پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٤٠)

بازدید
٦,١١٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

joy box ( n. ) vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

joy box ( n. ) vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

joy box ( n. ) vagina

پیشنهاد
٠

land someone in the shit ( also dump someone in it, …the shit, land someone in it, put someone in the shit ) to bring trouble to someone else

پیشنهاد
٠

land someone in the shit ( also dump someone in it, …the shit, land someone in it, put someone in the shit ) to bring trouble to someone else

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

land o’ cakes ( n. ) Scotland

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

land o’ cakes ( n. ) Scotland

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes] ( US black ) China

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes] ( US black ) China

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

land of potatoes ( n. ) Ireland

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

land of potatoes ( n. ) Ireland

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

free trader ( n. ) [a play on SE free trade, a policy that does not restrict imports or exports] a prostitute, a promiscuous girl or woman

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

free hotel ( n. ) ( also free home, free motel ) [i. e. one pays nothing for one’s accommodation] ( US ) a prison

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

free hotel ( n. ) ( also free home, free motel ) [i. e. one pays nothing for one’s accommodation] ( US ) a prison

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Egyptian charger ( n. ) [the association of this animal with the gypsies or Egyptians] a donkey

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

gunstick ( n. ) a penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

gunstick ( n. ) a penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

gunstick ( n. ) a penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عقیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عقیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

moon pie ( n. ) [fig. use of pie n. ( 1a ) ] ( US ) anal intercourse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

moon pie ( n. ) [fig. use of pie n. ( 1a ) ] ( US ) anal intercourse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شعرباره . [ ش ِ با رَ / رِ ] ( ص مرکب ) شعردوست . بسیار عاشق شعر. ( یادداشت مؤلف ) : رفیقی داشتم عالی ستاره دلی چون آفتاب و شعرباره . عطار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عالی آوازه ) عالی آوازه. [ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) خوش آواز. خوش خوان : که دیدت بر هیچ رنگین گلی ز من عالی آوازه تر بلبلی. نظامی. || نامور. مشهور. ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی سرای. [ س َ ] ( اِ مرکب ) قصرسلطنتی و سرای پادشاهی و حرم خانه. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عالی سرای. [ س َ ] ( اِ مرکب ) قصرسلطنتی و سرای پادشاهی و حرم خانه. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی شاخ. ( ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ. نظامی. به درختی سطبر و عالی شاخ سبز و پاکیزه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی نسب. [ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. ( سندبادنامه ص 244 ) . اصل گهر از خلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عالی نسب. [ ن َ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. ( سندبادنامه ص 244 ) . اصل گهر از خلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

fruitful vine [it ‘bears flowers’ ( menstruation ) every month] the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٩

my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation

پیشنهاد
٤

my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

my friend ( n. ) ( also my little friend, my others ) menstruation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

shoe - horn ( v. ) [? play on horn n. 1 ] to cuckold

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

shoe - horn ( v. ) [? play on horn n. 1 ] to cuckold