تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

He responded in like manner او به روشی مشابه پاسخ داد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

دور چیزی دایره کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حال رشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

ا وا خواهری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ناهموار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دستمال کشیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

I'm short handedمن دست تنهام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

قال گذاشتن - جا گذاشتن They left me behinfاونا منو قال گذاشتم یا جاگذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

I got beat up کتک خوردم و اشاره به بد جور کتک خوردن داره که اصلاحا میگیم شل و پل شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Let's talk this out بیا با صحبت کردن این موضوع رو حل کنیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بیش از پنجاه درصد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Pile up all the bodies همه جسد هاروجمع کن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

برای مدت طولانی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تا بعد از اینکه I didn't even know he was my was fathe until after he was dead

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

شروع به خوردن غذا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Let me talk to him on your behalfبزار بجای تو من باهاش صحبتم کنم game of thronesدیالوگ سریال

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف cut off=slice out

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به آتش کشیدن did i set your ships ablaze?دیالوگ سریال بازی تاج وتخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سرافکنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

یعنی از طریق صحبت کردن موضوعی رو حل کنی can we talk through this

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Finished=done=through

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به سزای اعمال خود رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گوش نواز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Lonely place مکان خلوت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

It's gonna take us forever to get back here دیالوگ toy story3حالا قراره کلی طول بکشه تابرگردیم اینجا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اعتراف به گناه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نظارت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

روی هم قرار دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

به ته رسانیدن مثلا فرض کنید لطری آب رو وقتی مینوشی کم کم تموم میشه و به ته میرسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جای زخم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

معنای متفاوت نسبت به جمله مهمترین به ترتیب زیر ۱ - جر واجر کردن چیزی مثل کاغذ که میگیم پاره کردن ۲ - نابود شدن مثلا فک کنین یه خونه براثر سیل یا جنگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اجاره ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stick with me you'll be fineبه من بچسبید هیچ اتفاقی براتون نمی افته دیالوگ کارتونtoy story4

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

We outnumber themیعنی ما از نظر تعدادی یاشمارشی از اونا بیشتریم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دوستان شنیدن میگن طرف با فلانی بده یعنی رابطه اش باهاش خوب اینم همین معنا رو میده you've been pretty hostile to everyone latelyتو این اخیرا با همه بد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ordeal=یک امتحان سخت برای اثبات خود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زیر قول زدین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

غریزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کج خلق شدن مثلا یه موضوعی برخلاف امر شما پیش بره شما هم کج خلق شی بد عنق شی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

کسی رو خوابوندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

Set up=frameپاپوش درست کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شیفته ی خود کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

با فشار و سریش بازی یه نفر رو وادار به انجام کاری کنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یه چیزی رو خیلی زیاد مشتاقش باشی مثلا عطش پول داشته باشی به این معنا که پول رو زیاد میخوای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پذیرفتن_قبول کردن The studen conceded that he had been cheating on the test

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Snitchخبر چینی کردن I'm never gonna snitchمن هرگزخبرچینی نخواهم کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناچار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Hurry up =look alive

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به پاک شدن ویا از بین رفتن لکه حا لا میتونه روی لباس یا روی هرچیزی باشه I don't think these coffee stains will come off فکرنمیکنم این لکه های قهوه بخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فردی رو وادار به انجام کاری کنی ( که مطابق میلش نیست ) they twisted my arm to sell the house آنها منو واداربه فروش کردن