پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٦)
تارمیتا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه تارمی: بیتا، بی همتا، بی نظیر و مانند، بی لنگه، یگانه، یکتا تا: پسوند همانندی و شباهت معنی: خاص، ویژ ...
هومان - واژه اوستایی - نام پسرانه نام یکی از سرداران افراسیاب و برادر پیران ویسه ( نام پسر ویسه، برادر پیران ) هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، ش ...
هونیاک، هونیا - واژه اوستایی - نام پسرانه هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! نیاک: نیا - گذشتگان، نی ...
هودین، هودینا - واژه اوستایی - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بِهدینان ( زرتشتیان ) است! در سنگ نوشته های بابِلی و گل نوشته های ایلامی: هودِنا ( hudēna ) ...
هودین، هودینا - واژه اوستایی - نام پسرانه فرنام ( لقب ) بِهدینان ( زرتشتیان ) است! در سنگ نوشته های بابِلی و گل نوشته های ایلامی: هودِنا ( hudēna ) ...
پَرشان - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه این واژه را به سربازان اشکانی وابسته می دانند؛زیرا، سربازان ( جنگاوران ) تا ...
پَرینیتا، پارینیتا - واژه سانسکریت - نام دخترانه معنی: نشان شده، نامزد، عروس ( از نظر زیبایی ) - شاهزاده خانم ( فرانسوی: پِرَنسِس ) ، شاهدخت، دختر ...
پارینیتا، پَرینیتا - واژه سانسکریت - نام دخترانه معنی: نشان شده، نامزد، عروس ( از نظر زیبایی ) - شاهزاده خانم ( فرانسوی: پِرَنسِس ) ، شاهدخت، دختر ...
هوداک - واژه اوستایی - نام پسرانه هو: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر داک: تکیه، پشت گرمی، پناه - اطمی ...
وَشتی: وَهیشت - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام نخستین زن خشایارشا سپس در اوستایی به گونه وَهیشت درآمد! یادآوری از واژه نوروز: این نام، در نیایش ...
وَهوکا ( وئوکه ) ، وَهوک، اُخوس ( اُخُس ) - واژه فارسی باستان - نام پسرانه فَرنام ( لقب ) داریوش دوم و پس از آن نوه آن: اردشیر سوم هخامنشی این لقب را ...
شایریا، شایرایا، شاریا، شایرا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه نام یکی از شهرهای روسیه و همچنین یکی از شهرهای ایتالیا معنی: سیاره ناهید ( زهره ...
شاریا، شایریا ، شایرایا، شایرا - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام دخترانه نام یکی از شهرهای روسیه و همچنین یکی از شهرهای ایتالیا معنی: سیاره ناهید ( زهره ...
هوتانه، هوتانا، اوتانِس - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر ...
هوتانا، هوتانه، اوتانِس - واژه اوستایی و ترکی - نام پسرانه نام یکی از سرداران داریوش بزرگ و نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است نام سر ...
وِستا - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "وَئید" اوستا است! وَئیدا، وَئِدا سانسکریت: ویدهَئتی وید: وَئید، وَئِد، وِست - پیدا کردن، یافت ...
وِست - واژه اوستایی - نام پسرانه برگرفته شده از واژه "وَئید" اوستا است! وَئیدا، وَئِدا سانسکریت: ویدهَئتی وید: وَئید، وَئِد، وِست - پیدا کردن، یافتن ...
واژه اوستایی - نام پسرانه ویر: وَئیریَه - حافظه، یاد، خاطره - هوش، خِرَد، عقل، اندیشه، فراست، زیرکی - شُعور، فهم، ادراک دغدغه، نگرانی، دلواپسی - پی ...
رامناد، رامیاد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ...
رامیاد، رامناد - واژه اوستایی - نام پسرانه یادآوری از واژه نوروز: نام بیست و هشتمین روز در گاهشمار اوستایی! رام: آرام، آسوده، آسان، راحت، بی دغدغه و ...
ویدهان، ویدهانو - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه - داد ( دادیک ) ، آیین، ...
ویدهیا: ویدیا، واژه سانسکریت - نام دخترانه وید: وَئید، وَئِد، وِست - واژه اوستایی - سانسکریت: ویدهَئتی ( ویدهیا، ویدیا ) امروزه: ویدا دید، نگرش، بی ...
ویدوش: واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) و سانسکریت - نام پسرانه وید: علاج، چاره، راه حل، راهکار، نقشه اوش: هوش - خِرَد، عقل، اندیشه، فر ...
وِرزِنت، وِرزا، وِرزان - واژه فارسی باستان - نام پسرانه نام یکی از بزرگان خاندان هخامنشی نام کسی که هم دوره شاپور اول بود و نام او در سنگ نوشته ( کتی ...
همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ...
همدات، همداد - واژه اوستایی - نام پسرانه نام پدر هامان ( وزیر خشایارشا ) هم: پیشوند همانندی و همراهی دات: داتا ( داتَه ) - data برگرفته شده از فار ...
