پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٥)

بازدید
٢,٥٢٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

وال: گل سرخ گونه: رنگ یعنی: سُرخ رنگ، قرمز!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مُلازِم: واژه عربی و برابر فارسی آن: دار و دسته!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اَنگ ( نگ ) : پسوند دارندگی ( نسبت ) و همراهی اوستایی مانند: هوشنگ ( اوستایی: هِئوشیَنگه - هوش دار، باهوش ) ( ( واژه " هُشدار " هم از هوشنگ ساخته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

شیمبَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) معنی: جاسازی و مخفی کردن، ناپدید و غیب کردن، پنهان کردن و پوشاندن چیزی، چال کردن! نمونه: داداش پول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

درود ( درستی و راستی ) رسد به شما ( جناب علیرضا حیدری ) و روزنامه گرانسنگ ( وَزّین ) اعتماد راستش از شما روزنامه نگار و ویراستار نازنین، چشمداشت بیش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

درود ( درستی و راستی ) بر شما جناب ایرزاد! شما به خوبی معنی ادبیاتی آن را نوشتید، پیداست که زبان شناس خوبی هستین، ممنون از واژه های خوبتون، دست مریزا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سُواستیکا - واژه سانسکریت ( هند و اروپایی ) که از واژگان اوستایی برگرفته شده است! سو: هو - نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سِجام - واژه عربی - بر وزن فِعال سِجم: راندن ابر باران زا، آوردن برکت و روزی - روان شدن اشک چشم معنی: راحتی، آسودگی، آرامش، راحتی، آسانی ( روانی ) - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

با دیدن جُستاری ( مقاله ای ) چشمگیر از استاد میرجلال الدین کزازی درباره ریشه زولبیا و بامیه، منم انگیزه پیدا کردم تا با بهره بردن از جُستارهای پیشینم ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

امید جان ممنون از این که گوشزد کردی این یکی رو یادم رفته بود که غازی واحد پول هم هست، سپاس! به مانند: چِندِر غاز >>> پول بسیار کم و اندک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩١

بهتره معنی اون را در واژه غازی جستجو کنیم ولی چون اینجا پرسش کردین، برای همین بی درنگ همینجا می نویسم: قاضی هم آوا است با غازی که هر دو واژه ای عربی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦٧

نامی نیک و بسیار دلنشین و دلنواز - اسم پسرانه - نام سردار دیلمی از قوم گیلکی، واژه اوستایی وِهان >>> ویهان >>> بِهان معنی: خوبان، نیکان، شایستگان، پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

شیوَش - واژه پهلوی ( شیوَستَه ) شی: کوتاه شده شیوَن - بانگ، صدا ( سَدا ) ، آواز، سخن، حرف، لحن وَش: پسوند همانندی ( شباهت ) معنی: طنین و تُن ( فران ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

سَلمانی واژه ای فارسی اوستایی که در گویش مازندرانی هنوز میشه: پیرایشگر، آرایشگر - جایی برای آراستگی و زیبایی سَلم: سَرم - آراسته، میزون، به سامان - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

خُنشان ( خُنشا، خُشنان ) - واژه پهلوی ( فارسی میانه ) خُنش: نام نعنا ( عربی: نعناع - mint ) یا پونه ای خوشبو و خوشگوار که در صحرا می روید و در خوشبو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

دُرُواسپ - واژه اوستایی نام چهاردهمین روز از ماه اوستایی در گاهشمار اوستایی! نام دیگر: گِئوش ( گیوش ) در یَشت نهم اوستا درباره آن ایزدبانو روشنگری ک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

این واژه چیترا بوده که در سانسکریت سیترا شده است! نام منطقه گردشگری در نوشهر مازندران نام شخصیت داستانی ( rebirth ) ، به قلم هنرمند خوب کشورمان: بان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٩

واژه ترکی که به روسی هم راه پیدا کرده است آچ ( آش ) : باز شدن، گستردن مَز ( ماز ) : نه، خیر، پسوند منفی ساز اصطلاحی در بازی شطرنج اگر مهره ای که سپ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

ایـنـستِـکس ( INSTEX ) !

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

سپس به چگونگی فرایند آن می پردازیم: مکان آن: شرکت اداره کننده اینستکس ( تهاتر ) به آدرس شماره 139 در خیابان برسی پاریس که در نزدیکی ساختمان وزارت اقت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

ایـنـستِـکس ( INSTEX ) - نخست به واکاوی واژه می پردازیم: " ساحات: سامانه حمایت از تبادلات تجاری " نمی دونم چه کسی این برابر را انتخاب کرده است، چون ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

سپس به چگونگی فرایند آن می پردازیم: مکان آن: شرکت اداره کننده اینستکس ( تهاتر ) به آدرس شماره 139 در خیابان برسی پاریس که در نزدیکی ساختمان وزارت اقت ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

