پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٦)

بازدید
٢,٩١١
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١١

گُل نیلوفر آبی ( لوتوس ) : این گُل در ایران از ارزشمندیِ ویژه ای برخوردار است و نمادِ ایزدبانو آناهیتا است! در آسیای شرقی ( شرق آسیا ) به نام گُل سوس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٤

از نظر دانشمندان زرتشتی و موبدان آن ها، درباره ستاره شش پَر: " این ستاره شش گوشه؛نشان از شش روز هفته است و مرکز ستاره؛نشان از مقدس و مورد ارزشمند بود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٩

ناهید: ستاره صبح یا بامدادی یا شبانگاهی ( زُهره ) ، ونوس ( نئوس ) در اسطوره های رومیان و آفرودیت ( آفرودیته ) در اساطیر یونان ویژگی ها: نزدیک ترین س ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٠

اَردَِویسورَه اَناهیتَه: نام یک رود و یک ستاره است! رود اَردَِوی ( اَردَِویسورَه ) : همان رود آمودریا ( جیحون ) است؛ که بزرگترین، پر آب ترین، درازتری ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٤

خواهشمندم برای آشنا شدن با فرهنگ آریایی و ایران باستان خود و گیرایی آن بر دیگر فرهنگ ها؛ این جُستار را مطالعه ( خوانش ) فرمایید و مورد کند و کاو و کا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

توجه: این واژه را به همراه واژه " آناهیتا" بخوانید! مقایسه پرچم هخامنشی با پرچم کنونی ایران: شرح مختصر: پرچم ایران از دوران پیش از تاریخ ایران و دیر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

نشان های فراماسونی: 1. فراماسون ها نمادهایی همچون: گونیا و پرگار ( حرف G در وسط آن"Goat": بُز یا "God": خدا ) ، خط کش، بیلچه، داس، شاغول، چَکُش و. . ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

بُز بافومه ( بُز بافومِنت، بُز سِباتیک ) : بز بافومه " نامش" را از ایزد بابِلیان باستان ( بین النهرین، میان رودان ) >>> باکوماس گرفته است و "نمادهای ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٦

توجه: این واژه را به همراه واژه " آناهیتا" بخوانید! روشنگری گزیده درباره فِراماسون ( Freemason ) یا بنّای آزادی خواه: حضرت سلیمان ( ع ) در شهر اورشلی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

پابوس یا دست بوسی - این زبانزد ( اصطلاح ) در زمان مادها و از رسوم پیشین و کهن ایران زمین به شمار می رفت که به هخامنشیان هم راه یافته بود! ( ( واژه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

هُوشیدَر ( شیذیر، شیذَر! ) - یکی از نام های پروردگار - اُوشیدَر ( اُشیدَر، اوشیدا ) ، سوشیانت، سوشینت، سیوشانس، سوشیانس، اُوخشیَت اِرِتَه ( گسترنده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩١

فَرَشگَرد - فَراشگرد ( فَرَشوکَرت ) - واژه مرکّب اَوِستایی - فَرَش: دوباره، مجدد، از نو، نوسازی، از سَرگیری، بازسازی گرد: از مصدر گَشتَن کَرت: وقت، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

واژه مشتق اَوِستایی - میس: تکبر، غرور، نَِخوَت، فیس و اِفاده ( فیسِش ) - غُد، خودبین، خودخواه، فَخر فروشی ( فرانسوی: پُز ) وانه: پسوند نسبت، مالکیت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

خَشتَرا ( کَشتَرا، شَهریوَر ) - واژه مرکّب اَوِستایی - اسم پسرانه خَش: یزدان، ایزد، خدا، پروردگار، آفریدگار، پدید و بوجود آورنده، مادر! تَرا: تره - ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چِنوانت - واژه اَوِستایی - اسم پسرانه پُل چینوانت ( اوستایی: činvănt peretāv ) چین: داور، قاضی، حاکم - هیربُد، آموزگار، استاد، دبیر، معلم - پیشوا، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیتمَن - واژه مرکّب فارسی باستان - اسم پسرانه هیت: واژه فارسی باستان - پاک، تمیز، زَکی ( زَکا ) - سَره، خالص، صاف، زُلال، شَفاف - پالایش، بی آلایش، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥٧

