پیشنهادهای راضیه موسوی خورشیدی (١٩٤)
قواعد حاکم قواعد جاری
آگاهی پذیری، قابلیت دانش اندوزی، قابلیت آگاهی یافتن، قابلیت عمل بر اساس دانش
رفت و برگشتی ( علیت رفت و برگشتی یا دیالکتیکی: recursive causality )
درهم تنیدگی شبکه ای ( در برابر مفهوم استعلا و سلسله مراتب وجودی transcendence )
در حوزه های دانشی به معنای �ره آورد و دستاورد� است
در اقتصاد به معنی افزایش قیمت ناشی از واسطه گری و دلالی ( برای یک محصول ) است.
زمان نسبی، اتساع زمان، فراخش زمان
تصمیمگیری های خرد و اندک اندک جلو رفتن با توجه به شرایط
مفهومی فلسفی از دلوز است که در فارسی �درون ماندگار� و �درون باشنده� ترجمه شده است که معادلهایی نارسا هستند. شاید معادلهای پیشنهادی زیر تا حدودی بتوا ...
شدن، شوند مفهومی فلسفی است که به فرایندهای همیشگی پویایی، تغییر و دگرگونی جهان هستی دلالت دارد.
به صورت اسم، به معنای �موجودیت منحصربه فرد� یا �عنصر منحصربه فرد� است
نقل به مضمون: حضور داشتن و جاری بودن چیزها در یکدیگر در یک سطح هستی شناختی ( نوعی تفکر شبکه ای پویا ) ( در مقابل استعلا و سلسله مراتب وجودی ) معادل ...
نقل به مضمون: حضور داشتن و جاری بودن چیزها در یکدیگر ( نوعی تفکر شبکه ای پویا ) معادل هایی مانند درون ماندگاری که در فارسی مصطلح شده اند، معنای اصلی ...
معرفی مشکل مورد پژوهش معرفی مسئله پژوهش
باور صادق مبتنی بر برهان
تمام عیار
namely
همبندی
شی انگاری، چیز انگاری
نامتناسب تفکر یا عملی که تناسبی با شرایط/موقعیت ندارد
کاربست، پیاده سازی در شرایط واقعی ( با همه عدم قطعیت ها و نامعلومی های آن که ممکن است منجر به پیامدهای ناخواسته ای نیز شود )
interdisciplinary بین رشته ای transdisciplinary ورا رشته ای، فرا رشته ای cross disciplinary چند رشته ای* تلاقی چند رشته
interdisciplinary بین رشته ای transdisciplinary ورا رشته ای، فرا رشته ای cross disciplinary چند رشته ای* تلاقی چند رشته
interdisciplinary بین رشته ای transdisciplinary ورا رشته ای، فرا رشته ای cross disciplinary چند رشته ای* تلاقی چند رشته
مقتضیِ زمان بودن، مقتضیِ زمان ساختن
اقتضای زمان بودن/مقتضی سازی/بسترمندسازیِ زمان ( مقتضیات زمانی در بستر تاریخی - فرهنگی خاص ) ( در مقابل زمان استانداردشده کرونولوژیکی )
یکپارچگی کژکارد اجتماعی: social malintegration این اصطلاح، عموما در نوشتارهای ساختارگرایان به کار می رود و اشاره به ساختارهای بازتولیدکننده و تثبیت ک ...
حس مشترک، شعور عام، فهم عام
( یک امر انتزاعی را ) به صورت نمونه عینی درآوردن
انتساب، نسبت دادن
گاهی به معنای دستاورد و ماحصل نیز هست
مبهم و غیرقابل تشخیص
در نوشتارهای اجتماعی، به معنی �نهادینه شدن/ نهادینه سازی� نیز به کار می رود.
در نوشتارهای اجتماعی به معنای �نهادینه شدن/ نهادینه سازی� نیز به کار می رود.
آشکار کردن، پرده برداشتن
جزء لاینفک، امر جدایی ناپذیر
ساخت یابی
در نظر نگرفتن
بازگشت پذیری، بازگشتی بودن، تکرارپذیری
شکل گیری، تشکیل
تنانگی، بدنمندی
شرح و تفصیل، بسط، تکمیل فراوری، پروردن، ساخته و پرداخته کردن، پختن ( ایده و . . . )
ترکیب، ترکیب بندی
یکپارچگی ناقص/کژکارکرد همگرایی ناقص/کژکارکرد ادغام ناقص/کژکارکرد
social malintegration یکپارچگی/همگرایی/ادغام کژکارکرد اجتماعی
پس کاوی، پس بینی
پس کاوی، پس بینی کردن
صورت گرفتن ( چیزی ) به واسطه ی ( چیز دیگری ) ، انجام شدن ( چیزی ) به واسطه ی ( چیز دیگری )
نوشتار
با حرف اضافه in: به نتیجه رسیدن ( یک بحث یا رخداد ) ، حاصل شدن، رخ دادن