پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٥)

بازدید
٢,٥٢٩
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

این اسم ریشه قدیمی دارد و بی خود نیست که شاهنامه فردوسی و نظامی این اسم ( شخصیت داستانش ) را فرهاد گذاشتند! فر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایران ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

این اصطلاح، ترجمه ی جمله ی ترکیِ: بودی کی وار! است. وقتی شخصی می خواهد سلیقه و عقیده خودش را به کُرسی بنشاند ولی دیگران با او مخالف هستند، می تواند ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣٣

واژه ای ترکی - savage برگرفته شده از واژه ای ترکی است! نخستین کسی که این نام را داشته است در سال ۱۲۹۸، پدر بزرگ ما بوده است! ساو: دعوا، نزاع، جدال، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آوازِ خر در چمن: وقتی خری پا در چمن می گذارد، از اوج ذوق و هیجان و خودشیفتگی؛ لُکّه می دود و آواز زیبایِ ( عَرعَر ) از خود سر می دهد و فقط خودش از ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

با توجه به معنی خوان! پیشخوان: وَردست یا مُرید ( شاگرد ) نَقال که پیش از او، شعری یا غزلی می خواند یا آوازی می سراید! همچنین کسی که پیش از روضه خوان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

با توجه به معنی خان! پیشخان: دفتر دَستکی که نماینده و خان جایی است، که قبل از همه وجود دارد یا باید پدید آید، صندوق دار که در بیشتر اوقات آن را با ( ...

پیشنهاد

این اصطلاح از بازی بشین و پاشو برگرفته شده است، که کم کم به یک تنبیه برای سربازان و دانش آموزان تبدیل شد! روابطی سرد و خشک که هر دو طرف به اجبار و زو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

واژه ای فارسی و مشتق: پالاییدن و پسوند اسم ساز ( - ِ ش ) - polish برگرفته شده از فارسی است! پالودن، تصفیه، پاکسازی، تهذیب - جلا دادن، بَراق کردن، صیق ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

خوان: سفره، گسترش - آسمان و زمین، بالا و پایین - قرائت، مطالعه، خوانش - آواز، سرود - خواستن، دعوت، احضار - ظرفِ چوبی بزرگ غذا - مائده، خوردنی، خورا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

خان: عنوان رجال و بزرگان، رییس ( رئیس ) - بیت، خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) - مرحله، مرتبه، دست، گانه، نوبت، دور، داو! - سطح، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

واژه ای انگلیسی ( Slide ) - معادل فارسی: نَماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: نماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه ای فرانسوی - گاف، سوتی! - برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز مثال: داداش" آتو" دادی >>>گاف، سوتی "آتو" دارم ازش >>>برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

پخپخو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کَنسِل - واژه ای انگلیسی و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - به شمار نیامدن، حساب نکردن، نادیده ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کَنسِل - واژه ای انگلیسی ( cancel ) و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - به شمار نیامدن، حساب نک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ای فرانسوی - معادل فارسی: مجموع، جُملِگی، هاپول!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - واژه مشتق: هاپول و پسوند نسبت ( ی ) - چیزی را بطور کامل غارت کردن و به یَغما بردن، کُلِ چیزی را چاپیدن و چَپاو ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣١

واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - کامل، تمام و کمال - یکجا، هَمَش، کُلِش، هر چی که داری!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٤٩

طیف!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٦

واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

این واژه فارسی و ساده است - juvenile وام گرفته شده از واژه ی فارسی است! در قدیم به کسی می گفتند که دنبال پژوهش و جستجوگر بود. ساختار قدیم: جو ( بن ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

این اصطلاح، از ورزش های پرشی که نیاز به دور برداشتن است آمده است! مثل: پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه و. . . یا پرش برای هدفی: در فوتبال، والیبال، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

این واژه فارسی است و murmur برگرفته شده از فارسی است! در قدیم وقتی مورچه هایی وارد سطح بدن یک شخصی می شدن، اون مورچه ها؛ باعث می شدن که بدن فرد بلرزد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

ماجرا، رویداد، قضیه، موضوع - واقعه، حادثه، گزاره مثال: امروز میخوام یه چالشی رو با شما در میان بذارم. مثل: چالشجو ( challenger ) : علاوه بر مبارزه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣٣

اَروشا، اَروشه - اسم دخترانه فارسی اوستایی و مشتق - آروش:حبیب، هودار، طرفدار - زیبا، ناز، خوشگل، عزیز - درخشان، ر وشن، بدخشان، لَعل، نگین، مروارید، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

واژه فرانسوی - معادل فارسی آن می شود: پاچِله، چَبچَله!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نهان سازی، سرپوش گذاری، ماست مالی، لاپوشانی! - قایم، مخفی، غیب، محو، ناپدید مثال: قسمتی از این نمایش سانسور شده است>>> قسمتی از این نمایش ماست مالی ( ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

مَل - یک نوع پسوند ترکی است - پسوند ترکی اسم ساز که شامل: کوچکی، دلسوزی و دوست داشتنی، شباهت است مثل: پسوند فارسی: ک، چه و. . . مثل: پِسمَل یا دُخم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه ترکی - لقب کسی که صاحب منصب و مقام بزرگی است، ولی هنوز دست چپ و راستش رو هم بَلَد نیست و هنوز شلوارشو هم نمیتونه بکشه بالا چه برسه به این که یک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١٠

دقرنوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

دقرنوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٠

دقرنوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقرنوش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دَقَرنُوش - واژه ترکی - دَقَر: پُر شدن از طعام، زیاده خور، مُفت خور! یعنی: کسی که گوش به حرف کسی نمی دهد و زیاد غذا و نوشیدنی می خورد آقازاده ای که ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه ترکی - بزرگ زاده ای که با رانت ( فرانسوی ) و زدوبند به مقامی رسیده باشد - آقازاده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤١

هاتان ماتان ( ترکی ) !

پیشنهاد
٧

دست ها موجود است - ترکی آن می شود: اَلَر وار! موجود:زنده، هست، حَی - حاضر، پاینده، برقرار، جاوید این واژه ریشه قدیمی دارد که پیشینیان ما برای سپاسگزا ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٨

هیر و ویر، قاراشمیش!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کیشمیشی، قمر در عقرب، شلوغ پلوغ، گیر و دار، هیر و ویر، هاگیر واگیر، هَچَل هفت!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١

تابلو!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧

بادید، مشهور، انگشت نما!