پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
ی قوام. [ ق ِ / ق َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی قوام ) ناپایدار. بی ثبات. بی استحکام : پرهیز کن از کسی که نشناسد دنیا و نعیم بی قوامش را. ناصرخسرو. رجوع ...
سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده . ( برهان ) . کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات . ( انجمن آرا ) ( آنن ...
سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده . ( برهان ) . کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات . ( انجمن آرا ) ( آنن ...
کوسه و ریش پهن ؛ امور متضاد. دو چیز مخالف. ( فرهنگ فارسی معین ) . دو امر گردنیامدنی. متناقضین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . - امثال : کوسه پی ری ...
کوسه : به مجاز، کوچک. کم. اندک : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خرد کوسه بود. ادیب صابر.
کوسه : به مجاز، کوچک. کم. اندک : این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ هرکه را ریش بزرگ است خرد کوسه بود. ادیب صابر.
سبک ریش . [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) تنک ریش . آنکه ریش تنک دارد نه انبوه : سناط [ س ِ / س َ ]؛ کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آ ...
سبک ریش . [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) تنک ریش . آنکه ریش تنک دارد نه انبوه : سناط [ س ِ / س َ ]؛ کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آ ...
سبک ریش . [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) تنک ریش . آنکه ریش تنک دارد نه انبوه : سناط [ س ِ / س َ ]؛ کوسه ای که ریش نباشد آن را، یا مرد سبک ریش در رخسار، یا آ ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق ب ...
سبک خواری سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . ( منتهی الارب ) . tachyphagia
سبک خواری سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . ( منتهی الارب ) . tachyphagia
سبک خواری سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . ( منتهی الارب ) . tachyphagia
سبک خواری سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . ( منتهی الارب ) . tachyphagia
سبک داشتن . [ س َ ب ُ ت َ ] ( مص مرکب ) استخفاف . اهانت . استهانت . حقیر شمردن . خوار شمردن . استخفاف . ( ترجمان القرآن ) : استجهال ؛نادان شمردن و سب ...
سبک خاستن . [ س َ ب ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بسهولت و نرمی از بستر خواب برخاستن : یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان پیش آید و بردارد مهر از در و بندان . م ...
سبک خاستن . [ س َ ب ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بسهولت و نرمی از بستر خواب برخاستن : یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان پیش آید و بردارد مهر از در و بندان . م ...
he would drink the piss from a brewer’s horse= ( N. Z. ) a phr. used of a dedicated drinker
he would drink the piss from a brewer’s horse= ( N. Z. ) a phr. used of a dedicated drinker
he would drink the piss from a brewer’s horse= ( N. Z. ) a phr. used of a dedicated drinker
he would drink the piss from a brewer’s horse= ( N. Z. ) a phr. used of a dedicated drinker
drink the cross off an ass ( v. ) = ( Irish ) to have a substantial capacity for alcohol
drink the cross off an ass ( v. ) = ( Irish ) to have a substantial capacity for alcohol
drink the cross off an ass ( v. ) = ( Irish ) to have a substantial capacity for alcohol
drink out of the same bottle ( v. ) ( orig. UK Und. , later use US ) to be close friends.
drink out of the same bottle ( v. ) ( orig. UK Und. , later use US ) to be close friends.
drink like a fish ( v. ) ( also . . . like a goldfish, …a sieve, . . . a well ) [SE in 20C ] to drink heavily
drink at the fuzzy cup ( v. ) ( US black ) to engage in cunnilingus.
drink at the fuzzy cup ( v. ) ( US black ) to engage in cunnilingus.
drink at the fuzzy cup ( v. ) ( US black ) to engage in cunnilingus.
big drink ( n. ) ( US ) the Mississippi River
big drink ( n. ) ( US ) the Mississippi River
big drink ( n. ) ( US ) the Mississippi River
drink wagon ( n. ) ( US black ) a ship
drink - slinger ( n. ) ( US ) a bartender
drink - slinger ( n. ) ( US ) a bartender
play the streets ( v. ) ( US ) to work as a street prostitute.
whorish
whorish
whorish
whorish
whorish
The percentage retained by the management in a brothel or massage parlor.
mama bitch ( n. ) [mama n. ( 1 ) ] ( US black ) the most reliable and experienced of a pimp’s stable of prostitutes.