پیشنهاد‌های صمد توحیدی(شهرام) (٢,٥٦٩)

بازدید
٢,٤٩١
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

" بهش نیندیش. از ذهنت بیرونش کن. ولش. ولش کن. بی خیالش. حرفِشَمنَزَن. بابا ول کن. ببریدش. کت چله ای بود به شما نرسید ":never mind.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

" نه همه. نه همگی. نه همه ای. نه از بیخ. نه از بیخ و بن. نه کلاّ. نه کلی. نه بی کم و کاست. نه از ته. نه از ته و تُک. نه گِرد. نه گِردشان. نه از خرد و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

"تئوری:دید. دیدی. دیدگاه. دیدگاهی ".

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

" پنداشت ارج. پندار ارج. دریافت ارج. ارجش ":مفهوم احترام.

پیشنهاد
١

" ارج داشت. ارج داشتن. ارج نهاد. ارج نهادن. ارج وارگی. ارجشیت . ارج وارگیانهگیسانه":احترام قائل شدن.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

"رویارو. رودررو. . درپاسخ. پاسخی. پاسخانه. پاسخش. پاسخمندانه. پاسخوارانه. پاسخ پذیر":متقابلا.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" ارج برابر. ارج گذاری برابرانه. ارج منش. ارج منشی. ارج ناک . ارج ناکی. ارجمندانگی. اَرجِش. ارجیت. ارج وری. ارج گری. ارج گروی. ارجایی. ارجینِگی. ارجا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" نبودبجاآوری. بجانیاوردن. بجانیاوری":عدم رعایت. ( عدم رعایت:از دم راه آیت/راه آیی/ ) .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" دستی نبود . دستی نبودن":عدم تعمد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"نبودستان. نبودکده. نبودسرا. نبودجا. نبودگاه. نبودجایگاه. نبودش خانه. نبود آباد. نبودانه. نبودانگی ":عدم آباد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عدم:"نبود. نبودش. نبودایی. نبودک. نبودمندی. نبودورزی. نبودوری. نبودیایی . نبودانه. نبودگری. نبودگرایی. ".

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

جهان بینی ها؛ جهان بینی فیزیکی که شناخت جهان بر پایهء دانست فیزیک که فیزیک دانها در روند آن را به دست میدهند و به وسیلهء کیهان پردازها آن را به دست م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گمراهی :جهل؛ ۲_گمراهی درهم:۲_جهل مرکب. ۳_ گمراهی فرو درهم:۳_ جهل فرو مرکب. ۴_گمراهی فرا در هم:۴_ جهل فرا مرکب.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

یادا. یادش. یاد. یادآورد. یادینه. یادور. یادوری. یاد ورز. یادورزی. یادمند. یادمان. یادماند:mention.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صفر. ":سرویس در ورزش والیبال.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کاوش. کاوید. کاویدن . کاوشگری. ":تفحص.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" پیدایی. پیدا کردن. پیدا نمودن. پیدایش. پیداگری. پیداگر. پیداورز. پیداورزی. پیداور. پیداوری. پژوهیدنی. پژوهش. یافتن. یابش. یافت": تفحص.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" روان آوری ":احضار روح.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" اُفتِش ( نشست ) در کویر ":هبوط در کویر . نشست و بر خاست:هبوط و صعود. " صعود از کویر ":برخاست از کویر. ۱_مژدهء وصل تو کو کز سر جان برخیزم. ۲_از س ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مردم؛ ۱_" هادی ":بَرا. ج براها. کسی را باخود بردن. ۲_" هابط ":افتا. ج افتاها. کسی که به دستگیری نیازمند است.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هابط:افتا . ج افتاها. ۲_قاعد:ایستا. ج ایستاها.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مردم؛ ۱_افتا ( پسوا ) که گردش میشود افتاها. ۲_ایستا ( پیشوا ) که گردش میشود ایستاها.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" معامله ":کار وبار. " مبادله ":داد و ستد. " مزایده ":افزوده. " مناقصه ":کمترین.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

. . . . . که زم و تک را . . . . یکی است ص شهرام.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آیا می توان به تمدنهای کوچ رو در سامانه ها و کهکشانها باور داشت. که از خود یادگارهایی نهاده باشند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

عتیقه:آنتیک به زبانش لری اَنتیک گفته می شود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

" یابِشگر " :سنسور

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

" بنیاد " :موسسه.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

" توان افزایی ":دوپینگ.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" چیده ":کابل.

پیشنهاد
٠

" سازمان نیرویش هسته ای ( اتمی ) . ":سازمان انرژی اتمی.

پیشنهاد
٠

نیرویش نوشو. نیرویش نوشونده. نیرویش نوپذیر. نیرویش نونوار. نیرویش دوباره. نیرویش دوباری. نیرویش دوباروی. نیرویش چند بار. نیرویش چندباری. نیر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مرادف:در راستای. راستای. راستا. در راست. راست. درست. درستای. درستش. راستش.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" واژهء راستا ":واژهء مترادف.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" فرهنگ راستاها و زدا ها ":فرهنگ مترادفها و متضادها.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" پنداشت راستا و زدا ":معنی مترادف و متضاد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کرانها ":آفاق.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کران رویداد ":افق رویداد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" گذارده سازی با از کران تاکران ":, جمله سازی با از افق تا افق.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پرسش کران:مسئله افق. هرچند مسئله را فارسی می دانند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چشم انداز: منظر. واژگان فارسی چند واژه ای و باز و روشن در پنداشت ودریافت می باشند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کران مهر " :افق مهر.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" جهانِ کَران ":خط افق.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کرِ کَران ":خط افق.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" از کَران تا کَران ":از افق تا افق.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کرانِ گستر . کرانِ ریخت. کرانِ طرخ. ":افقِ طرح.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کَرانِ و سَمت ":افق و جانب.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کِرِ کَران ":خط افق. " کِرِ سُتون ":خط عمود.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" افق شرق ": کران خاور. " افق غرب ":کران باختر.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

" کران و ستون. کرانی و ستونی ":افق و عمود . افقی و عمودی.