Soroushgh97

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
leave behind١٥:١٨ - ١٣٩٩/٠١/٠٩قال گذاشتن - جا گذاشتن They left me behinfاونا منو قال گذاشتم یا جاگذاشتنگزارش
23 | 1
beat up١٥:١٢ - ١٣٩٩/٠١/٠٩I got beat up کتک خوردم و اشاره به بد جور کتک خوردن داره که اصلاحا میگیم شل و پل شدنگزارش
23 | 0
until after١٢:١٠ - ١٣٩٩/٠١/٠٧تا بعد از اینکه I didn't even know he was my was fathe until after he was deadگزارش
16 | 0
on behalf١٧:٢٣ - ١٣٩٩/٠١/٠١Let me talk to him on your behalfبزار بجای تو من باهاش صحبتم کنم game of thronesدیالوگ سریالگزارش
9 | 1
set ablaze٢٢:٥٢ - ١٣٩٨/١٢/٢٥به آتش کشیدن did i set your ships ablaze?دیالوگ سریال بازی تاج وتختگزارش
14 | 0
talk through١٨:٢٤ - ١٣٩٨/١٢/٢٣یعنی از طریق صحبت کردن موضوعی رو حل کنی can we talk through thisگزارش
7 | 1
take forever١٢:٤٦ - ١٣٩٨/١٢/١٨It's gonna take us forever to get back here دیالوگ toy story3حالا قراره کلی طول بکشه تابرگردیم اینجاگزارش
23 | 1
deplete٢٣:٣٠ - ١٣٩٨/١٢/١٢به ته رسانیدن مثلا فرض کنید لطری آب رو وقتی مینوشی کم کم تموم میشه و به ته میرسهگزارش
32 | 3
tear apart١٣:٠٤ - ١٣٩٨/١٢/٠٦معنای متفاوت نسبت به جمله مهمترین به ترتیب زیر ۱ - جر واجر کردن چیزی مثل کاغذ که میگیم پاره کردن ۲ - نابود شدن مثلا فک کنین یه خونه براثر سیل یا جنگ ... گزارش
85 | 1
stick with١٨:٥٥ - ١٣٩٨/١٢/٠٥Stick with me you'll be fineبه من بچسبید هیچ اتفاقی براتون نمی افته دیالوگ کارتونtoy story4گزارش
16 | 1
outnumber٠١:٠٠ - ١٣٩٨/١٢/٠٤We outnumber themیعنی ما از نظر تعدادی یاشمارشی از اونا بیشتریمگزارش
41 | 1
hostile١٢:٤٨ - ١٣٩٨/١٢/٠١دوستان شنیدن میگن طرف با فلانی بده یعنی رابطه اش باهاش خوب اینم همین معنا رو میده you've been pretty hostile to everyone latelyتو این اخیرا با همه بد ... گزارش
48 | 1
irritable٢٠:٣٧ - ١٣٩٨/١١/٢٥کج خلق شدن مثلا یه موضوعی برخلاف امر شما پیش بره شما هم کج خلق شی بد عنق شیگزارش
21 | 0
longing٢٠:٥٦ - ١٣٩٨/١١/٢١یه چیزی رو خیلی زیاد مشتاقش باشی مثلا عطش پول داشته باشی به این معنا که پول رو زیاد میخوایگزارش
32 | 0
concede٢٠:٣٠ - ١٣٩٨/١١/٢١پذیرفتن_قبول کردن The studen conceded that he had been cheating on the testگزارش
37 | 1
snitch١٨:٥٠ - ١٣٩٨/١١/٢٠Snitchخبر چینی کردن I'm never gonna snitchمن هرگزخبرچینی نخواهم کردگزارش
12 | 1
come off١٧:٥٤ - ١٣٩٨/١١/١٦به پاک شدن ویا از بین رفتن لکه حا لا میتونه روی لباس یا روی هرچیزی باشه I don't think these coffee stains will come off فکرنمیکنم این لکه های قهوه بخ ... گزارش
21 | 1
twist someone's arm١٥:١٢ - ١٣٩٨/١١/١٢فردی رو وادار به انجام کاری کنی ( که مطابق میلش نیست ) they twisted my arm to sell the house آنها منو واداربه فروش کردنگزارش
30 | 1
فهرست جمله های ترجمه شده
multiply١٢:٠٦ - ١٣٩٨/١٢/١٤
• In warm weather these germs multiply rapidly.
در هوای گرم جرم ها خیلی سریع افزایش پیدا میکنند12 | 1
possession١٢:٥٩ - ١٣٩٨/١٢/٠٨
• I have many other possessions besides my house.
من دارایی های دیگر علاوه بر خانه ام دارم44 | 3
notify١٢:٥٦ - ١٣٩٨/١٢/٠٤
• Who should we notify in case of an emergency?
درمواقع اظطراری ما باید چه کسی را مطلع کنیم؟یا باید به چه کسی اطلاع بدهیم12 | 0
keep from١٢:٤٨ - ١٣٩٨/١٢/٠٤
• She could hardly keep from laughing.
او به زحمت میتوانست از خندیدن خودداری کند7 | 0
heavy traffic١٨:٠٠ - ١٣٩٨/١٢/٠٣
• The heavy traffic detained us for half an hour.
ترافیک سنگین مارونیم ساعت معطل کرد9 | 0
look alive١٨:٤٤ - ١٣٩٨/١١/١٨
• Look alive! You'll miss the bus.
زود باش وگرنه اتوبوس رو از دست میدی2 | 1
pass out٢٢:٤٧ - ١٣٩٨/١١/٠٩
• The teacher began to pass out the papers at 8:
معلم ساعت هشت شروع به پخش کردن برگه هاکرد16 | 5
discriminate١٤:٥٩ - ١٣٩٨/١٠/٠١
• She can't discriminate right from wrong.
اون نمیتونه خوب رو از بد تشخیص بده9 | 0
with respect to٢٢:٣٧ - ١٣٩٨/٠٩/٠٩
• I have a few questions with respect to these rules.
با توجه به این قوانین یه چندتا سوال دارم18 | 1