پیشنهاد‌های مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٩٠)

بازدید
٧,٣٥٨
تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٣٩

تاریخچه تقویم مسیحی: از نظر زمین شناسی، وقتی خورشید در دی ماه ( حَضیضِ خورشیدی ) قرار گیرد: در نیم کُره ی شمالی ( به مانندِ کشور ایران ) : انقلاب زم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٣٦

این مقاله را چند سال پیش نوشتم و چکیده ای از آن را در دسترس شما بزرگواران می نَهَم ( قرار می دهم ) ، امیدوارم بهره کافی را ببرید. خواهشمندم همه ی ای ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

پَرچَمِت بالاست - در زمان قدیم، وقتی بین دو کشوری که جنگ می کردند؛کشوری به پیروزی می رسید، پرچمش را به بالاترین نقطه می برد و برافراشته می کرد تا هم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در زمان قدیم؛پادشاهان، زن های زیادی اختیار می کردند و به بهترین زن که از لحاظ زیبارُویی، رهبری و. . . از دیگران، سَرتَر و آس تر بود؛ لقب خانم خانما ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نوعی خمیر مایه طبیعی نانوایی که از دیروز باقی مانده باشد؛چون، تا فردا وَر اومده و باد می کند و برای همین است که به او سَرکِش می گویند! برای این که ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

کودکانه اش: پیخ پیخ ( پِخ پِخ ) کردن!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

واژه ای فرانسوی، یونانی - ترکیبی از: تله: دور، فاصله دار پاتی: راه، مسیر - می رسد، وقوع می گیرد معنی: دو هم اندیشی، همپا انگاری - با هم اندیشی، همذات ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

سِلفی ( selfie ) ، واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: خودمونی مثال: عکس خودمونی، پذیرایی خودمونی و. . . توجه: عکس واژه ای عربی که در فارسی استفاده می ش ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سِلف سِرویس - واژه انگلیسی ( self service ) معادل فارسی در مهمانسرا: پذیرایی خودمونی، غذا خوری خودخدمتی، سَروَر خوری ( یعنی خودت هر چی بخوای میخوری! ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

معادل فارسی در مهمانسرا: پذیرایی خودمونی، غذا خوری خودخدمتی، سَروَر خوری ( یعنی خودت هر چی بخوای میخوری! )

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

اَودَر، اَفدَر، اَپدَر - واژه اوستایی اَو، اَف، اَپ: اَب، پدر، بابا، آبا - بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگه ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شوهَر - شوی ( دوتا، جفت، زوج ) و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! اوستا: اِخشَئودرَ ( xšaudra ) اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

پِسَر - اوستایی: puthrem پاسدار و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: خ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

خواهَر - خواه یا مصدر خواستن و پسوند ( اَر! ) نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی! آن که خواهان خانه و خانواده است، خاطر خواه و خواستار خانواده، مَد ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بَرادَر! - برای ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

بَرادَر - برای ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! brother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، ر ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دوش و پسوند اسم ساز شباهت ( یزه! ) یعنی کسی که مشغول دوشیدن! می باشد و قصد ازدواج ندارد ( قصد ادامه تحصیل دارد! ) ، پاک کننده بدی ها، پاکدامن، دلپاک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

پسوند اسم ساز فارسی اَوِستایی: 1. کوچکی ( تحقیر ) 2. دلسوزی و دوست داشتنی 3. شباهت 1. شهریزه 2. آرامیزه 3. پاکیزه، هُوِیزه، دوشیزه! و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دیدگاه های گوناگونی درباره ( دُختَر ) وجود دارد: 1. از واژه ی دوغدر: یعنی کسی که مسئول ( مسوؤل ) و نگهبان دوغ یا کسی که شیر می دوشید ( واژه دوشیزه هم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

