پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٤٠)
soul kiss ( n. ) a deep kiss, involving putting one’s tongue into one’s partner’s mouth; thus as v. , to kiss in this way; thus soul - kissing n
خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، ...
خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، ...
خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، ...
خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : بازرگانان ، ...
خصی شدن . [ خ َ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) بی خایه شدن . خواجه شدن : هست از پی نشست خاصت امید خصی شدن سران را. خاقانی .
غایت منی . [ ی َ ت ِ م ُ نا ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نهایت آرزو. منتهای امید.
نیک سرانجامی . [س َ اَ ] ( حامص مرکب ) عاقبت به خیری . نیک سرانجام بودن : امید نیک سرانجامی داشتن . ( مجالس سعدی ) .
نیک سرانجامی . [س َ اَ ] ( حامص مرکب ) عاقبت به خیری . نیک سرانجام بودن : امید نیک سرانجامی داشتن . ( مجالس سعدی ) .
صابون به پای ( زیر پای ) کسی مالیدن ؛ او را فریفتن.
صابون به پای ( زیر پای ) کسی مالیدن ؛ او را فریفتن.
صابون به پای ( زیر پای ) کسی مالیدن ؛ او را فریفتن.
صابون الهم. [ نُل ْ هََم م ] ( ع اِ مرکب ) لقب شراب است : و بزرگان شراب را صابون الهم خوانده اند. . . ( نوروزنامه ص 60 ) .
مأمل . [ م َءْ م َ ] ( ع اِ ) جای امید. ( آنندراج ) . محل امید و امیدگاه . ( ناظم الاطباء ) . || امید یا آنچه بتوان بدان امید بست . ( از محیط المحیط ...
روز امید و بیم . [ زِ اُ / اُم ْ می دُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز محشر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . کنایه از روز قیامت است . ( برهان قاطع ) ( ...
روز امید و بیم . [ زِ اُ / اُم ْ می دُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز محشر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . کنایه از روز قیامت است . ( برهان قاطع ) ( ...
روز امید و بیم . [ زِ اُ / اُم ْ می دُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز محشر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . کنایه از روز قیامت است . ( برهان قاطع ) ( ...
روز امید و بیم . [ زِ اُ / اُم ْ می دُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز محشر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . کنایه از روز قیامت است . ( برهان قاطع ) ( ...
امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...
امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...
امید و باک ؛ وعده و وعید : از آن پس جز از پیش یزدان پاک نباشم کزویست امّید و باک. فردوسی.
امید و باک ؛ وعده و وعید : از آن پس جز از پیش یزدان پاک نباشم کزویست امّید و باک. فردوسی.
بی حمیت. [ ح َ می ی َ ] ( ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت. ( آنندراج ) . بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : توبه کند شیرز شیری ه ...
daughter of frailty ( n. ) a prostitute daughter of joy ( n. ) [synon. Fr. fille de joie] ( US ) a prostitute
high as a Georgia pine ( adj. ) ( also higher than a Georgia pine ) ( US black ) very drunk
high as a Georgia pine ( adj. ) ( also higher than a Georgia pine ) ( US black ) very drunk
high as a Georgia pine ( adj. ) ( also higher than a Georgia pine ) ( US black ) very drunk
high as a Georgia pine ( adj. ) ( also higher than a Georgia pine ) ( US black ) very drunk
The knight of the quill
The knight of the quill
The knight of the quill
The knight of the quill
چشم غزال . [ چ َ / چ ِ م ِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ٔ لبالب از شراب . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از جام پرشراب .
چشم غزال . [ چ َ / چ ِ م ِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ٔ لبالب از شراب . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از جام پرشراب .
مسلوب القرار ؛ بی آرام.
مسلوب القرار ؛ بی آرام.
خایه بشده. ( مهذب الاسماء ) . خایه بیرون کشیده. ( دهار ) . خایه پوست کشیده. ( مهذب الاسماء ) . اخته. خَصی. خواجه. خصی شده : و خصیانهم منهم مسلولون. ( ...
خایه بشده. ( مهذب الاسماء ) . خایه بیرون کشیده. ( دهار ) . خایه پوست کشیده. ( مهذب الاسماء ) . اخته. خَصی. خواجه. خصی شده : و خصیانهم منهم مسلولون. ( ...
مسلول. [ م َ ] ( ع ص ) شمشیر برکشیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . برکشیده شده و برآورده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) . آهیخته. کشیده. برآهیخته. آ ...
مسلول. [ م َ ] ( ع ص ) شمشیر برکشیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . برکشیده شده و برآورده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) . آهیخته. کشیده. برآهیخته. آ ...
مسلول. [ م َ ] ( ع ص ) شمشیر برکشیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . برکشیده شده و برآورده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ) . آهیخته. کشیده. برآهیخته. آ ...
سیف مسلول ؛ شمشیر برهنه که برکشیده شده باشد از نیام. ( آنندراج ) ( غیاث ) .
joy house ( n. ) ( also joy club, joy shop ) [note house n. 1 ] ( US ) a brothel
joy hole ( n. ) [note hole n. 1 ( 1 ) ] ( US ) the vagina
joy girl ( n. ) ( also joy lady, joy woman ) [lit. trans. Fr. fille de joie] ( US ) a prostitute
joy hole ( n. ) [note hole n. 1 ( 1 ) ] ( US ) the vagina
joy hole ( n. ) [note hole n. 1 ( 1 ) ] ( US ) the vagina
joy button ( n. ) ( also joy buzzer ) [note button n. 1 ( 1c ) ] ( US ) the clitoris
joy button ( n. ) ( also joy buzzer ) [note button n. 1 ( 1c ) ] ( US ) the clitoris
joy button ( n. ) ( also joy buzzer ) [note button n. 1 ( 1c ) ] ( US ) the clitoris