پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٥)

بازدید
٢,٥٢٣
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اصطلاحی در پارچه فروشی ( بَزازی ) : هنگامی که پارچه ای را بخواهند بپیچند، در طاقه ای به نام لاطاقه می پیچند تا به آسونی بفروشند یا برای مشتری جابجا ک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

رُفتار - واژه مشتق فارسی رُفت: پاک کردن، سِتُردن، تراشیدن، رُوفتن، زُدودن، محو و ناپدید کردن ار: پسوند فاعلی و انجام دهندگی - مانند: پندار، گفتار، ک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سَر کَجی داره - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) اصطلاحی است در پارچه فروشی و بَزازی: هنگامی که پارچه ای سَر کج داشته باشد، نامرغوب است و اگر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سر کجی داره!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٠

اُزگَل ( اوزگل ) - واژه ترکی - نوعی نفرین یا ناسزا است! به کسی که خیلی برو بیا داره، این واژه رو بکار می بریم تا طرف شاخ نشه و خاکی بشه! اُز: برو، د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

اُزگَل ( اوزگل ) - واژه ترکی - نوعی نفرین یا ناسزا است! به کسی که خیلی برو بیا داره، این واژه رو بکار می بریم تا طرف شاخ نشه و خاکی بشه! اُز: برو، د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

اَلدَنگ - واژه ترکی - نوعی نفرین و ناسزا است! اَل: دست، عضوی از بدن دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول! معنی: آدم دست دراز و بلند، دِیلاق، لَندِهور، بی عُرضه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨١

سَمبَل یا سَنبَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) assemble هم در انگلیسی بگی نگی ( حدودی ) همان معنا را می دهد! سَنبَل ( سَمبَل ) کاری: sn ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٠

اَستومَند، هَستومَند - واژه مشتق اوستایی ( ōšōmand ) اَستو: استخوان، تن، بدن، پیکر، اندام، هیکل، جُثه - جسم، کالبُد، قالب هر چیز مَند: پسوند دارندگ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هَموکار یا هموزگار - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) : hammōzgār معنی: معلم، آموزگار، هیربُد، دبیر، استاد، مربی، پروراننده، آموزنده، یاد دهنده - مُرشِد، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

پِژوردَن - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) معنی: پرستاری کردن، تیمار کردن، نگهداری کردن، مراقبت انجام دادن - مواظبت، نگهبانی، پاسداری، حراست، جانپاسی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چَپیره - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) پویش!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چَپیره!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی: رایگان، مُفت ( مُفتَکی ) ، مجانی، چَلمَله!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چَلمَله - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) معنی: رایگان، مُفت ( مُفتَکی ) ، مجانی، صلواتی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پَدوازَک ( پَتوازَک ) - واژه مشتق فارسی میانه ( پهلوی ) پَدواز: پَتواز - جایِ نشستن، نشیمنگاه - سخن، گفتگو، گَپ! ــَــ ک: در اینجا پسوند همانندی ( ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

پدوازک!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

پَروَردِش ( پَرودَرِش ) - واژه مشتق اوستایی ( parv. dərəs ) گاهی به فَرنام ( لقب ) در اوستا: همکار سروش می دانند: سَرَ اوشاوَرِز! گاهی به فَرنام ( ل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

baby برگرفته شده از فارسی است! معنی: بُرنا، شاب، رسیده، تازه، نُونَوار، جوان! - نازنین، زیبا، قشنگ، خوشگل ( خوشمَل ) ، دوست داشتنی، خواستنی، گوگولی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

baby برگرفته شده از باوه است! معنی: بُرنا، شاب، رسیده، تازه، نُونَوار، جوان! - نازنین، زیبا، قشنگ، خوشگل ( خوشمَل ) ، دوست داشتنی، خواستنی، گوگولی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

Cool برگرفته شده از کولاک است! معنی: برف و بوران، سرمای شدید - طوفانِ دریا، موج شدید و بزرگ، تُندباد، گِردباد - شاخص، سرآمد، برجسته، مُمتاز، شاهکار، ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

کوهاک - واژه مشتق فارسی ( کول، " اک" پسوند دارندگی و انجام دهندگی مانند: خوراک، پوشاک و. . . ) Cool برگرفته شده از فارسی است! معنی: برف و بوران، سرم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

kalian برگرفته شده از قِلیان پارسی است! گرچه برخی بخاطر قُل زدن ( جوشیدن آب ) ، به آن "قُلیان" هم می گویند! ( ( آن را با واژه عربی "غَلَیان: به جوش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

قِلیان - kalian برگرفته شده از فارسی است! گرچه برخی بخاطر قُل زدن ( جوشیدن آب ) ، به آن "قُلیان" هم می گویند! ( ( آن را با واژه عربی "غَلَیان: به جو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

diadema برگرفته شده از دیهیم است! معنی: تاج، افسر، کلاه جواهرنشان، کَلیل، گَرزَن، بَساک!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دِیهیم ( دِیهول ) - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) - diadema برگرفته شده از فارسی است! معنی: تاج، افسر، کلاه جواهرنشان، کَلیل، گَرزَن، بَساک!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

این واژه انگلیسی از واژه پهلوی ( پارسیک، فارسی میانه ساسانی ) : "دلنشین" گرفته شده است! خوشمزه، لذیذ، گوارا، بهنوش، نوشه! - خوشایند، دلنواز، دلپذیر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گوگولی مگولی!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

هیچ می دونستی گل نیلوفر ریشه در اساطیر ایران باستان داره: یاد آوری از واژه آناهیتا: گل نیلوفر آبی ( لوتوس، سوسن شرقی ) : این گل ریشه در خاک و لجن زار ...

