پیشنهاد‌های محسن قنبری (٢,٠٢٠)

بازدید
٢,٢٨١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون لاف زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: He entirely was, and now they've had to eat humble pie. The Sun ( 2016 ) It is a delight to see you eating humble pie. Times, Sunday Times ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. کاملا مرطوب; خیس شده 2. غرق باران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. بسیار مرطوب 2. داشتن بسیاری از ( مکان، زمان یا رویداد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The flames leapt and died and leapt again, consuming the years of Anita's young womanhood, and she watched them hypnotized. Murray, Stephen DE ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. به شدت و فوری احساس کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

برتر عالی متمایز برجسته قابل توجه چشمگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

احترام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی گناه بی تقصیر خالص بی ضرر زودباور ساده لوح یک کودک خردسال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The drone that took out these two little losers did not harm a hair on the head of any innocent civilian. The Sun Like all warriors with a ta ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جنگجو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیوانه کتاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بعضی وقتها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

باهوش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. باعث از دست دادن اعتماد به نفس و عزم 2. دلسرد کننده؛ افسرده کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: Inconveniently, competence and confidence do not go hand in hand. Globe and Mail ( 2014 ) Work plans go hand in hand with passion this week. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر دو چیز go hand in hand باشند، ارتباط نزدیکی با هم دارند و نمی توان آنها را جدا از یکدیگر در نظر گرفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Passengers came up the flimsy plank with vendors of fruit or snacks or leaf tobacco. Hyland, Paul Indian Balm - Travels in the Southern Subcon ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنباکو به شکل برگ برگ تنباکو به معنای برگ گیاه تنباکو است که خشک شده است، اما تحت هیچ فرآیندی جز خشک کردن یا خشک کردن مجدد قرار نگرفته است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Subsequent reports of cockpit voice recordings show that the pilots were desperately leafing through the manual. The Guardian ( 2019 ) Whil ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ورق زدن بدون خواندن یا نگاه کردن دقیق.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. مرهم برای زخم 2. هر چیزی که شفا یا تسکین می دهد 3. مالیدن مرهم به ( زخم، زخم و غیره ) 4. تسکین، آرامش یا تسکین دادن 5. ( برای مخاطب قرار دادن یک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بی تجربه نابالغ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The most blazingly obvious thing these two places have in common is that they reside under a blazingly obvious sun. The Guardian ( 2015 ) T ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به شیوه ای شعله ور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مثال: It is as though we were a blazing star just appeared in the east. Fidelis Morgan THE RIVAL QUEENS: A COUNTESS ASHBY DE LA ZOUCHE MYSTERY ( 200 ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مثال: The orchestra, too, has a difficult time keeping up with the blazing speed of the finale, the solo flute being one example. Retrieved from Wik ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: They covered hundreds of thousands of miles across the world, including extreme - weather testing in both blazing heat and sub - zero temperat ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: There are sofas and a blazing fire, followed by an open - plan bar and dining room. Times, Sunday Times ( 2014 ) Ideally it should have a bl ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. سوختن یا درخشش بسیار شدید 2. بسیار شدید و تند 3. نمایش شدیداحساسات، اسپانیایی 4. آتش یا گرمای زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: How can you say such an awful thing to me? Go to blazes! Go to blazes! Stop pestering me! I'm sick of your complaining. Go to blazes! Go to b ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

go to hell!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: The company blames the blazes on faulty repairs. The Sun ( 2016 ) He still gets out so quick and just blazes away. The Sun ( 2018 )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. یک کلمه خوشایند برای جهنم 2. غیر رسمی مثل شعله دویدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. چیزی که شعله ور می شود یا می درخشد 2. یک ژاکت ورزشی، معمولاً یک رنگ یا راه راه، دارای دکمه های فلزی و گاهی اوقات یک نشان روی جیب سینه، مانند کتی ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشگام بودن یا شدن، ابداع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشگام بودن، تعیین جهت یا مسیر و غیره.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چند بار شلیک سریع اسلحه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با حرارت صحبت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. کاوش در قلمروهای جدید، حوزه های دانش و غیره، به گونه ای که دیگران بتوانند دنبال کنند 2. اولین کسی بودن که کاری جدید و مهم را انجام می دهد یا کشف م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The party is blazing a trail for the advancement of women in politics. A trailblazer in the treatment of mental illness, Bateman has served a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: since π = 3. 14159…, the approximation 3. 1416 is accurate to 5 significant digits π = 3. 1415 is in this sense accurate to 4 decimal places

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریاضیات 1. ( به n رقم معنی دار ) که نشان دهنده n رقم اول عدد داده شده است که با اولین رقم غیر صفر شروع می شود، اما به نزدیک ترین رقم در موقعیت نهایی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

موقعیت یا مکانی که به فرد اجازه می دهد دید وسیع یا مطلوبی از یک صحنه یا موقعیت داشته باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

They then coalesce to form larger bubbles. Times, Sunday Times ( 2016 ) Moods may swing but they don't coalesce - - or rather coexist. Edward Doc ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. متحد شدن یا گرد هم آمدن در یک بدن یا توده. ادغام؛ فیوز؛ مخلوط کردن 2. با هم رشد کنند، مانند نیمه های یک استخوان شکسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Thus, the results from StarPlan break with the traditional theory that the proto - Earth formed by random collisions between larger and larger ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Computer models of a giant impact of a Mars - sized body with Earth indicate the impactor's core would likely penetrate Earth and fuse with its ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: It seemed he could suddenly feel the collision of the dust motes with his skin. Clive Barker THE HELLBOUND HEART ( 2001 ) There had even bee ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اجرا کردن بکار بردن اعمال کردن بکار بستن بکار زدن استعمال کردن