پس از اینکه خشایارشاه؛هخامنشیان، اشکانیان و. . . با رشادت های سردارانی مانند: آرتِمیس، آریوبَرزن، سورِنا و. . . در سال 480 پیش از میلاد یونان را فتح ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

باباشَمَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) شَمَل:سردَمدار، سردسته، سرکرده، سرگروه، پیشوا، رهبر، سرپرست، کلانتر، باشی ( ترکی ) معنی: بابا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

هَلالوش - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) فِتنه، آشوب، بَلوا، هِنگامه، وِلوِله، هَمهَمه، هَیاهو، اَلَم شَنگه، جَنجال، شُورِش - اغتشاش، آشفتگی، تشنج، تَنِ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

واژه اَوِستایی - سر: تارک، رأس، فرق، کله، چَکاد، هَباک، قله، نوک، دهانه - بالا، لوج، بلندا، بَرین - بزرگ، پیشوا، سرپرست، رئیس، سَروَر، برتر، والاتر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

واژه اَوِستایی: فَراثَنگ فَر: فَرّه، خُرّه - فرا - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری می یابد و از پر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اک، اگ ( در عربی: اغ ) - پسوند نسبت و دارندگی - پسوند فاعلی و انجام دهندگی اوستایی و فارسی میانه ( پهلوی ) مانند: دماغ، چراغ ( اوستا: چیتراک ) ، فر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

پسوند فاعلی، انجام دهندگی و نسبت فارسی میانه ( پهلوی ) مثل: دعوا، پروا، پیشوا، نانوا، مروا، پیلوا! و. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

تو نَخِتَم - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) تو فکرِتَم، تو خیالِتَم، تو کفِ تو ام، نظر دارم روت، حواسم بهِته، دلم درگیر و پیشِته، چالِشَم ت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دا: در فارسی میانه ( پهلوی ) معادل روز است. مثل: فردا day برگرفته شده از فارسی است! جالب این است که ماه دی هم داریم: فرشته روز و امید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یازگُون - واژه ترکی - اسم دخترانه یاز: فصل شروع یا اولِّ سال، بهار، ربیع، آبسال - آورنده بهترین ها، خوبی ها و شادی ها گون: مِهر، خورشید، آفتاب، هور، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه ی ساده فارسی یا هند و اروپایی - اسم پسرانه رای: اندیشه، فکر، نظر، باوَر، عقیده، دیدگاه - عقل، دانش، خِرَد، هوش، تدبیر، چاره - عنوان پادشاهان، ام ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

واژه ترکی - اسم دخترانه پیوند دهنده دل ها، رُفوگرِ دلخوری و رنجدیدگی، آشتی، صلح، سازش، توافق - همدلی، دوستی، رفاقت، مهربانی - آرامش، آسایش، آسودگی، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ممنون از این که گفتین، سپاس! آری به فارسی می شود: آرام و پسوند نسبت "ین" معنی: به آرامی، به سادگی و راحتی، آسان و بی دغدغه، خودمونی! - فوری، سریع، آن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ترکی - اسم پسرانه معنی: قِبراق، چُست و چابُک، چالاک، شاطِر، فِرز، سرزنده، سردِماغ، سرحال، شاداب، بانشاط، دلخوش، سرخوش - زبر و زرنگ، زبردست، تَ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

دیگه نگم واژه ای ترکی، چون از اسمش تابلو هست! - تورکای - اسم دخترانه تُرک: آذری، ترک تبار، ترک نژاد، آذربایجانی آی: ماه، قمر - زیبا، قشنگ، خوشگل - مع ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

واژه ترکی - اسم پسرانه آل: بگیر، دریافت کُن، بدست بیار، مال خود کُن قیش: عضوی از بدن، پا - یکی از چهار فصل سال، زمستان معنی: خوشامدگو و پیشواز ( پیشب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

