پیشنهادهای Bryan Fury (٩,٣٩٨)
واقعاً، به راستی، حقیقتاً I really enjoyed the movie. خیلی، بسیار ( برای تشدید صفت یا قید دیگر ( به عنوان قید تشدید ) It's really cold today. جداً ...
شاد، خوشحال، خرسند I'm so happy to see you! راضی، خشنود Are you happy with the results? مبارک، فرخنده ( معمولاً در تبریک ها ) Happy Birthday! Happy ...
غمگین، ناراحت، اندوهگین I feel sad today. تاسف آور، ناگوار It's sad that she had to leave so soon. ( در انگلیسی غیررسمی ) افتضاح، مزخرف ( معمولا ب ...
هیجان زده، ذوق زده، مشتاق I'm excited about my upcoming trip. ( در موارد خاص ) تحریک شده، برانگیخته ( جنسی یا عصبی ) The drug can make patients ex ...
سرد، خنک The water is cold. It's a cold winter night. ( احساس سرما ) سرد، احساس سرما کردن I'm cold. Can you close the window? ( مجازی ) بی احساس ...
داغ، گرم The coffee is hot. It's a hot day today. گرما ( بیشتر در انگلیسی غیررسمی ) I can't stand the hot. ( غذا ) تند، پر ادویه This curry is v ...
ترسیده، وحشت زده I'm scared of spiders. نگران، مضطرب ( معمولا با حرف اضافه for ) I'm scared for his safety. مترادف ( Synonyms ) : afraid, frighte ...
تشنه I'm thirsty. Can I have a glass of water? ( مجازی ) مشتاق، خواهان ( معمولا با حرف اضافه for ) He's thirsty for knowledge. ( گیاه یا زمین ) خ ...
گرسنه I'm hungry. Let's get something to eat. مشتاق، خواهان ( معمولا با حرف اضافه for ) She's hungry for success. ( زمین ) فقیر، بی حاصل ( برای ز ...
خسته، کوفته، از پا افتاده I'm tired after a long day at work. خواب آلود I'm feeling tired and I think I'll go to bed. ( استعاری ) کهنه، فرسوده، ت ...
عادلانه، منصفانه It was a fair decision. معقول، منطقی That's a fair price. متوسط، نسبتاً خوب He has a fair chance of winning. روشن، بلوند ( معمو ...
خودت You should be proud of yourself. Did you hurt yourself? خود شخص تو You yourself are responsible for your actions. مترادف ( Synonyms ) : به عن ...
بازبینی/بررسی The company conducted a review of its security procedures. گزارش ( مثلا مالی یا گزارش سالانه ) The CEO reads a financial book review ...
سرد/خنک The water in the lake was cool and refreshing. آرام/خونسرد The firefighter remained cool and collected throughout the emergency. باحال/جال ...
1. فوق العاده/بی نظیر/شگفت انگیز The view from the mountaintop was absolutely fantastic. 2. خیالی/غیرواقعی The book tells the story of a fantastic j ...
جراحی زیبایی چوچول یه عمل جراحیه که توش اون پوست کوچولویی که دور کلیتوریسه ( کلاهک ) رو کوچیک می کنن. این کار رو به خاطر قشنگی یا برای اینکه تحریک کل ...
نعوظ مانا/ شق درد/ راستی دائمی. یه حالت خیلی ناجور و دردناکه که توش آلت مرد بیشتر از ۴ ساعت شق می مونه، بدون اینکه هیچ تحریکی در کار باشه! اگه درمان ...
چوچول/ کلیتوریس. یه عضو کوچولو تو بدن زن ها که پر از عصب های حساسه و نقشش فقط و فقط حال دادنه! تحریک کردنش می تونه باعث ارگاسم زن ها بشه و حال اساسی ...
معاشقه/ ور رفتن. کارایی که قبل از سکس انجام می دی تا آتیش رابطه تون بیشتر شه و هر دو طرف حال کنن. از بوس و بغل و نوازش بگیر تا حرفای عاشقانه و تحریک ...
کوس لیسی. یه جور حال دادن دهنی به زنا، که توش با زبون و لب ها واژن و کلیتوریس طرفو حال میاری تا ارضا شه! They spent hours exploring each other's bo ...
زن ستیزی. یعنی از زن ها بدت بیاد، یا فکر کنی از مردها پایین ترن. یه جور نفرت عمیق و غیرمنطقیه که می تونه باعث رفتارهای تبعیض آمیز و خشونت علیه زن ها ...
جنبش حقوق مردان. یه عده آدم که دور هم جمع شدن تا از حقوق مردا دفاع کنن، چون فکر میکنن توی جامعه به مردا داره ظلم می شه! انگار می خوان یه تعادل برقرا ...
راست گرا. راست گرا یه اصطلاح کلیه که به یه طیف از دیدگاه های سیاسی اشاره می کنه. به طور کلی، میشه گفت راست گراها طرفدار: سنت: اونا معمولاً به حفظ ...
جنبش آزادی زنان. این یعنی کسی که به برابری اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و شخصیِ جنسیت ها اعتقاد داره. به طور خلاصه، فمینیست ها می خوان خانم ها هم مثل آقا ...
