sedimentation

/ˌsedəmənˈteɪʃn̩//ˌsedɪmenˈteɪʃn̩/

معنی: ته نشینی، لایه گذاری، رسوب سازی، درزگیری، عمل یا فعالیت رسوبی، لای گیری
معانی دیگر: نهشت سازی، ته نهشت سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the accumulating or depositing of sediment.

جمله های نمونه

1. In consequence the use of sedimentation columns or tubes to determine the fall velocities of sediment particles has become very popular.
[ترجمه گوگل]در نتیجه استفاده از ستون ها یا لوله های ته نشینی برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار رایج شده است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه استفاده از ستون های رسوب و یا لوله ها برای تعیین سرعت سقوط ذرات رسوب بسیار محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sedimentation rate is elevated in 90-95 % of these patients and when above 50 Westergren helps confirm the diagnosis.
[ترجمه گوگل]میزان رسوب در 90 تا 95 درصد این بیماران افزایش می یابد و زمانی که بالاتر از 50 وسترگرن باشد به تایید تشخیص کمک می کند
[ترجمه ترگمان]میزان رسوب در ۹۰ - ۹۵ % از این بیماران قرار گرفته و هنگامی که بالای ۵۰ Westergren به تایید تشخیص کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Complex fluctuations in the sedimentation rates and modal proportions are possible.
[ترجمه گوگل]نوسانات پیچیده در نرخ رسوب و نسبت های مدال ممکن است
[ترجمه ترگمان]نوسانات پیچیده در سرعت ته نشینی و نسبت های مودال، امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sedimentation goes on all the time, for ever moving from place to place, for ever cannibalising itself.
[ترجمه گوگل]ته نشینی همیشه ادامه دارد، برای همیشه از جایی به مکان دیگر حرکت می کند، تا همیشه خودش را آدمخوار می کند
[ترجمه ترگمان]sedimentation همیشه در حال حرکت است، چون همیشه از جایی به محل دیگر می رود، برای همیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If we really had continuous sedimentation then there would surely be no bedding planes at all.
[ترجمه گوگل]اگر ما واقعاً رسوب گذاری مداوم داشتیم، مطمئناً هیچ هواپیمای بستری وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اگر ما واقعا ته نشین شده بودیم، مطمئنا هیچ هواپیمای باری وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Discrete sedimentation events are predicted each time the concentration exceeds the critical value.
[ترجمه گوگل]هر بار که غلظت از مقدار بحرانی فراتر رود، رویدادهای رسوب گسسته پیش بینی می شود
[ترجمه ترگمان]رویداده ای رسوب گسسته در هر زمانی پیش بینی می شوند که غلظت از مقدار بحرانی تجاوز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Complete blood count and erythrocyte sedimentation rate were regularly measured at clinic visits.
[ترجمه گوگل]شمارش کامل خون و میزان رسوب گلبول های قرمز به طور منظم در بازدیدهای کلینیک اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]میزان رسوب کامل شده و سرعت ته نشینی نیز به طور منظم در بازدیدهای کلینیک اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These criticisms include major ecological changes, reservoir sedimentation and the uprooting of large numbers of people.
[ترجمه گوگل]این انتقادات شامل تغییرات عمده اکولوژیکی، رسوب گذاری مخازن و ریشه کن کردن تعداد زیادی از مردم است
[ترجمه ترگمان]این انتقادات شامل تغییرات اساسی اکولوژیکی، ته نشین شدن ذخایر و ریشه کن شدن تعداد زیادی از مردم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Simultaneously, sedimentation occurred at the base, as in previous experiments, so the mean concentration decreased with time.
[ترجمه گوگل]به طور همزمان، رسوب گذاری در پایه رخ داد، مانند آزمایش های قبلی، بنابراین میانگین غلظت با گذشت زمان کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]همزمان، ته نشین شدن در پایه، مانند آزمایش ها قبلی، رخ داد، بنابراین غلظت متوسط با زمان کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet sedimentation and disappearing marshes alone can not explain the thickening of the bay's waters and its desultory humours.
[ترجمه گوگل]با این حال، رسوب‌گذاری و باتلاق‌های ناپدید شده به تنهایی نمی‌تواند غلیظ شدن آب‌های خلیج و طمع‌های بد آن را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، رسوب سازی و مرداب ناپدید می شود، و تنها چیزی که موجب thickening آب های خلیج می شود و خلق و خوی desultory
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such conditions are commonly associated with deltaic sedimentation which along the Gulf Coast attain thicknesses of 50, 000 feet.
[ترجمه گوگل]چنین شرایطی معمولاً با رسوب دلتایی همراه است که در امتداد ساحل خلیج به ضخامت 50000 فوت می رسد
[ترجمه ترگمان]چنین شرایطی معمولا همراه با ته نشین شدن deltaic است که در امتداد ساحل خلیج به ضخامت ۵۰ هزار فوت می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Erythrocyte sedimentation rate; Automatic ESR analyzer; Relevance.
[ترجمه گوگل]سرعت رسوب گلبول قرمز؛ آنالایزر ESR خودکار؛ ارتباط
[ترجمه ترگمان]سرعت ته نشینی erythrocyte؛ تحلیل گر ESR اتوماتیک؛ ارتباط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So it is reliable to determine erythrocyte sedimentation rate through heparin anticoagulant.
[ترجمه گوگل]بنابراین تعیین میزان رسوب گلبول های قرمز از طریق ضد انعقاد هپارین قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توان میزان رسوب erythrocyte را از طریق heparin anticoagulant تعیین نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the experimental process, the viscosity, sedimentation capacity, relative coagulant hydrophobicity, and mixed liquor filterability of the sludge are periodically monitored.
[ترجمه گوگل]در طول فرآیند آزمایشی، ویسکوزیته، ظرفیت ته نشینی، آب گریزی نسبی منعقد کننده، و فیلترپذیری مایع مخلوط لجن به صورت دوره ای کنترل می شود
[ترجمه ترگمان]در طول فرآیند تجربی، ویسکوزیته، ظرفیت رسوب، آبگریزی نسبی نسبی، و نوشیدن مشروبات ترکیبی از لجن به صورت دوره ای نظارت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Twelve patients with clinically active disease had normal erythrocyte sedimentation rate values; all of these had raised scan score.
[ترجمه گوگل]12 بیمار مبتلا به بیماری فعال بالینی دارای مقادیر نرخ رسوب گلبول قرمز طبیعی بودند همه اینها امتیاز اسکن را بالا برده بود
[ترجمه ترگمان]دوازده بیمار مبتلا به بیماری فعال بالینی دارای مقادیر سرعت رسوب نرمال erythrocyte بودند؛ همه اینها نمره اسکن شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ته نشینی (اسم)
precipitation, settlement, alluvion, sedimentation, sink, illuviation

لایه گذاری (اسم)
sedimentation, padding

رسوب سازی (اسم)
sedimentation

درزگیری (اسم)
sedimentation

عمل یا فعالیت رسوبی (اسم)
sedimentation

لای گیری (اسم)
sedimentation

تخصصی

[شیمی] ته نشینی
[عمران و معماری] تهنشینی - رسوب گذاری
[مهندسی گاز] رسوبسازی، درزگیری
[زمین شناسی] ته نشین، نهشت، ته‎نشینی، رسوب گذاری
[نساجی] رسوب دادن - رسوب سازی - ته نشین کردن
[خاک شناسی] رسوبگذاری

انگلیسی به انگلیسی

• accumulation of deposits, accumulation of sediment

پیشنهاد کاربران

در نوشتارهای اجتماعی به معنای �نهادینه شدن/ نهادینه سازی� نیز به کار می رود.
در نوشتارهای اجتماعی، به معنی �نهادینه شدن/ نهادینه سازی� نیز به کار می رود.
[فرآوری مواد معدنی] ته نشینی ( در تیکنرها )
بیوشیمی : ضریب رسوب گذاری
sedimentation ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: رسوب گذاری
تعریف: فرایند تشکیل یا تجمع رسوب به صورت لایه های مختلف
رسوب گذاری

بپرس