تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متن هایلایت شده/ متن برجسته شده. متنی که با رنگ یا مارکر خاصی برجسته شده تا توجه بیشتری جلب کنه و مهم تر به نظر برسه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خط نقطه دار مسئولیت غیرمستقیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دست به چیزی اشاره کردن. یعنی با استفاده از دست، انگشت یا ابزار دیگری، توجه فرد را به یک شیء خاص جلب کردن. این عمل می تواند برای نمایش چیزی به فرد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تشویق کردن. یعنی دادن انرژی، انگیزه یا حمایت به کسی تا چیزی را انجام دهد. معمولاً با هدف بالا بردن اعتماد به نفس یا ترغیب فرد برای تلاش بیشتر استفاد ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نظارت کردن. مراقبت و بررسی وضعیت یک کار یا فرد دیگر به طور فعال، تا از درست انجام شدن آن اطمینان حاصل شود. معمولاً در موقعیت هایی استفاده می شود که ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افعال رایج/افعال متداول. فعل هایی که بیشتر تو مکالمات روزمره و نوشتاری استفاده می شن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرامر کلیدی. قوانین گرامری اصلی و مهم که پایه زبان رو تشکیل می دن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوانین گرامر. اصول و ساختارهای زبانی که نشون می دن چطور کلمات رو کنار هم بذاریم تا جمله بسازیم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح پایه/ سطح مقدماتی. به دوره ها یا موقعیت هایی اشاره داره که برای افراد مبتدی و تازه کار طراحی شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مبتدی کم تجربه جوان تر تازه کار کودک/کم سن دانشجوی سال سوم دانشگاه یا سوم دبیرستان ( در آمریکا ) سطح پایین تر در شغل یا سازمان پسوند نام ( برای افرا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

فهرست مطالب/محتویات.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهیه کننده تولیدکننده سازنده تولیدکننده اولیه ( در زیست شناسی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طراح ژاکت ( در مد ) طراح جلد ( در نشر و هنر ) طراح غلاف یا پوشش ( در صنایع خاص )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سردبیر/ویراستار.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دانشیار. دانشیار معمولاً پس از طی مراحل ارتقاء از مرتبه استادیاری به این مرتبه می رسد. آن ها معمولاً دارای تجربه تدریس و تحقیقات بیشتری نسبت به استا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استادیار/دانشیار. این عنوان به معمولاً به اعضای هیئت علمی جوان تر یا افرادی که در مراحل اولیه ی شغلی خود هستند، اطلاق می شود. آن ها معمولاً مسئولیت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استاد بازنشسته. استادی که پس از رسیدن به سن بازنشستگی، از دانشگاه بازنشسته شده است اما همچنان به عنوان یک عضو افتخاری در دانشگاه حضور دارد و ممکن اس ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استاد تمام وقت. استادی که به صورت تمام وقت در دانشگاه مشغول به تدریس، تحقیق و سایر وظایف دانشگاهی است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استاد مهمان/استاد مدعو. استادی که به صورت موقت و برای مدت کوتاهی به یک دانشگاه دعوت می شود و در آن جا تدریس می کند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

استاد دانشگاه/پرفسور/مدرس . این عنوان معمولاً به افرادی اطلاق می شود که در دانشگاه ها تدریس می کنند و دارای بالاترین درجه علمی هستند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشر. ناشر کسی است که مسئول چاپ و انتشار کتاب ها، مجلات و سایر مواد چاپی است. به عبارت ساده تر، ناشر، کتاب یا مجله ای که نویسنده نوشته است را آماده ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

نویسنده/مولف. مؤلفیا نویسنده به کسی گفته می شود که یک اثر مکتوب، مانند کتاب، مقاله، شعر یا هر نوشته دیگری را خلق کرده و آن را منتشر کرده است. مؤلف ا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربی معلم/مدرس معلم. به کسی گفته می شود که به معلمان آموزش می دهد تا روش های بهتر و مؤثرتری برای تدریس داشته باشند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتشارات آموزشی. به انتشار کتاب ها، مجلات و سایر مواد آموزشی برای استفاده در مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی گفته می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشاور آموزشی. به کسی گفته می شود که در زمینه آموزش و پرورش تخصص دارد و به مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی در زمینه های مختلف مشاوره می دهد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهنمای مطالعه. هرچیزی که یادگیری در یک موضوع خاص را تسهیل می کند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتاب های درسی/متون درسی. به کتاب هایی گفته می شود که برای آموزش یک موضوع خاص در مدارس، دانشگاه ها و سایر موسسات آموزشی استفاده می شوند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

نویسنده آزاد/نویسنده مستقل. به کسی گفته می شود که به صورت مستقل و بدون داشتن قرارداد دائمی با یک شرکت یا سازمان، مطالب مختلفی را می نویسد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف عبارت "English Language Teaching" به معنی آموزش زبان انگلیسی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) من رفتم/ من دارم میرم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) نمی دونم. "Who ate my lunch? Beats me, I wasn't here. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) جشن/پارتی/مهمونی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) کیری/ خیلی زشت. "That car is butt ugly, I can’t believe anyone would buy it. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

جوجه The hen hatched three chicks. داف/خانمی Hey chick, what's up? مترادف مربوط به معنی جوجه: chick, pullet

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) غذا. Let’s grab some chow before the game starts. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) رفیق ( معمول بین مردها ) . "Dude, you won’t believe what happened today!"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) واقع بین باش/ جدی باش/ منطقی باش. "Come on, get real! That’s not going to happen. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) امتحانش کن/برو تو کارش/ پیگیرش باش/برو دنبالش/برو سراغش. "If you really want it, go for it!"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) پولدار/مایه دار. "That guy’s loaded, he drives a brand new sports car every year. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) منظورم اینه که . . . . "We're talkin' serious business here, not just a casual meeting. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

( عامیانه ) اوه/اَه. Yuck یک اصطلاح است که برای نشان دادن انزجار یا بیزاری از چیزی استفاده می شود. این عبارت معمولاً زمانی گفته می شود که چیزی باعث ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) تحمل کسی رو نداشتن. "I can’t stand him anymore, he’s always annoying everyone. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) اسمش یادم رفته. What’s her face? The one who always talks in class. I forgot her name!"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) شاگرد لوس معلم/محبوب معلم/نورچشمی معلم. به کسی گفته می شود که به شدت در تلاش است تا نظر معلم را جلب کند یا در کلاس توجه ویژه ای دریافت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) عصبی کردن/آزار دادن/ اذیت کردن کسی. "Her attitude always rubs me the wrong way, she’s so rude. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) گیج بودن/شوت بودن/ پرت بودن. "Maybe you’re just out of it because you stayed up late last night, that’s why you’re so off. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) بی خیال/راحت/ به تخمم طور/خونسرد/ پایه. "Our professor is so laid back, he doesn’t put any pressure on us. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) پاچه خواری/خایه مالی ( کَسی رو کردن ) . "She’s always kissing up to the teacher, trying to get on his good side. "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) کثیف بودن/ حال به هم زن بودن. "Eww, this food is gross, I can’t eat it!"

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( عامیانه ) دست از اذیت کردن کسی برداشتن/راحت گذاشتن کسی. Come on, give her a break, she’s been working so hard!"