ایـنـستِـکس ( INSTEX ) - نخست به واکاوی واژه می پردازیم: " ساحات: سامانه حمایت از تبادلات تجاری " نمی دونم چه کسی این برابر را انتخاب کرده است، چون ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

درود ( درستی و راستی به تو رسد! ) هموطن من خودم بچه ندارم، وگرنه نخستین کسی بودم که این نام زیبا را ثبت می کردم! گرچه بیشتر واژه ها و نام هایی که نوش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١٥

اَهورامَزدا - واژه اوستایی مشتق - مرکب اَئورمَزدا ( در سنگ نوشته بیستون داریوش بزرگ ) - ( ( فارسی باستان: بیستون یا به ستون: بهترین جایگاه، برترین ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٣

هشدار: این واژه به واژه ی " دارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده زبان های آریایی، زبان باستان ایرا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩١

هشدار: این واژه به واژه ی " کارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده هندو ایرانی - زبان باستان ایران و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٩

هشدار: این واژه به واژه ی " کارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده هندو ایرانی - زبان باستان ایران و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤٣

تِریتا ( ثِریتا، سِریتا، اَثرَط، اَترَت ) - واژه مشتق فارسی با ریشه ی سانسکریت: از خانواده زبان های آریایی - زبان باستان ایران و هند در اوستا : تِهرَ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

واژه اوستایی - اسم دخترانه اوستایی: چیثرَه داتَه سانسکریت ( وَدایی ) : سیترا فارسی میانه ( پهلوی ) : چیتر دات، جیراشت امروزه: چِهرداد، چهرزاد چیتر د ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

واژه مشتق یونانی با ریشه فارسی - اسم پسرانه تاریخدانان و پژوهندگان یونانی: یونانیان باستان، داریوش بزرگ را؛بخاطر دارا بودن بیشتر ویژگی های یک فرمانرو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

واژه مشتق یونانی با ریشه فارسی - اسم پسرانه نام موبد نامدار دوره هخامنشی که به مردم آگاهی می داد! آبار: دارویی شفا بخش و کیمیا که از سرب و گوگرد ( س ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

نوزُود ( نوجوت، نوزوت ) - واژه مرکب اوستایی - اسم پسرانه مراسمی است که برای پابوسی ( تشرف ) به آیین زرتشت برگزار می شود! این مراسم بیشتر برای موبد زا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هَزاربُد - اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و شماره 10 را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و شماره 10 را ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه مشتق فارسی میانه ( پهلوی ) - اسم پسرانه فرماندهان چهارگانه مملکت نام یکی از پادشاهان و شهریاران رستمدار طبرستان ( امروزه شهرستان نوشهر مازندران ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه فارسی میانه ( پهلوی ) - اسم پسرانه معنی: مملکت، کشور، ولایت، سرزمین - منطقه، ناحیه، قلمرو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

ایزَل - واژه ترکی - اسم پسرانه معنی: اَزَل، پایدار، ماندنی، همیشگی، اَبَدی، جاوید، نوشه! - نامیرا، جان سخت ( سخت جان ) ، رویین تن ( فرنام یا لقب اسف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

در گویش ترکی >>> اسم دخترانه در لهجه مازنی ( مازندرانی ) >>> اسم پسرانه واژه مشتق فارسی با ریشه ترکی - اسم دخترانه سو: آب، کارمایه ی هستی و زندگی با ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

غزال!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

اسم دخترانه - واژه مشتق فارسی با ریشه ترکی گوز: واژه ترکی - Gaze برگرفته شده از ترکی است! - چشم، عضو بینایی، نگاه، دیده، نظر - با دقت و حیرت انگیز ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

برگرفته شده از واژه ترکی آن: گوزَل!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

گوز: واژه ترکی - Gaze برگرفته شده از ترکی است! - چشم، عضو بینایی، نگاه، دیده، نظر - با دقت و حیرت انگیز نگاه کردن، خیره شدن، زُل زدن، بِربِر نگاه کر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

گوزَل - واژه ترکی - اسم دخترانه - در فارسی به گونه ی غزل کاربرد دارد! گوز: واژه ترکی - Gaze برگرفته شده از ترکی است! - چشم، عضو بینایی، نگاه، دیده، ن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

واژه ترکی استانبولی: آچینا از واژه فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) : آشنا وام گرفته شده است! در ترکی آذربایجانی: تانیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

آچینا - واژه ترکی استانبولی - اسم پسرانه - به گونه ی آشنا در فارسی کاربرد دارد! معنی: آشنا، دوست، رفیق، یار ( یاور ) - هم زبون، همراه، همدم، همپا، هم ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

ایسگاه ( ایستگاه ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است! ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٢

ایسگاه ( ایستگاه ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است! ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

ماسیدَن ( مالیدَن ) - دارای دو گونه معنایی است: 1. در لهجه اصفهانی معنی: توده، لَخته شدن ( خون ) ، دَلمه شدن، منعقد گشتن، بسته شدن - خیت و کِنِف شد ...