پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٥٦٩)
" ماندهای همایه ای و یا ماندهای زمایه ای ":قراردادهای اجتماعی.
" ماندِ همایه ای. ماندِ زمایه ای ":قرارداد اجتماعی.
" کارزار نظامی ":عملیات نظامی. کارزار را در نظام عملیات هم می گویند. در بانک و دیگر جاها کارواره ها .
" کارواره ":عملیات. " گردِ کارواره ":کاواره ها. " کاروارهء بانکی ":عملیات بانکی. " کارواره های بانکی ":عملیاتهای بانکی.
" بند گردان و بند پویان یا بند گردا و بند پویا ":ترجیع بند وترکیب بند.
اینک زمان آن رسیده است که سرایندگان سرود دوبند، دوبنده یادوبندی ودوبندانه ء با بند گردان و بند پویان در یک سرود را باهم بسرایند که یک سرود بند گردان ...
"ناپیمان. شکنش. شکننده. شکنا. بشکن":ناقض.
" آرمان زدایی. آماج زدایی ":نقض غرض. آماج زدا می باشد. آماج زدایی میکند . کارش آرمان زدایی است. آرمان زدایی مینماید. کارش آمارمان زدایی میباشد:نقض غ ...
یک گام از تو باشد صد گام ما گذاریم. شهرام. ص
شهرام :" شهر آرام در یک بینشِ آرمانشهرنگرورزانگیمندانه وار. "
بنشین بر سر آن سفره بزن کاسهء نو. کاین اشارت ز جهان و جاودان ما را بس. شهرام ص شهرام نیا ص.
کُل و کوتاه# دراز و بلند.
کژدم:عقرب. دُمَر کول. کولاژدِم:لری و لکی. دمرکول:دم روی کول. کولاژ دِم : دم روی کول آژده و انداخته و دِم همان دُم است .
بامخانه: پنت هاس در هر پوش از پوشهای چندگانهء برجها باشد . بامخانه و یا ته خانه گفته می شود. بام خانه:پنت هاوس. تَه خانه:پنت هاوس. واین دو در هر ...
" تَه خانه ":پنت هاوس. تَهِ این برج ته خانه ( پنت هاوس ) آنجاست. هر اندازه هم پوش داشته باشد.
مَثَل=مَتَل=مَتَلک. مثلش این است =متلش این است. متلک گفت=مثلک آورد ( گفت ) .
نقض : زُدا. زُداینده نمونه را شب زدای روز است. و یا هستی زدای نیستی است. هست زدایندهء نیست است. سیری زدایندهء گرسنگی است.
" خواستهء پذیرفتنی ":قابل ادعا. " خواست پذیره":قابل ادعا.
"خوان. خواند. خواندش. خواست. خواسته. خواهان ":ادعا.
درست داشتنی. درست داشت. درست داشتن. درستداشتانگیواریمانندگیورزینش. راسته. درسته. درستش. درستشان.
دست ارزش. ارزشانه. ارزشور. ارزشوری. ارزشورانه. ارزشورانگی. ارزشورانش. ارزشورانشمندانگیهاییکه. ارزشداشت. ارزشدار. ارزشیار. ارزشوار. ارزشکار. ارزسار. ا ...
"تایید":دست. کمک. یار. یاری. یاور. یاوری. همدست. همدستی. همدستانه. همدستیانه. همکاری. همیاری. همکارانه. همیاریانه. هموار. همواری. همواریانه. همراه. ی ...
"پشتوانه. پشت. پشتبان. پشتیان گِ. پشتیبان. دارند. دارنده. دارندگی. دارا. پشتی. پشتا ":حامی.
" بالایند. بالاینده. پایینند. پایننده ":صعود و نزول. بالایی. بالایین. بالاییننده. پایینی. پایینین. پایینیننده. فراز فرازی. فرازین. فرازیننده. فرود. ...
" بالایش و پایینش ":صعود و نزول.
" گناه نمایی. ناروا نمایی ":تظاهر به فسق.
" دستورکار. کاردستور ":دستورالعمل.
" پیمان های قانونی":مقررات قانونی.
ایستاها و پیمانها: قانونها و مقررات؛ ایستا و پیمان:قانون و قرار.
آیین و ایستا ( آیینها و ایستاها ) :قانون و قاعده گ قانونها و قاعده ها. گ:ج؛ گِرد:جَمع.
اِیستا و کَنِن؛ قانون= کند. کندن. نبش نمودن. نبشت. نبشتن. نوشت. نوشتن. قانون گِردش می شود قانون ها. قاعده گِ میشود قواعد که فارسی آن ایستا و ایستاه ...
قاعد:ایستاد. ایستاده. جلودار. پیشوا. رهبر. . . . . . . . . . . . . . . . . . قاعده ج قواعد: ایستا. ایستاها.
" بَرید نو. بَرید نوین. نوبَرید. نوین درید. چاپارنو. چاپار نوین. نوچاپار. نوین چاپار. فرستاد نو. فرستادنوین. نوفرست. نوین فرست. نو فرستاده . نوین فرس ...
" گُل پیشوک ( به لُری ) ":زعفران جو قاسم.
برخی واژگان گفته می شوند ولی شنیده نمی شوند مانند مال میر که مال امیر است و الف گفته میشود با آنکه شنیده نمی شود.
مرد شیر است در خانه آهو است. زن آهو است در خانه شیر است.
غزلکده. غزلستان. غزلخانه. غزلزار. غزلواره. غزلگاه. غزلسار. غزلشار. غزلوار. غزلکار. غزلیار. غزرداری. غزلبار. غزلبر. غزلخر. غزلخوان. غزلجو. غزلخو. غزلر ...
پُف به لری شُش است. لری ویا همان فرس کهن یا فارسی کهن میباشد.
سلام: حضور.
پُف: شُش
جدایی؛ راستانه. ناراستانه: طلاق؛ مستقیم. غیر مسقیم.
" جدا. جدا شدن. جدایی. جدایش ":طلاق . فسخ:" به هم زدن. گسستن. پاشیدن. پاره نمودن. ازبین بردن . دورریختن. دورریخت. دوراندازی. ".
کشورها و پیشرفت؛ ا_فراگسترشی. ۲_گسترشی. ۳_فروگسترشی. به جای واژه های توسعه یافته .
گسترشی. گسترش یافته:توسعه یافته.
واژه واژهایی. بیشانگی و کمانگی. افزانش وکاهش. واواژه نمایی. باواژه نمایی. اینها شناختنی است. دانش همایه ای:دانش اجتماعی. دانش همایه: علم الاجتماع ...
" روان. روانه. جان. جانه ":روحیه. روان شناسی. جان شناسی. روانه شناسی. جانه شناسی.
نسل پلتفورم:نسل بی سفره=ساندویچ. سفره هم که همچنان هست. نسل کاسه=کاسوی. نسل دوری. نسل دیگی. نسل در یخچالی. اندیشهء کار وبار خود باید کرد. آنسان ...
" بِنار ماند":پلتفورم=مانند بنار می ماند. به لری سربالایی را بنار می گویند.
" بزرگداشت. گرامی داشت. ارج داشت. ارجش. بزرگش. گرامش":تجلیل.
آیا سرود میتواند آهنگی پیروانه داشته باشد اگر آری پیروی چه اندازه درست است.