فمینیسم تندرو/ فمینیسم افراطی/ زن سالاری ( ترجمه غیرمستقیم و منفی بینانه ) فمینیسم رادیکال یعنی این که یه عده خانوم معتقدن که مردها منشأ همه ی بدبخ ...
خم شدن برای بوسیدن. این اصطلاح برای توصیف حالتی به کار می رود که شخصی برای بوسیدن فرد دیگری، به جلو خم می شود و معمولاً با کمی صمیمیت و علاقه همراه ...
فوق العاده/عالی/بهترین. اگرچه این اصطلاح امروزه به اندازه گذشته رایج نیست، اما هنوز هم گاهی اوقات استفاده می شود، مخصوصا به صورت طنز یا برای ایجاد ل ...
تجهیزات خودنمایی وسایل ظاهرسازی اسباب فخرفروشی "Vanity gear" به معنای ساده یعنی تجهیزات یا وسایلی که برای نمایش و خودنمایی استفاده می شوند، بدون این ...
کویر/شوره زار/نمکزار شوره زار به مناطقی گفته می شه که خاک اون ها به شدت شور هست و اغلب در جاهایی شکل می گیره که آب تبخیر شده و نمک ها و مواد معدنی رو ...
۱. بعدی ( معنی اصلی ) The next train will arrive in 10 minutes. ۲. مجاور/کنار ( معنی مکانی ) She lives in the next house. ۳. بعد ( معنی زمانی ) ...
۱. راکت تنیس/دسته تنیس ( معنی اصلی - یک وسیله ورزشی با دسته بلند و صفحه ای توری که برای ضربه زدن به توپ تنیس استفاده می شود ) She bought a new tenni ...
۱. اسکیت بورد ( معنی اصلی - یک تخته چوبی یا پلاستیکی با چهار چرخ که برای حرکت یا انجام حرکات نمایشی استفاده می شود ) He loves to ride his skateboard ...
۱. چوب بیسبال ( معنی اصلی ) He swung the baseball bat and hit a home run. مترادف ها: bat slugger ( غیررسمی، بیشتر به بازیکن اشاره دارد ) ۲. وسیله ...
۱. خرس عروسکی کوچک ( معنی اصلی ) She hugged her teddy bear tightly as she fell asleep. مترادف ها: stuffed bear plush bear cuddly bear ۲. عروسک خرسی ...
۱. تخت خواب ( معنی اصلی ) She lay down on the bed to take a nap. مترادف ها: mattress ( فقط تشک ) cot ( تخت کوچک یا تخت مسافرتی ) bunk bed ( تخت د ...
۱. فرش ( معنی اصلی ) The rug in the living room adds color to the space. مترادف ها: carpet mat floor covering ۲. پادری ( معنی خاص ) Please wipe yo ...
۱. دوربین ( معنی اصلی ) She bought a new camera for her photography class. مترادف ها: cam ( غیررسمی ) photographic camera video camera ۲. دوربین ف ...
۱. ماشین/اتومبیل ( معنی اصلی ) He drives a red car to work every day. مترادف ها: automobile vehicle motorcar ۲. واگن قطار ( معنی خاص ) We booke ...
۱. صندلی ( معنی اصلی ) Please have a seat in the chair. مترادف ها: seat armchair ( صندلی دسته دار ) stool ( چهارپایه، بدون پشتی ) ۲. ریاست ( معنی ...
۱. عروسک ( معنی اصلی ) She received a beautiful doll for her birthday. مترادف ها: toy figure dolly ( غیررسمی ) action figure ( برای عروسک های اکشن ...
۱. میز تحریر ( معنی اصلی ) He sat at his desk to finish his homework. مترادف ها: worktable writing desk study table ۲. میز کار ( معنی اداری ) Her ...
۱. جعبه اسباب بازی ( معنی اصلی ) The children put all their toys back in the toy box before bedtime. مترادف ها: toy chest toy storage play box ۲. م ...
۱. لامپ ( معنی اصلی ) She turned on the lamp to read her book. مترادف ها: light bulb lantern light fixture ۲. چراغ مطالعه ( معنی خاص ) He adjusted ...
۱. صفحه کلید ( معنی اصلی ) She typed quickly on the keyboard to finish her report. مترادف ها : keypad input device typing board ۲. کیبورد موسیقی ( ...
۱. موش ( معنی اصلی ) The cat chased the mouse around the house. مترادف ها ( معنی اصلی و نزدیک ) : rodent House mouse rat ( اگرچه rat به موش بزرگ تر ...
۱. رایانه ( معنی اصلی ) I use my computer for work and entertainment. مترادف ها ( معنی اصلی و نزدیک ) : PC ( مخفف Personal Computer ) laptop deskt ...
۱. پوستر ( معنی اصلی - یک تصویر یا طرح بزرگ چاپ شده که برای تبلیغات، اطلاع رسانی یا تزئین استفاده می شود ) She hung a poster of her favorite band on ...
۱. اتاق ( معنی اصلی ) She decorated her room with colorful posters. مترادف ها: chamber space living quarters ۲. فضا ( معنی گسترده تر ) There is ...
۱. آتش نشان ( معنی اصلی ) The firefighter bravely entered the burning building to save the family. مترادف ها: fireman firewoman fire rescuer bl ...
۱. مامور پلیس ( معنی اصلی ) The police officer directed traffic at the intersection. مترادف ها: cop officer law enforcement officer constable ( در ...