فَریمان، پَریمان - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه نام یکی از شهرهای خراسان فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است ...
فَرناد، فَراناد - واژه سانسکریت - نام پسرانه فَر: فَرّه، خُرّه - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری ...
پریملاک: واژه سانسکریت - نام دخترانه پریم: آغاز جوانی، شروع بهار و تازگی، نوروز لاک: اِشگ ( عشق ) ، دلدادگی، دل بُردگی، شیدایی، والِگی - علاقه، دل ...
فَرهود، فَرهَذ، پَرهود - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) درست دینان ( مَزدَکیان ) است! فَر: فَرّه، خُرّه - مفه ...
فَراتاگون، فَرتاگون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام دختر آرتان، برادرزاده داریوش و نوه ویشتاسپ ( برخی آن را از خاندان ماد می دانند، همچنین برخی ...
بیلِر - واژه آشوری ( بابِلی ) - نام پسرانه نام خدای بزرگ ( بیل ) در فرهنگ آشوری معنی: فرزانه، خردمند، دانشمند، هوشمند، باهوش، زیرک، رند - آگاه، بید ...
فَردات، فَرادات - واژه اوستایی - نام پسرانه نام برادر زاده خشایارشا که در نبرد پِلاته که به همراه ماردنیوس ( مَردونیه ) رشادت هایی برای ایران انجام د ...
هومایتی، هومائیتیا - واژه فارسی باستان - نام دخترانه همتای دخترانه هومَت! فرنام ( لقب ) دختر پادشاه ماد ( هُوخَشتَر، هُووَخشَترَه ) به نام آمیتیس بود ...
هومایتی، هومائیتیا - واژه فارسی باستان - نام دخترانه همتای دخترانه هومَت! فرنام ( لقب ) دختر پادشاه ماد ( هُوخَشتَر، هُووَخشَترَه ) به نام آمیتیس بود ...
هورِشت - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام دخترانه این واژه از نظر ظاهری با هورِشت ( کردار نیک ) همسان است ولی از نگرش زبان شناسی و م ...
پیگرِس - واژه فارسی باستان - نام پسرانه نام پسر سلدوم، فرمانده نیروی دریایی ایران در جنگ خشایارشا با یونانیان ( نبردهای ترموپیل و آرتِمیزیوم که به فت ...
واژه آشوری ( بابِلی ) - نام پسرانه راب: پدر، بابا - بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه سین: پسوند نسبت و دارندگی معنی: خدای بزرگ ماه در فرهنگ آشور ...
پلیسِر، پلیسکَر - واژه کردی و لری - نام دخترانه معنی: پرستو، چلچله، اَبال ( اَبابیل: بر وزن اَفاعیل - پرستوها )
فیرتانا، فیرتینا - واژه ترکی - نام پسرانه فیر: چرخش، گردش، به دور خود چرخیدن، دور زدن تان: پسوند نسبت و دارندگی ا: پسوند اسم ساز، چشمگیری و برتری ...
فیرتان، فیرتین - واژه ترکی - نام پسرانه فیر: چرخش، گردش، به دور خود چرخیدن، دور زدن تان: پسوند نسبت و دارندگی معنی: طوفان، تندباد، گِردباد - تماش ...
پَردَک، بَردَک - فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - نام دخترانه معنی: افسانه ای، رویایی ( فرانسوی: ایده آل ) ، دست نیافتنی، خفن! - پرسیدنی، چی ...
اُورَک، اُورَه - واژه ترکی - دل ( قلب ) ترکا وقتی بخوان از ته دل، از کسی تعریف کنند، این واژه رو بکار می برند! مانند: اورکی قارداش ( گارداش ) >>> عش ...
در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - این واژه رو واسه کسی بکار می برند که میخواد بپیچونه یا ما رو لای ( بینِ ) کاری بذاره و بره! معنی: رفیق نی ...
نخست پوزش میخوام از ساختن این واژه ولی چه کنم که واژه ای کاربردی است! کون بُلبُلی - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) این واژه را ...
جانجان: واژه فارسی ( جانان ) که در ترکی به گونه جانجان کاربرد دارد! معنی: اِشگ ( عشق ) ، دوست داشتنی، خواستنی، عزیز دل، نازنین، نورچشمی!، عزیز دُرّ ...
جَخِس وَخِس - در لهجه اصفهانی حالت چطوره، چطوری، احوال پرسی
واژه انگلیسی آن: didactics فن آموزش و یاددهی، فناموز ( فن آموز )
واژه انگلیسی - فن آموزش و یاددهی، فناموز ( فن آموز ) ، پِداگوژی ( فرانسوی )
ستوت یسن: هاتهای 14 تا 18 که به "ستوت یسن: متن راستین"موسوم است ولی همانطور که از معنی آن بر می آید ( مانثرا، ستایش و نیایش ) دعاهایی ویژه ایزدان در ...