عَلیشان - علی را به ترکی آلی تلفظ می کنند! - واژه ترکی - اسم پسرانه علی: یکی از نام های خداوند، نام امیر المؤمنین - بلند مرتبه، بزرگوار - مِناعَت، ب ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ترکی - اسم دخترانه ماز: نه، خیر، پسوند منفی ساز ترکی معنی: آتیش نمی گیره، نمی سوزه، دعوا نمیشه - آشتی، صلح، دوستی و. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

واژه ترکی - اسم دخترانه آش: باز کُن، گسترش بده، گُشادن - ایجاد، بنا کردن - بِستر لازم را فراهم کردن، مُرتفع ساختن - روشن ساختن، تشریح کردن. مثل:داداش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

واژه ترکی - اسم پسرانه آلپ: آلب فَرنام ( لقب ) پهلوانان ترک بوده است! مانند: آلپ ( آلب ) ارسلان! - توان، زور، نیرو، قدرت - نترس، شجاع، دلیر، دلاور، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه ایرانی - یونانی با ریشه ی ترکی - اسم پسرانه قاش: واژه ترکی - دو، دویدن - سریع و با شتاب رفتن - موهای بالای چشم، اَبرو معنی: اسب تندرو، اسب رعدآس ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

گِریسا - واژه فارسی - اسم دخترانه گِری: جام، ساتکین ( ساتگین، واژه ترکی ) ، ساغَر، صُراحی، قَدَح، کاسه، پیاله شراب و باده و. . . سا: آسا - پسوند هما ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پسوند نسبت اَوِستایی - مانند: خانِواده، کَِواده، یادواده، یارواده، درواده و. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خانِواده - خان! و پسوندنسبت اَوِستایی "واده"

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

واژه اَوِستایی - ساختمان، عمارت، بنا، خانه، سٓرا، منزل، اتاق، حُجره - پرستشگاه، مَعبَد، صومعه، دَِیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

مِهرابه، مِهراوه یا میتراییوم یا خَرابات ( خَرّه، فَرّه ) - مهرابه: واژه مرکّب اَوستایی - نام دخترانه مِهر: خورشید، آفتاب، هُور - عشق، محبّت، مهربا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

داش - تاش ( داش ) :ترکی است و به معنی: سنگ - دولتیار، بختیار، خوشبخت، نیکبخت - خداوند، صاحب، دارنده - هم ( وندی:پیشوند، میانوند، پسوندِ همانندی ) ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

نازِ شَستِت - بِنازَم این اصطلاح را برای پاداش، تشویق، انگیزش و. . . برای هنرمندی که هنرنمایی می کند یا کارِ جالب، شگفت و شعبده بازی ( چشم بندی ) انج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

چانه گرم: کنایه از پُر حرف، یاوه و گزافه گو، ژاژ خایی، فُشار گو! - اَراجیف باف، جَفَنگ گو، خِشت زَن، هارت و هورت کننده!

پیشنهاد
٢٦

چند مردِ حلاج بودن: کنایه از سنجیدن توانایی و قابلیت کسی در برابر امری یا انجام دادن کاری، نشان دادن ظرفیت وجودی خود در رویارویی با چیزی، ببینیم چی ت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیر از شست رفتن: کنایه از برباد رفتن و از دست دادن، پیشامَد، فرصت و امکان جبران کاری، کار از کار گذشتن، نوش دارو بعد از مرگ سهراب!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پا افتادن: کنایه از فرصت مناسب، به موقعش، وقتش بشه! - اتفاق افتادن، رُخ دادن، وقوع یافتن، پیش آمدن، ناشی شدن - انجام و امکان پذیر، شدنی، ممکن شدن، م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

برای خالی نبودن عریضه: کنایه از حفظ ظاهر، مُشتی نمونه خَروار، دهن بینی یا همش لب و دهنه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

دَربایِست ( دَروایِست ) - ضرورت، نیازمندی، حاجتداری، خواهشوَری - سزاواری، شایستگی، بَرازَندگی، زیبَندگی - در خور بودن، مناسب و پسندیده بودن مثال: حس ...