در پهلوی: دُخت ( duxt ) ، کنیزَک ( kanīg ) دیدگاه های گوناگونی درباره ( دُختَر ) وجود دارد: 1. از واژه ی دوغدر: یعنی کسی که مسئول ( مسوؤل ) و نگهبان ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پِدَر! - از مصدر پاییدن - در اصل پایدر یا پادر بود، که به مُرور زمان تغییر یافت. تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

مادَر! - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! mother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

پِدَر - از مصدر پاییدن - در اصل پایدر یا پادر بود، که به مُرور زمان تغییر یافت. تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

مادَر - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! mother برگرفته شده از فارسی است! تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

اَر - پسوند نسبت، وابستگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: خواهَر، پسَر، شوهَر، داتار ( داتَر، دادار ) ، ساستار ( معنی: فرمانروا ) ، پرستار و. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٣

تر - پسوند نگهبانی، حفاظت، مراقبت، نگهداری، رسیدگی، آسایش دهندگی و. . . فارسی اَوِستایی است! مانند: مادر، پدر، اَودر، برادر، دختر ، رتوشترو. . .

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

چاپو ( چاپیو ) - از مصدر چاپیدن ( واژه ترکی: چاپماق ) و پسوند شیرازی او ( در اینجا شباهت ) معنی: اختلاسگر، هاپولی کننده، تاراج و یَغما برنده، چپاول ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

رُبات! معادل فارسی: هوشمان هوش: خِرَد، عقل، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک و. . . مان: پسوند اسم ساز فارسی آدم آهنی - علم طراحی و ساخت

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

واژه فرانسوی - دلخواه، آرمانی، رویایی، دست نیافتنی، پسندیده، خوشایند، دلچسب، دلپذیر، دلپسند، دلنشین - هدف والا، آرمان برتر! - بهترین، باحال، عالی ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

واژه فرانسوی ( ideal ) - دلخواه، آرمانی، رویایی، دست نیافتنی، پسندیده، خوشایند، دلچسب، دلپذیر، دلپسند، دلنشین - هدف والا، آرمان برتر! - بهترین، ب ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

چون این واژه فارسی، انگلیسی است، می توانیم از واژه ی فارسی، ترکی آن استفاده کنیم: خوشمَل!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

طناز!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد

خنداننده ( کُمِدیَّن: comedian ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-٥٠

دست مایه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست مایه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

بهازار، بهاگاد، ارزگان ( زار، گاد، گان: پسوند جا و مکان ) و به جای اینکه بگوییم: طَرَف رو بورسه >>> میتونیم بگیم طَرَف رو دوره کالایی رو بورسه >>> ک ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

توجه کُن: منو نِگا ( نگاه ) ، به گوش و به هوش باش، هُشدار، هوشیار باش، زِنهار ( زینهار ) ، دل بده!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سفسطه!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥١

معادل فارسیش: فَرافِکَنی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١١

جیفَنگ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) جی: مخفف جا ! فَنگ: در رفتن، بیرون رفتن، فرار کردن، گریختن معنی: جیم زدن، دودر! به مانند واژه تُفَ ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پَپَه به زبان کودکانه: واژه ای ترکی - نان، یه چیز خوردنی، خوراکی، غذا و. . . پَپِه به زبان عامیانه: شاسگول!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٩

شاسگول!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٧

این واژه انگلیسی است: dubsmash !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
١٢

لانتور! همه معنی هایی که گفتین درستند، فقط ساختار دستوریش اینجوری میشه: لانتور به اضافه پسوند نسبت ( ی )

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در ف ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در ف ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

دلِ علی - اسم پسرانه - این واژه مرکّب است دل: واژه پهلوی - قلب، سُوَیدا، جان، روح - درون، ضمیر، باطن، سِرشت، نیّت، اندیشه، وِجدان و. . . علی: در فا ...

تاریخ
٨ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برابر فارسی شارژر - اسم پسرانه - واژه مشتق نیر: مخفف نیرو - توانایی، جُربُزه، جَنَم، جسارت ال: پسوند ابزار ( افزار ) ، پسوند قدرت، نیرو دهنده و شارژ ...