پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٦)
پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت - این پسوند ریشه قدیمی دارد، در اصل یونانی بوده ولی به جهتِ فتح یونان توسط پادشاهانِ هخامنشی از جمله: خشایار شا ...
این اسم ریشه قدیمی دارد و بی خود نیست که شاهنامه فردوسی و نظامی این اسم ( شخصیت داستانش ) را فرهاد گذاشتند! فر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایران ...
این اصطلاح، ترجمه ی جمله ی ترکیِ: بودی کی وار! است. وقتی شخصی می خواهد سلیقه و عقیده خودش را به کُرسی بنشاند ولی دیگران با او مخالف هستند، می تواند ...
واژه ای ترکی - savage برگرفته شده از واژه ای ترکی است! نخستین کسی که این نام را داشته است در سال ۱۲۹۸، پدر بزرگ ما بوده است! ساو: دعوا، نزاع، جدال، ...
آوازِ خر در چمن: وقتی خری پا در چمن می گذارد، از اوج ذوق و هیجان و خودشیفتگی؛ لُکّه می دود و آواز زیبایِ ( عَرعَر ) از خود سر می دهد و فقط خودش از ...
با توجه به معنی خوان! پیشخوان: وَردست یا مُرید ( شاگرد ) نَقال که پیش از او، شعری یا غزلی می خواند یا آوازی می سراید! همچنین کسی که پیش از روضه خوان ...
با توجه به معنی خان! برابر پارسی واژه انگلیسی: داشبورد ( dashboard ) پیشخان: دفتر دَستکی که نماینده و خان جایی است، که قبل از همه وجود دارد یا باید ...
این اصطلاح از بازی بشین و پاشو برگرفته شده است، که کم کم به یک تنبیه برای سربازان و دانش آموزان تبدیل شد! روابطی سرد و خشک که هر دو طرف به اجبار و زو ...
واژه ای فارسی و مشتق: پالاییدن و پسوند اسم ساز ( - ِ ش ) - polish برگرفته شده از فارسی است! پالودن، تصفیه، پاکسازی، تهذیب - جلا دادن، بَراق کردن، صیق ...
1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...
1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...
1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...
1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...
خوان: سفره، گسترش - آسمان و زمین، بالا و پایین - قرائت، مطالعه، خوانش - آواز، سرود - خواستن، دعوت، احضار - ظرفِ چوبی بزرگ غذا - مائده، خوردنی، خورا ...
خان: عنوان رجال و بزرگان، رییس ( رئیس ) - بیت، خانه، سرا، اندرون - لانه، کندو، آشیان ( آشیانه ) - مرحله، مرتبه، دست، گانه، نوبت، دور، داو! - سطح، ...
واژه ای انگلیسی ( Slide ) - معادل فارسی: نَماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )
واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: نماجا ( جایی که برای نمایش یا عکسی است، مثل: رایانه، پرده نمایش و. . . )
واژه ای فرانسوی - گاف، سوتی! - برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز مثال: داداش" آتو" دادی >>>گاف، سوتی "آتو" دارم ازش >>>برات، برگ برنده - بهانه، دستاویز
پخپخو!
کَنسِل - واژه ای انگلیسی و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - به شمار نیامدن، حساب نکردن، نادیده ...
کَنسِل - واژه ای انگلیسی ( cancel ) و در فارسی به این معنا کاربرد دارد: حذف، نقض، باطل، رد، لغو، فسخ، به هم زدن!، وا دادن! - به شمار نیامدن، حساب نک ...
واژه ای فرانسوی - معادل فارسی: مجموع، جُملِگی، هاپول!
واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - واژه مشتق: هاپول و پسوند نسبت ( ی ) - چیزی را بطور کامل غارت کردن و به یَغما بردن، کُلِ چیزی را چاپیدن و چَپاو ...
واژه ترکی - در گویش بازاری و تهرانی - کامل، تمام و کمال - یکجا، هَمَش، کُلِش، هر چی که داری!
طیف!
واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !
واژه ای فرانسوی، انگلیسی - معادل فارسی: تماشاخانه، تماشاسرا، تماشاکده، نگرستان، نمایش رو حوضی ( روی حوضی ) !
این واژه فارسی و ساده است - juvenile وام گرفته شده از واژه ی فارسی است! در قدیم به کسی می گفتند که دنبال پژوهش و جستجوگر بود. ساختار قدیم: جو ( بن ...
این اصطلاح، از ورزش های پرشی که نیاز به دور برداشتن است آمده است! مثل: پرش ارتفاع، پرش طول، پرش با نیزه و. . . یا پرش برای هدفی: در فوتبال، والیبال، ...
این واژه فارسی است و murmur برگرفته شده از فارسی است! در قدیم وقتی مورچه هایی وارد سطح بدن یک شخصی می شدن، اون مورچه ها؛ باعث می شدن که بدن فرد بلرزد ...
ماجرا، رویداد، قضیه، موضوع - واقعه، حادثه، گزاره مثال: امروز میخوام یه چالشی رو با شما در میان بذارم. مثل: چالشجو ( challenger ) : علاوه بر مبارزه ...
اَروشا، اَروشه - اسم دخترانه فارسی اوستایی و مشتق - آروش:حبیب، هودار، طرفدار - زیبا، ناز، خوشگل، عزیز - درخشان، ر وشن، بدخشان، لَعل، نگین، مروارید، ...
واژه فرانسوی - معادل فارسی آن می شود: پاچِله، چَبچَله!
نهان سازی، سرپوش گذاری، ماست مالی، لاپوشانی! - قایم، مخفی، غیب، محو، ناپدید مثال: قسمتی از این نمایش سانسور شده است>>> قسمتی از این نمایش ماست مالی ( ...
مَل - یک نوع پسوند ترکی است - پسوند ترکی اسم ساز که شامل: کوچکی، دلسوزی و دوست داشتنی، شباهت است مثل: پسوند فارسی: ک، چه و. . . مثل: پِسمَل یا دُخم ...
واژه ترکی - لقب کسی که صاحب منصب و مقام بزرگی است، ولی هنوز دست چپ و راستش رو هم بَلَد نیست و هنوز شلوارشو هم نمیتونه بکشه بالا چه برسه به این که یک ...
دقرنوش!
دقرنوش!
دقرنوش!
دقرنوش!
دَقَرنُوش - واژه ترکی - دَقَر: پُر شدن از طعام، زیاده خور، مُفت خور! یعنی: کسی که گوش به حرف کسی نمی دهد و زیاد غذا و نوشیدنی می خورد آقازاده ای که ...
واژه ترکی - بزرگ زاده ای که با رانت ( فرانسوی ) و زدوبند به مقامی رسیده باشد - آقازاده!
هاتان ماتان ( ترکی ) !
دست ها موجود است - ترکی آن می شود: اَلَر وار! موجود:زنده، هست، حَی - حاضر، پاینده، برقرار، جاوید این واژه ریشه قدیمی دارد که پیشینیان ما برای سپاسگزا ...
دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !
دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !
دستا موجود است ( دست ها موجود است ) !
هیر و ویر، قاراشمیش!
کیشمیشی، قمر در عقرب، شلوغ پلوغ، گیر و دار، هیر و ویر، هاگیر واگیر، هَچَل هفت!
تابلو!