پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٣٩٤)

بازدید
٣,٠٦٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

رودکی استاد شاعران جهان بود صدیک از او توئی کسایی برگست خاک کف پای رودکی نسزی تو هم نسزی کوش او چه خائی برغست هم نسزی خاک کفش او چه ژاژ میخایی گرغ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

سماع واژی سامی است بچم شنیدن و هیچ گمان در ان نیست مگر آنکه در برخی زبانهای ایرانی سما را رقص و سماگر را رقاص میدانسته اند و در سانسکریت هم این واژه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فتراک واژی پارسی است از پت/پد راک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چه اندازه چرت گفته میشود - اینکه به کی میگویند که معنی نمیشود - غربت و غربتی یعنی چه؟ غریب - انکه بوده با غریبشمار مردم مختلط چون پدر را نام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواهش میکنم کامنت فرستاده شده پیشین را پاک کنید من درست ننوشتم بی مست خرسند و خشنود است کامنت پیشین را نادرست نوشتم مکنزی بی مست را خرسند گفته ای کا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُست هم گله مند و شکوه مند و ناخرسند است و هم خرسند و خشنود مکنزی در فرهنگ پهلوی خرسند و خشنودگفته به مستی رسید این از ان ان از این چنان تنگ شد بر د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مردم استان فارس باصریها شهرهای و روستاهای شرق شیراز و استان فارس نیز به دیوانه لیوه میگویند شاید عاشق هم باشد - دارم به این می اندیشم که چه اندازه بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وشان بچم رقصان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گوشه منتهی الارب زیر تهییج نوشته برانگیتن - برالیز - آلوز - در رساله روحی انارجانی که به لهجه تبریز در سده یازده هجریست الوز والوز امده و پژوهن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ویلان را ولو و پَرَه نیز گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خور گرفت و مه گرفت - خورگیران و مه گیران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تو خفته ای ای پسر و چرخ روز و شب همواره می کنند ببالینت پنگره - واژه های جندره و پاتره نیز هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پژار ازرده و فگار و نژند و پژمان است و پژاره اندوه و افسردگی و دلتنگی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آزرده - زار - رنجور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اندوه - افسردگی - دلتنگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

عیاران گروهی از جوانمردان بودند که از زورمندان میگرفتند و به تهی دستان میبخشیدند و دزد نیستنند. این واژه در پارسی ایار بوده ( چون انار ) بچم یاری و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

نخست انکه فردوسی واژه سلیح و مزیح را هم بکار برده که ۱۰۰٪ عربی است و دیگر انکه در شاهنامه شوربختانه دستدرازی بسیار شده و بیشینه سروده هایی که در ان و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انکه بشیرازی است خزوک است و نه خروک - به ان خزوگ گه ترون گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمین بچم نهانگاه عربیست از کمن و در این سروده فردوسی از کم است بر ان نامور تیر باران گرفت کمانش کمین سواران گرفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیرگی - فرادستی - زبردستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بابا آشنا کوتاه شده آشناه است آشناه / آشناس =شناس بودن =شناخت است ناس کردن کسی =شناختن - ش از ان سو به پیش امده مانند مارش =شمار - تاب= تند تابش=شتاب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برفت از شهر گرگان یکسواره بزیرش تیزرو اسبی تخاره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در عربی چنین واژه ای نیست و نقاش را رسام گویند . نقش از واژه نگار فارسی گرفته شده چون دار و داشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آید درست است اید در اید چون درامد این پارسی است و در عربی چنین چیزی نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

این واژه آیدی پارسی است از در اید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کالون= غلاف نیام شمشیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارون /هارون عبری با ارون پارسی هیچ پیوندی ندارد ارون پارسی به چم شوق وآوران است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ازحد سند تا آب فرات بلاد فرس خواندندی یعنی شهرهای پارسی ، فرس جمع فارس و معنی فرس پارسایانست و بتازی چنین نویسند و پارسی را فارسی نویسند - فارسنامه ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خواجه ی چین که نافه بار کند مشک را ز انگُژَد شمار کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

انگژه/انگژد/انگدان/انغزه یکیست و ژد صمغ است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دست نوشتهای کهن و نوشته های تاریخی انرا شیدان نوشته اند ( مانند چیدان و شیران ) برای نمونه در پارس نامه این بلخی و پارس را چندین مَرغ است مرغ شیدا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسعودی گوید رود امویه را نیز رود کالف می نامیدند وعند الفرس على ما فی کتاب السکیکین أن کیخسرو کان قبله على الملک جده لأبیه، وهوکیکاووس ولم یعلم ممن ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خدایا یک عقلی بده به برادران ما که همه چیز را به ترکی میبندند نام قندس و قندز چه پیوندی با توز و نمک دارد؟ یا از نشستن پرندگان ؟ مگر پرنده هست؟ نام ق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نام زنبور پارسی نیست این نام در زبان سومری به نام پرنده بوده و سپس به زبان سامی رفته . در پارسی به زنبور مُج / مُنج/ونج/گًنج گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرگُنج به چم حلبه است و زرگنج چینی به حلبه چینی گویند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندی بچم حالا هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خام لوک بار خر است شتر اگر بمیرد خام لوک بار خر است = بزرگ مرده اش به ناکسان می ارزد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستی که گمان میکند چون هزینه برابر خرج است پس هزاندن بیرون کردن است باید بداند که هزینه خرج نیست و ریشه ان هم - از - است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پلخمون باید گویه دگری از فلاخن/ فلاخون / پلاخوون /پلخمون باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

و اگر دم زدن دشوار بوذ و با غناسیدن چنانک کس به خواب اندر بغناسد بدان که علت صعب است و اگر دم زدن اسان بود و بی غناسیدن بدان که علت سلیم است و و روی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

فرهنگ دیوان لغات الترک یک نوشته ساختگی است که در سده نوزده پان ترکها جور کردند و از انجا که زبان ترکی سده پنج را نمیدانستند ناچار انرا به زبان عربی د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جهانگیری این بیت سیدعزالدین را شاهد آورده : گر برِ تهمتن هشی به مصاف ار برِ کرگدن کشی به سلاح. هشی از هشیدن واشیدن و اچیدن است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این واژه هیچ پیوندی با خوب وبد امدن ندارد چندش/چندگ به چم حرکت و جنبش است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

راس الغول و حامل راس الغول دو اصطلاح هستند که از پارسی سر دیو و برنده سردیو گرفته شده و این نامهای پهلوی و سغدی و خوارزمی انست و برنده به پارسی گرا ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرهم دارویی است که بر رخم و بر تن مالند مالهم ملهم در زبانهای هندی نیز مالا و ملهم است که پیداست از مالیدن و مشتن امده و همچنین واژه پماد که فرانسوی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نیلوفر واٰژه ای پارسی است و سره ان نیلوفل/نیلوول است نیل برابر ابی است و فل/ول گل است و هم اکنون در استان فارس نیز گفته میشود میدانیم که گل در پارسی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

انچه را امروز زبانهای ایرانی میگویند در گذشته نام زبانهای پارسی داشت و ابن مقفع میگوید زبانهای پارسی گوناگونند پهلوی پارسی خوزی دری سورانی پهلوی زبان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مچیدن میدن و مکیدن است این چرتها چیست که نوشته شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خلوت فراغت بال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاهشمار ساعت است به کردی انرا کاتشمیر کاتزمیر گویند