پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
متن هایلایت شده/ متن برجسته شده. متنی که با رنگ یا مارکر خاصی برجسته شده تا توجه بیشتری جلب کنه و مهم تر به نظر برسه.
خط نقطه دار مسئولیت غیرمستقیم
با دست به چیزی اشاره کردن. یعنی با استفاده از دست، انگشت یا ابزار دیگری، توجه فرد را به یک شیء خاص جلب کردن. این عمل می تواند برای نمایش چیزی به فرد ...
تشویق کردن. یعنی دادن انرژی، انگیزه یا حمایت به کسی تا چیزی را انجام دهد. معمولاً با هدف بالا بردن اعتماد به نفس یا ترغیب فرد برای تلاش بیشتر استفاد ...
نظارت کردن. مراقبت و بررسی وضعیت یک کار یا فرد دیگر به طور فعال، تا از درست انجام شدن آن اطمینان حاصل شود. معمولاً در موقعیت هایی استفاده می شود که ...
افعال رایج/افعال متداول. فعل هایی که بیشتر تو مکالمات روزمره و نوشتاری استفاده می شن.
گرامر کلیدی. قوانین گرامری اصلی و مهم که پایه زبان رو تشکیل می دن.
قوانین گرامر. اصول و ساختارهای زبانی که نشون می دن چطور کلمات رو کنار هم بذاریم تا جمله بسازیم.
سطح پایه/ سطح مقدماتی. به دوره ها یا موقعیت هایی اشاره داره که برای افراد مبتدی و تازه کار طراحی شدن.
مبتدی کم تجربه جوان تر تازه کار کودک/کم سن دانشجوی سال سوم دانشگاه یا سوم دبیرستان ( در آمریکا ) سطح پایین تر در شغل یا سازمان پسوند نام ( برای افرا ...
فهرست مطالب/محتویات.
تهیه کننده تولیدکننده سازنده تولیدکننده اولیه ( در زیست شناسی )
طراح ژاکت ( در مد ) طراح جلد ( در نشر و هنر ) طراح غلاف یا پوشش ( در صنایع خاص )
سردبیر/ویراستار.
دانشیار. دانشیار معمولاً پس از طی مراحل ارتقاء از مرتبه استادیاری به این مرتبه می رسد. آن ها معمولاً دارای تجربه تدریس و تحقیقات بیشتری نسبت به استا ...
استادیار/دانشیار. این عنوان به معمولاً به اعضای هیئت علمی جوان تر یا افرادی که در مراحل اولیه ی شغلی خود هستند، اطلاق می شود. آن ها معمولاً مسئولیت ...
استاد بازنشسته. استادی که پس از رسیدن به سن بازنشستگی، از دانشگاه بازنشسته شده است اما همچنان به عنوان یک عضو افتخاری در دانشگاه حضور دارد و ممکن اس ...
استاد تمام وقت. استادی که به صورت تمام وقت در دانشگاه مشغول به تدریس، تحقیق و سایر وظایف دانشگاهی است.
استاد مهمان/استاد مدعو. استادی که به صورت موقت و برای مدت کوتاهی به یک دانشگاه دعوت می شود و در آن جا تدریس می کند.
استاد دانشگاه/پرفسور/مدرس . این عنوان معمولاً به افرادی اطلاق می شود که در دانشگاه ها تدریس می کنند و دارای بالاترین درجه علمی هستند.
ناشر. ناشر کسی است که مسئول چاپ و انتشار کتاب ها، مجلات و سایر مواد چاپی است. به عبارت ساده تر، ناشر، کتاب یا مجله ای که نویسنده نوشته است را آماده ...
نویسنده/مولف. مؤلفیا نویسنده به کسی گفته می شود که یک اثر مکتوب، مانند کتاب، مقاله، شعر یا هر نوشته دیگری را خلق کرده و آن را منتشر کرده است. مؤلف ا ...
مربی معلم/مدرس معلم. به کسی گفته می شود که به معلمان آموزش می دهد تا روش های بهتر و مؤثرتری برای تدریس داشته باشند.
انتشارات آموزشی. به انتشار کتاب ها، مجلات و سایر مواد آموزشی برای استفاده در مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی گفته می شود.
مشاور آموزشی. به کسی گفته می شود که در زمینه آموزش و پرورش تخصص دارد و به مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی در زمینه های مختلف مشاوره می دهد.
راهنمای مطالعه. هرچیزی که یادگیری در یک موضوع خاص را تسهیل می کند.
کتاب های درسی/متون درسی. به کتاب هایی گفته می شود که برای آموزش یک موضوع خاص در مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی استفاده می شوند.
نویسنده آزاد/نویسنده مستقل. به کسی گفته می شود که به صورت مستقل و بدون داشتن قرارداد دائمی با یک شرکت یا سازمان، مطالب مختلفی را می نویسد.
مخفف عبارت "English Language Teaching" به معنی آموزش زبان انگلیسی.
( عامیانه ) من رفتم/ من دارم میرم.
( عامیانه ) نمی دونم. "Who ate my lunch? Beats me, I wasn't here. "
( عامیانه ) جشن/پارتی/مهمونی.
( عامیانه ) کیری/ خیلی زشت. "That car is butt ugly, I can’t believe anyone would buy it. "
جوجه The hen hatched three chicks. داف/خانمی Hey chick, what's up? مترادف مربوط به معنی جوجه: chick, pullet
( عامیانه ) غذا. Let’s grab some chow before the game starts. "
( عامیانه ) رفیق ( معمول بین مردها ) . "Dude, you won’t believe what happened today!"
( عامیانه ) واقع بین باش/ جدی باش/ منطقی باش. "Come on, get real! That’s not going to happen. "
( عامیانه ) امتحانش کن/برو تو کارش/ پیگیرش باش/برو دنبالش/برو سراغش. "If you really want it, go for it!"
( عامیانه ) پولدار/مایه دار. "That guy’s loaded, he drives a brand new sports car every year. "
( عامیانه ) منظورم اینه که . . . . "We're talkin' serious business here, not just a casual meeting. "
( عامیانه ) اوه/اَه. Yuck یک اصطلاح است که برای نشان دادن انزجار یا بیزاری از چیزی استفاده می شود. این عبارت معمولاً زمانی گفته می شود که چیزی باعث ...
( عامیانه ) تحمل کسی رو نداشتن. "I can’t stand him anymore, he’s always annoying everyone. "
( عامیانه ) اسمش یادم رفته. What’s her face? The one who always talks in class. I forgot her name!"
( عامیانه ) شاگرد لوس معلم/محبوب معلم/نورچشمی معلم. به کسی گفته می شود که به شدت در تلاش است تا نظر معلم را جلب کند یا در کلاس توجه ویژه ای دریافت ...
( عامیانه ) عصبی کردن/آزار دادن/ اذیت کردن کسی. "Her attitude always rubs me the wrong way, she’s so rude. "
( عامیانه ) گیج بودن/شوت بودن/ پرت بودن. "Maybe you’re just out of it because you stayed up late last night, that’s why you’re so off. "
( عامیانه ) بی خیال/راحت/ به تخمم طور/خونسرد/ پایه. "Our professor is so laid back, he doesn’t put any pressure on us. "
( عامیانه ) پاچه خواری/خایه مالی ( کَسی رو کردن ) . "She’s always kissing up to the teacher, trying to get on his good side. "
( عامیانه ) کثیف بودن/ حال به هم زن بودن. "Eww, this food is gross, I can’t eat it!"
( عامیانه ) دست از اذیت کردن کسی برداشتن/راحت گذاشتن کسی. Come on, give her a break, she’s been working so hard!"