پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٣,٠٠٣)
تجزیهء جنازه:" فروپاشی پیکر".
" الحق شارح کبیر خود حکیم است ":" به راستی وارس بزرگ خود فرزانه است ". وارس:وارسگر کسی که وارسی مینماید.
" به. از. دربارهء. با ":خطاب. " به او ":خطاب به او. " از او " :خطاب از او. " دربارهء او ": خطاب دربارهء او. " با ( او ) " : خطاب با او.
" دیباچه. سخنرانی. گفتار. اُرد ":خطبه. " گفتار پارسایان ":خطبهء متقین. " سخنرانی پرهیزگاران ":خطبهء متقین. " اُرد پاکان. نیکان. نابان. خوبان. باخد ...
دیباچه:خطبه
" انگبین پالوده ":عسل مصفی.
" رخنه کاری. رخنه کار. کاررخنه. کار رخنه ای . رخنه گرا. رخنه گرایی. رخنه ور. رخنه وری. رخنه ورز. رخنه ورزی. رخنه وریگرایانگی مندانه ها ":اعمال نفوذ.
" ستایش و نکوهش ":مدح و ذم. " ستوده و نکو هیده ":ممدوح و مذموم. " ستایشگر ":مداّح. " ستایشگرانه ":مداحانه. " نکوهشانه ":مذمومانه. " ستوده گرانه ...
" آفرین. آفرین کسی را گفتن، نخست آفریدگار را آفرین باد. ستایش. ستاییدن. ستایشیدن. ستایاندن. ستایانیدن. ستای. ستایه. ستایا :مدح. ستایشگر:مداح. " ستو ...
" اجاق برقی. اجاق برق. برقی اجاق. برق اجاق":heater.
" گِندِه نما. مرزنما. کِر نما ":G. p. s
خان و مان:" خانه و مانه . مانه آنچه می ماند ( ارث ) شاید چنین باشد. ".
" رشک ":حسد.
رشک ورز. رشک ورزنده. رشک ور. رشک ورنده:مُحَسِد. رشک برده برای محسِد و محسَد. رشک یافته:مُحَسَد.
" نارشک برده. رشک نابرده ":نامحسود.
رشک یافته. رشک برده:محسود.
" همگنان. همگنانگی. همگنانه شد. همگنانگی یافت. . رشک همگنان. رشک نزدیکان ":محسود اقران.
تین . تینش. تینشایی. تین شوید ، دوری گزینید. تینشاییدن. دوری گزیدن. دورگرفتن. نزدیک نشدن:حذر. تین کردن:دور نمودن. دورش. دورایی. دورنمایی. دورکرد.
" یاد. یادش . یادکرد. یادمند. یادمندی. یاداور. یاداوری. ":مذاکرات.
" یادش . یاد ":مذاکره.
" آکنده و پراکنده ":شعر و نثر. " آکنده ":شعر. " پراکنده ":نثر. " چام و رام ":. شعر و نثر . " سرود و ساده. ":شعر ونثر. " چامک و رامک ":شعر ونثر. ...
" چامه و چانه ":شعر ونثر. چامه:شعر. چانه:نثر.
دیدگاه؛ همخوان. ناهمخوان. برابر#نابرابر. نزدیک #دور. آشنا#ناآشنا. روشن#تاریک. خوانا#ناخوانا. درهم برهم#نابرهم نادرهم. ناشناخته#شناخته. نایا ...
" سوگ و مویه ":مرثیه و نوحه.
" سفتکاری. سختکاری. استوارکاری ":استحکام.
مانا. مینو. معنی. " منوچهر " :چهرهء مانا. " مینو " :بهشت. ( جاودانگی ) . " مینوچهر ":چهرهء بهشتی. چهرهء مانا و جاودان و همیشگی. " مینوخرد ":جاودا ...
" جهان پوشش. جهان پوششی. جهان فراگیری . جهان فراگیر ":جهان شمول.
" پوشش گرایی. فراگیر گرایی ":شمول گرایی.
" خورده. پوشش. پوششی ":مشمول.
" ناپوشش داده . پوشش نداده ":غیر مشمول.
" ناپوششیت . ناپوشش. ناپوششی":عدم شمولیت.
" پایهء پوشش و ناپوشش ":اصل شمول و عدم پوشش.
" ناپوشش. ناپوششی ":عدم شمول.
پوشش تکایه ای . #پوشش همایه ای. پوشش تکایه ها#پوشش همایه ها.
جهان پوشش:جهان شمول. جهان پوششی":جهان شمولی.
چینش. چَنِش. چنیدن. چینیدن. چندن. چنایی. چنایش. چناییدن. چنوِی:مقایسه.
پسند. پسند شدن. پسند بودن. پسندش. پسندا. پسند وار. کدام پسند، پسند چه بود. :مورد پسند.
" همه پسند. همه خواه ":عامه پسند.
راست پسند . درست پسند :حق پسند.
بستگی ها. وابستگیها. وابستگی. دل بستگیها:علاقه مندی ها. علاقه:بسته. بستگی. وابسته. دل بسته.
" پسند و ناپسند ":مقبول و غیر مقبول ( نامقبول ) .
" پوشش زمان خورده است ":مشمول زمان شده است.
همایش بیهوده. همایش بیهودگان. همایش بیهودگی. نشست بیهودگان. نشست و همایش ول، بی ارزش. ناکار. ناکارا. ناکارایی. گردهمایی تبه، تباهان، تبهگنان، تبهمند ...
باید در برخورد با گزاره ها یابشهای خود را رونمایی نمود. ویابشها و خم و چم خودو یااحساسات و عواطف خود را رونمایی کرد.
نماییش در بیت؛ چون نماییش به بوم وبر یار . درست است. شهرام ص
چون نماییش به بوم وبر یا.
" لِرَه ": به لری و لَکی
آفساید:" در دید ". در آفساید بود :" در دید بود " . آفساید را پر کرده بود:" در دید را پر کرده بود ".
یاد ها:خاطرات و خطرات.
تا دستاوردی باشد. *در *ای پدر چامهء پارسی*