یک ریز

/yekriz/

معنی انگلیسی:
endless, nonstop, unremittingly

لغت نامه دهخدا

یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل. پیوسته. دائم. مدام. پیاپی. پشت هم. ( یادداشت مؤلف ). پشت سرهم. پی درپی : او یک ریز حرف زد.

فرهنگ فارسی

پشت سرهم پی درپی .

فرهنگ معین

( ~. ) (ق . )(عا. )پشت سر هم ، پی درپی .

فرهنگ عمید

پی درپی و پشت سرهم.

مترادف ها

blow by blow (قید)
یک ریز

پیشنهاد کاربران

یک بند. [ ی َ / ی ِ ب َ ] ( ق مرکب ) متصل. پیوسته. دایم. متوالیاً. مدام : دیشب تا صبح یک بند بارید. بیمار شب را یک بند هذیان گفت. ( یادداشت مؤلف ) .
یک روند ؛ یک ریز. پیاپی.
without cease

بپرس