تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

امتحان کردن برای دیدن نتیجه آزمایش کردن آزمودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شرح دادن و توصیف کردن با استفاده از بیان ویژگی های آن معادل توضیح دادن برای این کلمه اشتباهه توضیح دادن complain هست نه describe

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل دقیقی نمیشه براش آورد وقتی کسی چیزی رو بخاطر بیاره یا تشخیص بده بخاطر حرفی که دیگری بهش زده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تا اون حد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

have difficulty ( in ) doing something به سختی کاری رو انجام دادن They had great difficulty in finding a replacement. اونها به سختی یه جایگزین پیدا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مدت زیادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلافاصله بعد از

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت و محزون و گرفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گرفته و محزون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کسی که به توانایی های خودش اطمینان داره متضاد insecure

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

توضیحی که به عنوان دلیل برای اتفاقی که رخ داده یا کاری که انجام دادیم ارائه میشه The concert was cancelled without explanation.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

روند تدریجی تغییر و توسعه Drugs can slow down the progression of the disease.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مفید و مرتبط به چیزی Relevant to sth

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اگر در مورد یک موقعیت، شرایط یا زمان صحبت میکنیم بجای استفاده از کلمات right و suitable میتونیم از appropriate استفاده کنیم ( مناسب و درخور و معقول )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

زمانی که کسی در حال انجام کاری است در کار اون فرد وقفه ایجاد کردن به عبارتی مزاحم کار کسی شدن

پیشنهاد
٥٦

یادداشت برداری کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تشخیص دادن چیزی یا کسی براساس دیده ها، شنیده ها، اطلاعات و. . . پیشین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وقتی اول جمله به تنهایی باشه به معنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

بیرون زدن بخشی از چیزی نسبت به یک سطح A woman stuck her head out of the window and told us to come upstairs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

خلاف انتظار و اعتماد کسی عمل کردن و کسی را ناامید کردن از عملکرد خود let sb down

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

screw up face/eyes جمع کردن ماهیچه های صورت طوری که چشم حالت کشیده پیدا کند. مثل حالت چهره زمان خوردن ترشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

1. حداکثر ( adv ) 2. تا. . . ( pre )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پر انرژی و سرزنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اشتباه سهوی ( اسم ) سهواً اشتباه کردن ( فعل )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

منافع عمومی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به صورت عمومی بیان کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

نشان دادن ( به صورت تصویری و نمایشی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱. خلاصه کردن ، جمع بندی کردن ۲. نشان دادن و بیان کردن ویژگی های خاص کسی یا چیزی به طور مختصر : That image sums up the whole film.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اعتراض کردن ( به صورت علنی و گروهی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آلوده کردن با مواد شیمیایی و مواد مخرب زیست محیطی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سریع آمدن/رفتن/بردن: When she turned it upside down the water rushed out. با عجله کاری را انجام دادن: He does not intend to rush his decision او قص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خفه کردن کسی با دست یا طناب و. . . در واقع با فشار دادن گلو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

اعلام کردن به صورت رسمی و علنی در مورد صحت یا موجود بودن مسأله ای مثل اعلام وضعیت اضطراری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیدن یا متوجه شدن براساس دیدن چیزی یا کسی به ویژه زمانی که دیدن یا تشخیص آن دشوار باشد مترادف با notice و see

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

اگر به صورت keep sth from sb آمد: در مورد مسأله ی sth بهsb چیزی نگفتن و مسأله را پنهان نگه داشتن The government had wanted to keep this information ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

معادلش برای ما کسی میشه که ظاهر و باطن یکسانی داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دلیل و مدرک برای اثبات چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

به دو صورت ممکنه آورده بشه Launch into sth: به طور ناگهانی شروع به گفتن چیزی یا انتقاد از چیزی با عصبانیت یا انرژی زیاد Launch into doing sth: به طو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزادی مدنی، حق شهروندان برای آزادی کامل در مسائل سیاسی و اجتماعی به شرط حفظ حقوق سایرین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Weep =cry

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عصبانی کردن و به ستوه آوردن از ناتوانی در انجام کاری که میخواهیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

با دو معنی 1. بلافاصله، فورا ( immediately ) When I saw him I recognized him at once 2. همزمان Don’t all talk at once

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیش رو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

درجای امنی حبس کردن ( به منظور محافظت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

حالت هیستریک غیرقابل کنترل از شدت ترس، هیجان، ناراحتی و . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

ملاقات کردن با کسی به منظور انجام کاری به صورت مشترک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

>معادل خیلی خوبی گفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیرتر ( از زمان مقرر )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرمای ملایم و خوشایند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

تقریبا حدودِ