concentrate on my work with all that noise با تمام اون سر و صدا نمی تونم روی کارم تمرکز کنم ریاضی 95 ، انس ...
ارتباط برقرار کردن ، [ خبر ، پیام ] رساندن ، دادن 🎋🎋 Dolphins use sound to communicate with each other دلفین ها برای ارتباط برقرار کردن با هم از صد ...
پوشاک ، لباس 🍂🍂 women's / men's / children's clothing پوشاک خانم ها / آقایان / بچه ها
کمدین ، هنرپیشه ی کمدی 🍃🍃
ایمان ، اعتقاد ، باور ، عقیده his belief in God gave him hope during difficult times اعتقاد او به خدا در زمان های سخت به او امید می داد 🍁🍁
ابتدا ، آغاز ، اول 🍄🍄🍄 we're going to Japan at the beginning of July ما اول ژوئیه به ژاپن می رویم
پایه ، اساس ، مبنا ، پایگاه ، قرارگاه this film is based on a short story by Thomas Mann این فیلم بر مبنای یک داستان کوتاه از توماس مان است 🐚 تجربی ...
لخت ، برهنه ، عریان 🌾 don't walk around outside in your bare feet با پای برهنه بیرون راه نرو
تعادل ، توازن ، متعادل کردن 💐💐💐 try to keep a balance between work and family سعی کن بین کار و خانواده تعادلی نگه داری هنر 92 ، ریاضی 89
آگاه ، باخبر 🌷🌷 were you aware of the risks at that time اون موقع از خطرات باخبر بودی ؟؟ انسانی 95 ، زبان 94 ، هنر 88 و. . .
معدل ، میانگین ، متوسط ، معمولی ، عادی prices have risen by an average of forty percent over the past year در طول سال گذشته ، قیمت ها به طور متوسط چه ...
حضار ، مخاطبان ، بینندگان ، شنوندگان 🥀🥀 this program has attracted an audience of more than 10 million این برنامه بیش از 10 میلیون بیننده رو جذب کر ...
جذاب they have a big house with an attractive garden اون ها یه خونه ی بزرگ با یه باغ جذاب دارن 🌺🌺🌺 هنر 87
جذب کردن ، جلب کردن what attracted me most to the job was the chance to travel چیزی که من رو بیشتر جذب این کار کردن ، امکان سفر کردن بود 🌸🌸 تجربی 9 ...
شرمنده ، خجالت زده I felt so ashamed of myself for making such a mistake خیلی از خودم خجالت می کشیدم که چنین اشتباهی کردم 🌼🌼 هنر 91
هم . . . . هم . . . ، و هم چنین they sell books as well as newspapers اون ها هم کتاب می فروشن هم روزنامه 🌻🌻
هم ، نیز ، هم چنین I'd like a cup of coffee and a glass of water as well من یک فنجون قهوه و هم چنین یه لیوان آب می خوام 🌞
نگران ، دلواپس ، مشتاق ، آرزومند 🌝🌝 they are anxious about their son's health آن ها نگران سلامتی پسرشان هستند انسانی 95 ، هنر 94 ، زبان 94 و . . .
مقدار ، میزان 🌛🌛 he gave regular amounts of money to the poor او مقدار ثابتی پول رو به فقرا می داد انسانی 95 ، تجربی 90 ، زبان 90
اجازه دادن به ، گذاشتن ، امکان دادن she only allows the children to watch television at weekends اون فقط آخر هفته ها به بچه ها اجازه می ده تلویزیون ت ...
توصیه ، نصیحت ، مشورت ، مشاوره ask your teacher for advice on how to study for the exam از معلمت مشاوره بخواه که چطور برای امتحان درس بخوانی 🌚🌚 انس ...
خویشی ، خویشاوندی 🌕🌕
تباه ، تلف 🌖🌖
غم ، حمایت و نگاهداشت ، توجّه 🌗🌗
رها ، آزاد 🌘🌘
غوغا ، داد و فریاد ، شلوغی 🌑🌑
گرداب ، گودال ، مهلکه ، گرفتاری 🌒🌒
روش ، طریقه 🌓🌓
بی همتا ، شگفت آور 🌔🌔
وعده ، قرار 🌙🌙
جمعِ مکیدت ، مکر ها ، حیله ها 🌎🌎
میدان جنگ ، جای نبرد 🌍🌍
گشایش ، گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج 🌏🌏
پیچ و خم زلف ⭐️⭐️
به نظر آمدن ، تصور شدن 💫💫
هجوم و حمله 🌟🌟
سرگشته ، حیران ، فرومانده ✨✨
محتاط ⚡️⚡️
ستمگر ، ظالم ☄️☄️
تندرو ، تیزرو 💥💥
دهان
شایستگی ، لیاقت 🌪🌪
زیور و زینت 🔥🔥
لطف ، توجه ، رحمت ، احسان 🌈🌈