پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
شدید
سرزنش
عصبی، زودرنج
نامنظم، بی نظم و ترتیب
سرعت مجاز در رانندگی
سرعت مطمئنه، سرعت مجاز ( در رانندگی با وسایل نقلیه موتوری )
با حفظ سرعت مجاز
رکود، وقفه، بن بست، صفر صفر
پا در هوا
وارد کردن، حکم دادن، محکوم کردن
عصبانی، آمپر چسباندن
کمک گرفتن
مصداق داشتن، دلالت کردن
گرفتن
با در اختیار داشتنِ
منابع با ارزش را یافتن
آماده شدن/بودن، مهیای چیزی/کاری بودن، تدارک دیدن
امیدوار، با انگیزه
شهر آبا و اجدادی
زندگی کردن، گذران زندگی کردن، زندگی را گذراندن از طریق چیزی
تشکیل پرونده، پرونده تشکیل دادن
وظیفه داشتن، موظف بودن
چه خبر؟ سلام، احوال محوال، چیکارا می کنی؟ ( من دیکشنری های انگلیسی رو زیر و رو کردم، اما معنی خوشوقتم و از آشنایی تون خوشبختم پیدا نکردم. در عوض یه ...
غرغره کردن ( آب نمک یا. . . . )
تقریبا همان، عینا همان
اداره، آژانس، سازمان، ارگان ( دقت بفرمایید این معانی ضمنی هستند و معنای اصلی همانهاست که در بالا گفته شد )
علاوه بر آن، از طرفی دیگر، از سوئی دیگر
لقب باشگاه پرسپولیس یا پیروزی تهران که پس از باخت شش بر سه مقابل استقلال در جام حذفی و دربی 93، به این تیم اعطا شد. تاریخ شش تایی شدن باشگاهِ پیروزی، ...
درتمامِ، در کُلِ
فریب خورده، تحت تأثیر قرار گرفته، تحریک شده
بازیچه کردن
پیشی گرفتن، جلو زدن، برتری یافتن، کلک زدن، رودست زدن، زرنگی کردن
می تواند مخفف Puerto Rico نیز باشد. به معنای پورتوریکو که ایالتی خودمختار تحت کنترل ایالات متحده امریکاست. یا در اشاره به مردم آن Puerto Rican به معن ...
موضع عمومی
تقسیم کردن، بخش کردن
تهیه
اهمیت دادن، ( یا درحالت منفی ) اهمیت ندادن، مهم نبودن، یه هیچ چیزِ خود نگرفتن، و مفاهیم دیگری که زننده است اما همگی از آن مطلع هستید و به دلیل رعایت ...
غلبه کردن ( بر مشکل، یا ناراحتی یا خشم )
استقبال کردن، خوشبین بودن
حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، رفع و رجوع کردن ( مشکل، سختی، خصومت، درگیری ) درگیر شدن، پیکار کردن ( بین دو نفر، دو گروه و دسته و. . )
حل کردن، حل و فصل کردن، برطرف کردن، رفع و رجوع کردن ( مشکل، سختی، خصومت، درگیری ) درگیر شدن، پیکار کردن ( بین دو نفر، دو گروه و دسته و. . )
آه نداشت که با ناله سودا کند
مورد تنفر، مورد خشم، مغضوب
افسوس خوردن
چشم غره رفتن، پشت چشم نازک کردن، بد نگاه کردن، چپ چپ نگاه کردن
چشم غره رفتن، چپ چپ نگاه کردن، پشت چشم نازک کردن
به حالت تفکر چیزی گفتن، به فکر فرو رفتن و چیزی را بیان کردن
خیلی کم، بیش از حد کم، فوق العاده اندک
رفقای قدیمی، بچه های گذشته/قدیم ( گروهی از مردم که پایبند سنت ها و ارزشها و فرهنگ قدیمِ خاص مردم امریکا هستند، خصوصا مردم جنوب امریکا، که به همتایان ...
لغو دستور کردن، نافرمانی کردن، راه خود را رفتن، سرپیچی کردن