پیشنهاد‌های پریسا خضریان (٢٠٦)

بازدید
١٣٦
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Put sth about / around to tell a lot of people something that is not true: پشت سرکسی حرف زدن ، شایعه پراکنی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

At the end of the day, we go to bed. در پایان روز به تخت خواب میرویم. At the end of the week is the weekend. در پایان هفته ، تعطیلات آخر هفته است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

In the beginning Means that something started out some way initially and then perhaps it changed. In the beginning برای شروعی می آید که ممکن است د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

At the end of the day, we go to bed. در پایان روز به تخت خواب میرویم. At the end of the week is the weekend. در پایان هفته ، تعطیلات آخر هفته است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سقوطِ آزاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

If you're into something, it means you really like it. 'I'm into listening to music. What are you into

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Go through a phase: a period of strange or difficult behaviour that will stop after a while, especially a period that a young child or person goes th ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To name someone after someone : to give someone or something the same name as another person or thing: اسم فرزندمون رو از روی اسم نیاکان ، پدر ، ما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

If a vehicle plows into something or someone, it hits the object or person with great force [ با اتوموبیل ] با شدت به چیزی یا کسی برخورد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

لاجرعه سرکشیدن ( آب یا هرمایعات دیگری رو )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Bow to sth /sb to agree to do what someone wants you to do although you do not It's formal وقتی برخلاف میلت با کسی یا چیزی موافقت کنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

unusual and strange in a way that might be funny or annoying: عجیب و غریب که بتواند هم خنده دار و یا حتی آزاردهنده باشد Despite his kindly, sometimes ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

causing or having a very sharp feeling of sadness: تاثیر برانگیز حتی غم و غصه e. g The photograph awakens poignant memories of happier days.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Have someone's nose in a book : To be reading a book. Often used of people who always seem to be reading. ما به کسی که خیلی کتاب میخونه میگیم سرش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Speech bubble a round shape next to the head of a character in a cartoon inside which the character's words or thoughts are written در قصه های مصور ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

در مورد دسرها به کار میرود وقتی یک دسر خیلی مجلل و غنی از مواد باشد صفت decadent رو در موردش به کار میبریم . معادل rich است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

غذای فراوان و البته مجلل که بالطبع گران هم تموم میشه 💰😉

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Easy to chew or cut through, typically of meat وقتی گوشت اینقدر خوب بپزه که به راحتی جدا بشه و جویده بشه Tender رو برایش به کار می بریم. This stea ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

Not spicy. It doesn't have a strong taste or smell. It is easy to digest در غذاها به معنی این است که طعم و بوی قوی نداشتن ، معمولی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

to twist together or combine two or more things so that they cannot be separated easily: در هم تنیدگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

: Hero to zero a situation in which someone changes quickly from being very popular or successful to being very unpopular or unsuccessful: همون از عر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

If you say that a child/pet is being as good as gold, you are emphasizing that they are behaving very well and are not causing you any problems. وقت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

peck somebody on the cheek/forehead etc به معنی to kiss someone quickly and lightl تند و سریع گونه یا پیشانی کسی رو بوسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To cause a lot of noisy disturbance. سروصدای مزاحم ایجاد کردن و برای مثال I wish the kids playing in the street wouldn't make such a racket while I ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فرض کنید یک کاغذ دارید ، وسط یا هرجای آن ، منهای گوشه ها و اضلاع یک شکلی میکشید ، می برید و از کاغذ جدا می کنید در این حال شما cut out کرده اید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با رضایت مندی ، با شادمانی ( بسیار بی اندازه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انقباض موجی شکل دیواره های روده که باعث راندمان محتویات آنها رو به جلو می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Sleep like a baby To experience a very deep and restful sleep; to sleep soundly. خیلی خوب خوابیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

جانِ کلام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Give someone an idea به کسی پیشنهاد دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اتوی مو که با آن هم موها را صاف می کنند و هم حالت می دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به طور ۱۰۰ درصدی 👌

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شرّ کم ، عزت زیاد 😉

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Win the approval of the majority موافقت اکثریت را کسب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

make one's blood run cold به این معنا است : بسیار بسیار ترساندن ما تو فارسی میگوییم : مو به تنم سیخ شد ( در مواقع ترس زیاد ) انگلیسی ها این اصطلاح رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to criticize someone or something severely انتقاد از کسی یا چیزی به شدت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

برانگیختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Helicam is a remote - controlled mini helicopter used to obtain aerial pictures or motion images using video, still or motion film cameras یک مینی هل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

بخت با کسی یار بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

recognition and enjoyment of the good qualities of someone or something. شناخت و لذت بردن از خصوصیات خوب کسی یا چیزی "I smiled in appreciation" از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

US, informal : to eat ( something ) quickly He scarfed down his lunch and went right back outside غیر رسمی و محاوره ای است / در امریکا کاربرد دارد به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Come up with solution to suggest or think of an idea or plan: come up with a plan/idea/solution They came up with a plan to make us more efficient ...

پیشنهاد
٥

فکری تو ذهن آدم جرقه زدن ⚡

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مهم ترین و اساسی ترین نکته در هر موضوعی / In learning , the name of the game is persistency در یادگیری مهم ترین اصل پشتکار است ✌

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

منطقی و درست فکر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Put sth where you usually keep it, especially after using it چیزی را بعد از استفاده سر جای خود قرار دادن / ذخیره کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

to be so bored that you become anxious and frustrated کلافه شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

I could eat a horse به معنای خیلی خیلی گرسنه بودن است / در فارسی داریم از گرسنگی می توانم یک گاو رو درسته بخورم معادلش در انگلیسی این اصطلاح است : می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

is a scattered population whose origin lies in a separate geographic locale جمعیت پراکنده ای از مردم که در منطقه جغرافیایی دور از وطن خود زندگی می کن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مغایرت داشتن