پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٢٠٣)
" برش نهادی راهی ": قطع موضوعی.
برش نهادی از نهاد:قطع موضوعی جزء موضوع.
بازیهای برش:مباحث قطع.
" تُومَرز ":بحث قطعی. ( مرز وپایان سخن شمایید. )
برش. برشی:قطعی.
نابازماند:بحث نشده.
" بازش پذیر ":قابل بحث.
بازانه:بحثانه.
سمت بازش. سوی گفتگو. لاین سخن: طرف بحث.
بازا:البحث.
گفتگو در فرزانش:بحث فلسفه. بازفرزانش.
درسش و بازش:درس و بحث.
بازنهاد. . . . . . .
نمونهء بازگفت و بررسی گذاشت . . . . . . .
" بازش و نگرنمایی. نگرش آوری. نگرشمندانه . رویا رو . رویارویی. پیکار. نبرد. بازگفت. ":بحث و تبادل نظر.
[باز. دوباره از. همواره از. همان از . همانا از. همین از. درست از . چسان از:بحث عن. سخن از. گفته از. گفته ای از. ]
جای بازش. جای گفت. جای گفتن. جای گفتگو. جای گفتار. جای شنیدار. جای سخن. کرّ وفّر. جای جولان. جایگاهش. جایگاه. جایگاه گفتمان. گفتمان. گفتگو. گفتینه. گ ...
گفتنهاد. نهادگفت. نهادش. نهادین. نهادا. نهادورانه. نهادورزانه. نهادورزی. نهادورز. نهاددینه. نهادین. نهادینگی.
بازگفت نهاد. بازگفت نهادی. بازگو. بازگویی. بازگویش. بازگفتش. ازنو. دوباره. دوبار. دوبارگی. دوبارش. چندبار . چندباره. چندبارگی. چندبارش. چندی. چندین.
فرزانش گیتی بی گمان می باشد . وز بهرهء مردمان نشان می باشد. بنگر که تلاش و زندگی در کار است. وین راه و روند جاودان می باشد. شهرام. ص
سابژکتیو:"ساختیتگرایی. ذهنیتگرایی". آبجکتیو:" آختیتگرایی. عینیتگرایی ".
" آبژکتیویتیسم":آختگرایانگی. " سابژکتیویتیسم":ساختگرایانگی.
مردم بنگر پیروز جاویدانند. چون آینه داران ره یزدانند. پیروز به جاوید مردمان می باشند. این است روندی که روا می دانند. شهرام ص
گمان نا امیدی خود امید است امیدت زندگانی را کلید است بیا امید ها را رو نماییم امید است و امیداست و امید است شهرام ص.
بنگر به کسی کو لبش آویخته است* بنگر به هوا به مشک آمیخته است* براسب سپید آرمان می بینش* بنگر که چه سان تیغ آهیخته است* تادر سر کاروبار به سامان گردد* ...
رساننامه:کتاب.
" دفتر. دفترنامه:کتاب. پوششنامه. پوش نامه. گِردنامه. گِردنوشته. گردنوشت. نامهء پوشش. نامهء پوششی. نوشتگرد. نوشته گرد.
پیک نامه=book نامه=بوک نامه=پیکنامه
دانشنامه. دانستنامه. دان نامه. آموخت نامه. آموزنامه. آموزش نامه. دانانامه. داناکنامه. بینشنامه. اندیشنامه. نامه. نامک. نوشتک. نوشتچه . نوشت. نوشتار. ...
کتاب سخت. کتاب سفت. کتاب گران. کتاب گران سنگ. چه کتاب. چه کتابی و . . . . . . .
نوساختش. نوساختاره. بازساختاره. بازنو. باز پردازش. نوپردازش. هَمپردازش. اَوِلساز ( ازاوّل ساز ) . دستزنساز. دستزده . دستزده ساخت. وام ساز. وام ساخت.
بودمان. بودماند. بودش. هستش. هستمان. :survivalpower.
برخی هم از نژاد و نسل ونیا شناختهء به واژگان خود می باشند مانند؛ پدر پدر بزرگ و مادر مادر بزرگ و مانند آن.
پدر ومادر. پسر و دختر. بادر وخواهر. کچی و تاته. عمه و عمو. حاله و حالو. دایی و خاله. برادر زاده و خواهر زاده. پسر تاته ( عمو ) و پسر کچی ( عمه ...
پَرما: به جای پرنسهاکه به دریافت وپنداشت پر ومار به زبان فرس کهن که" پدر مادر " هستند. " پرما=پرماها. ". زودتر هم آورده بوده ام .
" پاپابزرگ =نه نه بزرگ":پدر مادر بزرگ و مادرپدر بزرگ. با شمارهء تاریخی نیاکان هم درست است برای نمونه مسگوییم؛نیای یکم نیای دوم نیای سوم چه پدری وچه م ...
باباکلان:پدر بزرگ. مامان کلان:مادر بزرگ.
واژگان دو دسته اند؛ ۱_واژگان آرمانی. ۲_واژگان کاربردی. و دانستنیهای چهارگونه اند، دانشها. فرزانشها. آیینها. رازوریها. و هرکدام واژگان خود را م ...
"نانمودن. ناپذیرفتن. ناپسند. ناپسندیدن. وانمود. ناباور ":انکار
بُنامدها:حقایق. حقیقتها.
مال دنیا:گوسفندها. گله. مال و منال:دارایی های زندگی و خانه و خانواده. خانه و زندگی را هم می گویند.
" گاو و گوسفند ":غنم و حشم.
تُرچیدن. تُرچِس به لری. زوربرچیزی آمدن. برماهیچه. یا بر اندامهای دیگر:stretch.
" زبانِش ":استریو
انسان بر پایهء دانستهای چهارگانهء خود به جهان می نگرد؛ ۱_دانستمند، برپایهء دانش و ویژان وتخصص خود. ۲_رازور وعارف بر پایهء رازوری وعرفان خود. ۳_فرزا ...
تایید:همدست. دست. دستی. دستانه. دستینه.
فرقه فارسی است و پایهء آن را به زبانش لری پَرک می گویند.
شاعران مهجر :" سرایندگان کوچ. پنداشت گرایان. هنگ سوار. هنگ پیاده:سواره نظام:"هنگ سوار.
نویسنده. سراینده. نویسندگان. سرایندگان. چام. چامه. چامک، شاعران. رام. رامه. رامک، نویسندگان.
سراینده. سرایندگان. بیتگوی. بیتگویان. چامه گویان. چامه گوی. چام گوی. چام گویان. چامک سرا. چامک سرایندگان. چامک سرایان. بیتبندان:شاعران.