پیشنهادهای Soroushgh97 (٩٥)
He responded in like manner او به روشی مشابه پاسخ داد
دور چیزی دایره کشیدن
در حال رشد
ا وا خواهری
ناهموار
دستمال کشیدن
I'm short handedمن دست تنهام
قال گذاشتن - جا گذاشتن They left me behinfاونا منو قال گذاشتم یا جاگذاشتن
I got beat up کتک خوردم و اشاره به بد جور کتک خوردن داره که اصلاحا میگیم شل و پل شدن
Let's talk this out بیا با صحبت کردن این موضوع رو حل کنیم
بیش از پنجاه درصد
Pile up all the bodies همه جسد هاروجمع کن
برای مدت طولانی
تا بعد از اینکه I didn't even know he was my was fathe until after he was dead
شروع به خوردن غذا کردن
Let me talk to him on your behalfبزار بجای تو من باهاش صحبتم کنم game of thronesدیالوگ سریال
مترادف cut off=slice out
به آتش کشیدن did i set your ships ablaze?دیالوگ سریال بازی تاج وتخت
سرافکنده
یعنی از طریق صحبت کردن موضوعی رو حل کنی can we talk through this
Finished=done=through
به سزای اعمال خود رسیدن
گوش نواز
Lonely place مکان خلوت
It's gonna take us forever to get back here دیالوگ toy story3حالا قراره کلی طول بکشه تابرگردیم اینجا
اعتراف به گناه
نظارت کردن
روی هم قرار دادن
به ته رسانیدن مثلا فرض کنید لطری آب رو وقتی مینوشی کم کم تموم میشه و به ته میرسه
جای زخم
معنای متفاوت نسبت به جمله مهمترین به ترتیب زیر ۱ - جر واجر کردن چیزی مثل کاغذ که میگیم پاره کردن ۲ - نابود شدن مثلا فک کنین یه خونه براثر سیل یا جنگ ...
اجاره ای
Stick with me you'll be fineبه من بچسبید هیچ اتفاقی براتون نمی افته دیالوگ کارتونtoy story4
We outnumber themیعنی ما از نظر تعدادی یاشمارشی از اونا بیشتریم
دوستان شنیدن میگن طرف با فلانی بده یعنی رابطه اش باهاش خوب اینم همین معنا رو میده you've been pretty hostile to everyone latelyتو این اخیرا با همه بد ...
Ordeal=یک امتحان سخت برای اثبات خود
زیر قول زدین
غریزی
کج خلق شدن مثلا یه موضوعی برخلاف امر شما پیش بره شما هم کج خلق شی بد عنق شی
کسی رو خوابوندن
Set up=frameپاپوش درست کردن
شیفته ی خود کردن
با فشار و سریش بازی یه نفر رو وادار به انجام کاری کنی
یه چیزی رو خیلی زیاد مشتاقش باشی مثلا عطش پول داشته باشی به این معنا که پول رو زیاد میخوای
پذیرفتن_قبول کردن The studen conceded that he had been cheating on the test
Snitchخبر چینی کردن I'm never gonna snitchمن هرگزخبرچینی نخواهم کرد
ناچار
Hurry up =look alive
به پاک شدن ویا از بین رفتن لکه حا لا میتونه روی لباس یا روی هرچیزی باشه I don't think these coffee stains will come off فکرنمیکنم این لکه های قهوه بخ ...
فردی رو وادار به انجام کاری کنی ( که مطابق میلش نیست ) they twisted my arm to sell the house آنها منو واداربه فروش کردن