پیشنهاد
٤٠

می دونستی نشان داروسازی ریشه در فرهنگ ایران زمین داره: در زمان ابوعلی سینا که بیماری طاعون فراگیر شده بود و موش ها به شهر همدان هجوم برده بودند؛ابوعل ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢٠

مُحتَسِب: گشتِ ارشاد یا گوشمالی دهنده ( تعزیرات ) شرعی حکومتی ( ( دیگر سنجی ( تفاوت ) بین تعزیر و حَد: تعزیر: همان مجازات غیر نقدیی که، سنجش آن به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢٥

چیزهای برگرفته شده از نبرد تیشتر و همراهانش و جشن های ایرانی و فرهنگ ایران: آیین پشت مسافران آب ریختن >>> نماد آبی است که آناهیتا به همراه گل نیلوفر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨٩

جشن هالُووین ( Halloween: شب عید، شب مقدس ) و وابستگی های آن با نبرد های اساطیری و چهارشنبه سوری: این جشن از مهاجران ایرلندی ( سرزمین آریایی ها ) و ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩٠

برخی ها فرزان ( فلسفه ) آب ریختن پشت رهسپار ( مسافر ) را به هُرمُزان ( فرمانروای خوزستان در زمان ساسانیان ) نسبت می دهند! در اینجا چکیده ای از داستان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩٧

همین آغاز کار بگم: میتونستم به این داستان ها پر و بال بدم و مانند اساطیر یونان آن ها را افسانه ای و پر شاخ و برگ جلوه کنم ولی چون میخواستم، بیشتر آن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٤

پیشنهاد می کنم این بخش را به همراه واژه "عمو نوروز یا نوروز" بخوانید! نام بیشتر دیوهای اهریمنی ( اَنگره مینو: تاریک کننده بهشت - روح و روان ویرانگر و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩٧

سرگذشت شیطان ( اهریمَن - نام پیشین: عَزازیل! ) در اساطیر ایران باستان: خداوند پس ازاین که در چهل روز سرشت و بدن انسان ها را آفرید؛ بدنش را به مدت 40 ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩٨

این جُستار هم به مانند: "یلدا - آناهیتا - چهارشنبه سوری - حاجی فیروز - عمو نوروز - نوروز" بسیار کلیدی است و به گونه ای ادامه ی آن ها و در پیِ داستان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

توجه: این واژه را به همراه واژه " تیشتر " بخوانید! سیزده بِدَر ( سیزده به در ) : سیزدهمین روزی از فروردین ماه که به در و دشت و صحرا و مَرغزار می رویم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٢

اِستاندارد ( Standard ) واژه ای ایرانی است و واژه انگلیسی ( لاتین ) و فرانسوی آن برگرفته شده از فارسی است! پس نیازی نیست برای آن برابر پارسی در نظر گ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

اِستاندارد ( Standard ) واژه ای ایرانی است و واژه انگلیسی ( لاتین ) و فرانسوی آن برگرفته شده از فارسی است! پس نیازی نیست برای آن برابر پارسی در نظر گ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

این جشن برگرفته شده از آیین های ایران است! برای آگاهی بیشتر، نگاهی به واژه " تیشتر " بیَندازید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

این جشن برگرفته شده از آیین های ایران است! برای آگاهی بیشتر، نگاهی به واژه " یلدا " بیَندازید!

پیشنهاد
٥٢

چکیده ای از جشن هولی ( جشنواره رنگ ها ) : زمان برگزاری این جشن هر ساله دگرگون می شود ولی بیشتر در پایان زمستان ( پایان اسفندماه ) برگزار می شود که به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

این جشن برگرفته شده از آیین های ایران است! برای آگاهی بیشتر، نگاهی به واژه " حاجی فیروز و چهارشنبه سوری " بیَندازید!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤٦

اسم دخترانه - واژه اوستایی و کُردی - به کُردی: وَیانا ( vayanā ) به فارسی: ویانا ( vianā ) نام شهری در اسپانیا و همچنین کاخی با ویژگی گردشگری به ه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

وَئین ( وین، وینا ) - اسم دخترانه - واژه اوستایی و کُردی - به کُردی: وَیان ( vayan ) به فارسی: ویان ( vian ) اِشگ ( عشق ) ، دلدادگی، دل بُردگی، شی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

هورِشت - اسم پسرانه - واژه مرکّب اوستایی ( huwaršt ) هو: سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی - نیک ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

هوخْت - اسم پسرانه - واژه مرکّب اوستایی ( hūxt ) هو: سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی - نیک ( نیک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٨

میخواستم این نوشته رو پس از واژه ( زیما! ) و در آینده بنویسم؛ که شما از من پیشی گرفتید و به این زیبایی نوشتید و منو به جوش و خروشِ همراه با شادمانی ( ...