معنی: اصلی، ماندگار، در همهجاحاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهانمعانی دیگر: حلولی، درون بود، درون ماندگار، ذاتی، در مورد خدا دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان
• (2)تعریف: in philosophy, of or pertaining to a thought process taking place completely within the mind and having no effect outside it; subjective.
• (3)تعریف: of a god, existing in time and space.
جمله های نمونه
1. God is immanent in the world.
[ترجمه گوگل]خداوند در جهان وجود دارد [ترجمه ترگمان]خدا در جهان ماندگار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Love is a force immanent in the world.
[ترجمه گوگل]عشق نیرویی است که در جهان نهفته است [ترجمه ترگمان]عشق یک نیروی ذاتی در جهان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hope seems immanent in human nature.
[ترجمه علیرضا جواهرپور] به نظر می رسد امید امری ذاتی در طبیعت انسان باشد
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد امید در طبیعت انسان نهفته است [ترجمه ترگمان]امید در طبیعت انسان به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. First, they help to unlock the immanent structure of the legal language spoken in a specific arena.
[ترجمه گوگل]اول، آنها به باز کردن ساختار درونی زبان قانونی صحبت شده در یک عرصه خاص کمک می کنند [ترجمه ترگمان]اول، آن ها به باز کردن شکل پایدار زبان قانونی صحبت می کنند که در یک عرصه خاص صحبت می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The ultimate divine mystery is there found immanent within each.
[ترجمه گوگل]راز نهایی الهی در درون هر کدام نهفته است [ترجمه ترگمان]رمز الهی نهایی آن است که در درون هر یک از آن ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The immanent blackthorn bloom is pushing inside tiny pink buds.
[ترجمه گوگل]شکوفه ماندگار خار سیاه به درون جوانه های صورتی ریز فشار می آورد [ترجمه ترگمان]شکوفه های صورتی ساخته شده در حال شکوفه دادن در داخل شکوفه های صورتی کوچک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Ambition is immanent in human nature.
[ترجمه گوگل]جاه طلبی در طبیعت انسان نهفته است [ترجمه ترگمان]جاه طلبی در طبیعت انسان ماندگار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Economy moves have its immanent objective law sex.
[ترجمه گوگل]حرکت های اقتصادی جنس قانون عینی درونی خود را دارند [ترجمه ترگمان]حرکت های اقتصادی در حال انجام فعالیت های جنسی ماندگار در حال انجام است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You should hear the great immanent pull out all its stop.
[ترجمه گوگل]باید بشنوید که ماندگار بزرگ تمام توقفش را بیرون می کشد [ترجمه ترگمان]تو باید صدای انفجار بزرگ رو بشنوی که همه چی تموم میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Group development has his immanent mechanism needs to change train of thought.
[ترجمه گوگل]توسعه گروهی مکانیسم درونی خود را دارد که به تغییر رشته فکری نیاز دارد [ترجمه ترگمان]توسعه گروه، مکانیسم ماندگار خود را دارد تا آموزش تفکر را تغییر دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Be fertilized can immanent hospital check a month?
[ترجمه گوگل]لقاح می شود آیا می توان بیمارستان موقت یک ماه چک کرد؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توانید ماهی را به مدت یک ماه در بیمارستان بستری کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A cognition is an immanent act of mind.
[ترجمه گوگل]شناخت یک عمل درونی ذهن است [ترجمه ترگمان]شناخت یک عمل ماندگار ذهن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Sampling observation content watches quality and performance of immanent physics machinery especially.
[ترجمه گوگل]نمونهبرداری از محتوای مشاهداتی به ویژه کیفیت و عملکرد ماشینهای فیزیک درونی را تماشا میکند [ترجمه ترگمان]نمونه برداری از محتوای مشاهده کیفیت و کارایی دستگاه فیزیک ماندگار را به خصوص حفظ می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. By the concept of Buddhism immanent in every walk of life.
[ترجمه گوگل]با مفهوم بودیسم نهفته در هر جنبه ای از زندگی [ترجمه ترگمان]با مفهوم مذهب بودا در هر قدم زندگی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We think of God as immanent in nature.
[ترجمه گوگل]ما خدا را ذاتي ذاتي مي دانيم [ترجمه ترگمان]ما به خدا به عنوان پایدار در طبیعت فکر می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مثال؛ Her artistic talent is immanent; it’s an integral part of who she is. When describing a particular style of architecture, one could comment, “The immanent beauty of Gothic cathedrals is awe - inspiring. ” ... [مشاهده متن کامل]
In a conversation about human rights, someone might argue, “The belief in equality is immanent to the concept of justice. ”
مفهومی فلسفی از دلوز است که در فارسی �درون ماندگار� و �درون باشنده� ترجمه شده است که معادلهایی نارسا هستند. شاید معادلهای پیشنهادی زیر تا حدودی بتواند گویای مفهوم این کلمه باشد: �درهم تنیدگی�، �درهم تنیدگی همه جانبه�، �درهم تنیدگی همه جا حاضر�، �درهم تنیدگی فراگیر�
The state of being present enywhere.
لطفا با imminent : قریب الوقوع - حتمی اشتباه نشه
دائمی - ماندگار - همیشگی - درونی - ذاتی
نقل به مضمون: حضور داشتن و جاری بودن چیزها در یکدیگر در یک سطح هستی شناختی ( نوعی تفکر شبکه ای پویا ) ( در مقابل استعلا و سلسله مراتب وجودی ) معادل هایی مانند درون ماندگار که در فارسی مصطلح شده اند، معنای اصلی این واژه را نمی رسانند. به نوعی به مفهوم متصل بودگی و درهم تنیدگی پویا است.
Immanentاین جهانی و نیز درون باش که دلالت بر آنچه درون سوژه قرار گرفته است دارد در مقابل transcendent که متعالی یا ماورایی و یا فرا باش که دلالت بر آن چیزی که درون سوژه نیست و از درون او فراتر می رود، دارد.