نمط

/namat/

مترادف نمط: اسلوب، جور، روال، روش، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریقه، گونه، نحو، وجه

برابر پارسی: نمد

معنی انگلیسی:
manner, way

لغت نامه دهخدا

نمط. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) روش. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نوع. ( مهذب الاسماء ). دستور. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). طرح. ( ناظم الاطباء ). گونه چیزی. ( منتهی الارب ). گونه و طریقه چیزی. ( ناظم الاطباء ). طرز. طراز. قبیل. سنخ. جنس. منوال. طریق. طریقه. فن. ( یادداشت مؤلف ) :
بلاغت نگه داشتندی و خط
کسی کو بدی چیره بر یک نمط.
فردوسی.
تا سایه او دور شد از دولت محمود
دیدی که جهان بر چه نمط بود و چه کردار.
فرخی.
تا تو بدانی که سخن بر چه نمط باید گفت. ( تاریخ بیهقی ص 213 ). اگر آن همه قصاید آورده شدی سخت دراز گشتی و معلوم است که در جشن ها بر چه نمط گویند. ( تاریخ بیهقی ص 539 ). ولیکن این نمط که از تخت ملوک به تخت ملوک باید نبشت دیگر است. ( تاریخ بیهقی ص 71 ).
این سخن باز هم از آن نمط است
نه چو دیگر سخن حدیث بط است.
سنائی.
حور را حرز و هیکل است آن خط
که نیابی بر آن نهاد و نمط.
سنائی.
هر زمان تازه تر بودنمطش
خصم خواند همی حدیث بطش.
سنائی.
شکال هم بدین نمط فصلی آغاز نهاد. ( کلیله و دمنه ). و هم بر این نمط افتتاح کرده شود. ( کلیله و دمنه ).
بر یک نمط نماند کار بساط ملکت
مهره به دست ماند چون خانه گشت ششدر.
خاقانی.
کافرم گر پیش از او یا بیش از این اسلام را
زین نمط کاو ساخت تمهید و مقرر ساختند.
خاقانی.
گر به جهان زین نمط کس سخنی گفته است
بنده به شمشیر شاه باد بریده زبان.
خاقانی.
و از این نمط همه شب با زن سخن می گفت. ( سندبادنامه ص 92 ).
زآن نمطها که رفت پیش از ما
نوبری کس نداد بیش از ما.
نظامی.
نظامی زین نمط در داستان پیچ
که از تو نشنوند این داستان هیچ.
نظامی.
بعد از این اگر بر این نمط بگفت. ( جهانگشای جوینی ).
زین نمط بسیار برهان گفت شیر
کز جواب آن جبریان گشتند سیر.
مولوی.
زین نمط زین نوع ده طومار و دو
برنوشت آن دین عیسی را عدو.
مولوی.
خاطر رنجور جویان صد سقط
تا که پیغامش کند از هر نمط.
مولوی.
منافع سفر بر این نمط که گفتی بسیار است. ( گلستان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

طریقه، نوع، روش، رویه، گروهی ازمردم بریک روش
( اسم ) نوعی ازفرش رنگین : مسند از تخت و مخده ز نمط بر گیرید حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشایید. ( خاقانی .سج.۱۶٠ )

فرهنگ معین

( ~. ) [ معر. ] (اِ. ) نوعی فرش .
(نَ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - روش ، طریقه . ۲ - طرح .

فرهنگ عمید

طریقه، نوع، روش، رویه.
نوعی فرش و گستردنی رنگین.

پیشنهاد کاربران

روش و سبک
گونه، نوع
زین نمط آن مست شده از غرور
رفت و ز مبدا چو کمی گشت دور
�نیما یوشیج�
نمط. بساط شطرنج
روش، نوع
نمط=نمد :پارچه پشمی که برای کلاه یافرش ولباس استفاده می شود.
نمط:سبک - روش - شیوه
سبک و سیاق_ راه و روش
به معنی بساط شطرنج نیز میباشد این واژه دارای دو معنی میباشد
بساط شطرنج
روش ، طریقه 🌓🌓
صفحه شطرنج . تکه چرم
مدل , من خداوندی ندیدم این نمط - یک گره بگشودی و آنهم غلط ( پروین اعتصامی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس