پیشنهادهای راضیه موسوی خورشیدی (١٩٦)
فروبسته
value - laden ارزش گرا، ارزش مبنا، ارزش سو، ارزش پایه ( در مقابل value - free )
ارزش گرا، ارزش سو
تکوین
گره گاه
کاهش هزینه، کاهش بودجه
عرصه ها ( محلات ) فرودست
واقع شدگی، موقعیتمندی، حک شدگی
تعارض آمیز
در برابر امر مطلق ( در فلسفه کانت )
پیامدگرایی
حق تعیین سرنوشت
نامطلوب
هم اندیشگاه
تاریخ ناباوری
ابراز وجود
کورمال کورمال جلو رفتن، حرکت تدریجی رو به جلو
هزینه کَرد
نابسامان
مورد توجه قرار گرفتن
همجواری
همگونی
loan pool صندوق وام دهی
عرضه زمین، تامین زمین releasing the land
بهره ورانه
پاسخگویی
شهرانگی
مسئولانه
نقض نمودن
حل شدن، مرتفع شدن ( مساله ای )
محدودۀ هدف affected area
تعیین کننده
انگاره
فروکاستن
شهریّت
تصرف زمین land acquisition
برجسته برجسته نمودن: make visible
انضمامی
خودبسنده
پذیرفتنِ چیزی، پذیرش
پرسه زنی
جهان وطنی
پسگفتار
ساختارشکنی، ساخت شکنی، ساختارزدایی
جمع بندی
اثر گذاشتن، اثرگذار بودن