پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٤٠)
joy box ( n. ) vagina
joy box ( n. ) vagina
joy box ( n. ) vagina
land someone in the shit ( also dump someone in it, …the shit, land someone in it, put someone in the shit ) to bring trouble to someone else
land someone in the shit ( also dump someone in it, …the shit, land someone in it, put someone in the shit ) to bring trouble to someone else
land o’ cakes ( n. ) Scotland
land o’ cakes ( n. ) Scotland
land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes] ( US black ) China
land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes] ( US black ) China
land of potatoes ( n. ) Ireland
land of potatoes ( n. ) Ireland
free trader ( n. ) [a play on SE free trade, a policy that does not restrict imports or exports] a prostitute, a promiscuous girl or woman
free hotel ( n. ) ( also free home, free motel ) [i. e. one pays nothing for one’s accommodation] ( US ) a prison
free hotel ( n. ) ( also free home, free motel ) [i. e. one pays nothing for one’s accommodation] ( US ) a prison
Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey
Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey
Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey
gunstick ( n. ) a penis
gunstick ( n. ) a penis
gunstick ( n. ) a penis
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...
عقیله
عقیله
عقیله
عقیله
moon pie ( n. ) [fig. use of pie n. ( 1a ) ] ( US ) anal intercourse
moon pie ( n. ) [fig. use of pie n. ( 1a ) ] ( US ) anal intercourse
شعرباره . [ ش ِ با رَ / رِ ] ( ص مرکب ) شعردوست . بسیار عاشق شعر. ( یادداشت مؤلف ) : رفیقی داشتم عالی ستاره دلی چون آفتاب و شعرباره . عطار.
( عالی آوازه ) عالی آوازه. [ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) خوش آواز. خوش خوان : که دیدت بر هیچ رنگین گلی ز من عالی آوازه تر بلبلی. نظامی. || نامور. مشهور. ب ...
عالی سرای. [ س َ ] ( اِ مرکب ) قصرسلطنتی و سرای پادشاهی و حرم خانه. ( ناظم الاطباء ) .
عالی سرای. [ س َ ] ( اِ مرکب ) قصرسلطنتی و سرای پادشاهی و حرم خانه. ( ناظم الاطباء ) .
عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...
عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...
عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...
عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...
عالی نسب. [ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. ( سندبادنامه ص 244 ) . اصل گهر از خلی ...
عالی نسب. [ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. ( سندبادنامه ص 244 ) . اصل گهر از خلی ...
fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina
fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina
fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina
my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation
my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation
my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation
my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation
shoe - horn ( v. ) [? play on horn n. 1 ] to cuckold
shoe - horn ( v. ) [? play on horn n. 1 ] to cuckold