reify

/reify//reify/

چیزواره کردن، تنمند کردن، حالت مادی دادن، تبدیل بماده کردن، بصورت شیی یا ماده دراوردن، جسمیت دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reifies, reifying, reified
مشتقات: reification (n.)
• : تعریف: to regard (an abstract idea) as something concrete or material.

جمله های نمونه

1. The problems arise when these are reified as essential attributes of an entire spectrum of cultural form.
[ترجمه گوگل]مشکلات زمانی به وجود می‌آیند که اینها به‌عنوان ویژگی‌های اساسی یک طیف کامل از شکل فرهنگی به واقعیت تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]این مشکلات زمانی بوجود می آیند که این ها به عنوان ویژگی های اساسی یک طیف کامل از فرم فرهنگی ابژه شده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A reified chocolate bar can also vary in quantity.
[ترجمه گوگل]یک تخته شکلات اصلاح شده نیز می تواند از نظر مقدار متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]یک نوار شکلات reified نیز می تواند به مقدار زیادی متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As with all mere abstractions, we must not reify space.
[ترجمه گوگل]مانند تمام انتزاعات صرف، ما نباید فضا را به واقعیت تبدیل کنیم
[ترجمه ترگمان]اما در مورد همه abstractions ما نباید فضا را خالی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is so difficult not to reify the world, and instead to recognize that I am implicated everywhere and in every impression.
[ترجمه گوگل]خیلی سخت است که دنیا را به تصویر نکشیم، و در عوض تشخیص دهیم که من در همه جا و در هر تصوری دخیل هستم
[ترجمه ترگمان]آن قدر سخت است که دنیا را ابژه سازی نکند، و به جای آن درک کند که من در همه جا و در هر اثر دخیل هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The two studies reify gender stereotypes: women get their hearts broken through sadness; men "break" their hearts (via heart attack) through anger.
[ترجمه گوگل]این دو مطالعه کلیشه‌های جنسیتی را تقویت می‌کنند: زنان از غم و اندوه قلب‌شان را می‌شکنند مردان از طریق عصبانیت قلب خود را (از طریق حمله قلبی) "شکستند"
[ترجمه ترگمان]این دو مطالعه به ابژه کردن رفتارهای کلیشه ای زن می پردازند: زنان از طریق ناراحتی قلب خود را از دست می دهند؛ مردان \"قلب آن ها را از طریق خشم\" می شکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the course of amending the production liability laws, the legislature should reify the system of compensation for mental damages and formulate the criterion of the compensation for mental damages.
[ترجمه گوگل]در اصلاح قوانین مسئولیت تولید، قانونگذار باید نظام جبران خسارات روحی را اصلاح و ملاک جبران خسارات روحی را تدوین کند
[ترجمه ترگمان]در دوره اصلاح قوانین مسوولیت تولید، قوه مقننه باید سیستم جبران خسارت ذهنی و فرموله کردن معیار غرامت برای خسارات روانی را به چالش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reification of the first type can be proved by evidences, but only by legal interpretation or value supplement, can we reify the second.
[ترجمه گوگل]عینیت قسم اول را می توان با ادله اثبات کرد، اما فقط با تفسیر حقوقی یا مکمل ارزشی می توان دومی را اثبات کرد
[ترجمه ترگمان]ابژه سازی از نوع اول، توسط شواهدی اثبات می شود، اما تنها با تفسیر قانونی و یا مکمل ارزش، می تواند به ابژه کردن دوم کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inquiry is a term used broadly to refer to everything from pseudo-experiments where the teacher has the students reify already taught concepts to one in which students have virtually total control.
[ترجمه گوگل]پرس و جو اصطلاحی است که به طور گسترده برای اشاره به همه چیز استفاده می شود، از آزمایش های شبه که در آن معلم از دانش آموزان می خواهد مفاهیمی را که قبلاً آموزش داده شده است، تا آزمایشی که دانش آموزان در آن تقریباً کنترل کامل دارند
[ترجمه ترگمان]تحقیق اصطلاحی است که به طور گسترده برای اشاره به همه چیز از شبه تجربیات استفاده می شود که در آن معلم دانش آموزان را ابژه می سازد، که قبلا مفاهیمی را به فردی آموخته که در آن ها دانش آموزان عملا کنترل کاملی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Module teaching of PE divide PE's teaching into theoretic, sportive and skillful modules. We reify the teaching content, method, control, measures and evaluating method.
[ترجمه گوگل]آموزش ماژول PE، آموزش PE را به ماژول های نظری، ورزشی و مهارتی تقسیم می کند محتوای آموزشی، روش، کنترل، سنجش و روش ارزشیابی را اصلاح می کنیم
[ترجمه ترگمان]آموزش پیمانه ای PE، تدریس PE را به روش های نظری، ورزشی و تخصصی تقسیم می کند ما از محتوای آموزشی، روش، کنترل، معیار و ارزیابی استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His theory is not only same with Marx's definition of labor, but also reify and clarify further the nature of labor that has regularity and consciousness.
[ترجمه گوگل]تئوری او نه تنها با تعریف مارکس از کار یکسان است، بلکه ماهیت کار را که دارای نظم و آگاهی است، عینیت می بخشد و بیشتر روشن می کند
[ترجمه ترگمان]نظریه او نه تنها با تعریف مارکس از کار، بلکه به عنوان ابژه کردن و روشن کردن ماهیت کار که نظم و آگاهی دارد، نیز صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• demonstrate, make something simple and concrete

پیشنهاد کاربران

احراز
عینیت بخشیدن
تعین بخشیدن، متعین کردن، به صورت ملموس و عینی دراوردن
عینیت دادن
جان دادن، جان بخشیدن، زنده کردن، صورت واقعی دادن
تلقی کردن یا به حساب آوردن یک ایده مجرد و انتزاعی به عنوان چیزی واقعی یا مادی

بپرس