پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٦٨
تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

توهم مثال: he continued to suffer from horrific hallucinations او همچنان از توهمات وحشتناک رنج می برد.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. شعار دیواری. دیوار نوشته ۲. نوشته های دیواری مستهجن مثال: all immovable objects have graffiti sprayed on them بر روی همه اشیاء ثابت با اسپری شعار ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. ثابت. جابجا نشدنی ۲. پایدار. استوار. تغییر ناپذیر ۳. غیر منقول ۴. ( بصورت جمع ) امول غیر منقول مثال: all immovable objects have graffiti sprayed o ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به اتفاق آرا مثال: a committee of MPs has unanimously agreed to back his bill یک کمیسیون از نمایندگان مجلس به اتفاق آرا موافت کردند از لایحه ی او حما ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( آسمان ) بدون ابر. صاف ۲. ( بینایی ) سالم. خوب ۳. راحت. آرام. بی دغدغه مثال: you wake up to sunshine and unclouded skies تو در افتاب و آسمانهای ص ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. عادی. معمولی. پیش پا افتاده ۲. حرف معمولی. امر عادی. مسئله پیش پا افتاده

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

{بیماری} پارکینسون مثال: Almost like what you’d seen in Parkinson’s disease. تقریبا شبیه آنچه که شما در بیماری پارکینسون دیده بودید.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به ندرت. گاه گاه مثال: Volkswagen owner’s would rave about their economical cars, telling everyone how little gas they used and how infrequently they ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. حیوان شکارگر ۲. غارتگر. دزد. متجاوز مثال: Many fish have ingenious ways of protecting their eggs from predators. بسیاری از ماهی ها روشهای مبتکران ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

مشارکت داشتن. همدست بودن مثال: Not only does it support those crimes, it’s also complicit in those crimes. نه تنها از آن جنایتها حمایت می کند بلکه ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. باروری ۲. حاصلخیزی ۳. خلاقیت مثال: improve the soil fertility by adding compost بهبود حاصلخیزی خاک با اضافه کردن کود

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. حیاتی ۲. ضروری. بسیار مهم. ۳. بانشاط. پر شور. زنده مثال: With each passing year her contributions become more vital با گذشت هر سال کمکهای زن حیاتی ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

قابل سکونت. مناسب زندگی مثال: We call that belt the habitable zone. ما به آن کمربند، منطقه قابل سکونت می گوییم.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. خاصیت ارتجاعی. خاصیت فنری. کشسانی. برگشت پذیری ۲. بهبود پذیری. ترمیم پذیری ۳. انعطاف پذیری مثال: resilience in the face of adversity انعطاف پذیری ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

ناسا ( سازمان ملی هوانوردی و فضانوردی آمریکا ) مثال: Here is a NASA model and science data from satellite showing the 2017 hurricane season. این یک ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. شعاع دایره. شعاع ۲. ( کالبد شناسی ) زند زیرین مثال: So expand your radius. پس شعاع خودتان را گسترش و توسعه بدهید.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیرومندی مثال: Today, the Iranian nation has been able to weaken the US — this formidable enemy and daunting power that used to be able to intimidate ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. عشق بازی کردن ۲. جلب کردن. کسب کردن. به دست آوردن مثال: a campaign to woo potential customers یک کمپین برای جلب کردن خریداران و مشتریان بالقوه

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. بالقوه ۲. ممکن ۳. توسعه یافته ۳. ناشناخته ۴. نهان. نهفته/ ۱. امکان ۲. استعداد. توانش ۳. پتانسیل مثال: a campaign to woo potential customers یک کمپ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. سختی. گرفتاری. ناملایمت. پریشان حالی ۲. بد اقبالی. بد بیاری مثال: resilience in the face of adversity انعطاف پذیری در مواجهه با سختی و گرفتاری

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. آدم مشهور. چهره سرشناس ۲. شهرت. آوازه مثال: he became a sporting celebrity او به یک چهره سرشناس ورزشی تبدیل شد.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

پاراالمپیک مثال: on Tuesday more than 200 Paralympic athletes from 50 nations will come to Iran. در روز سه شنبه بیش از ۲۰۰ ورزشکار پاراالمپیک از ۵۰ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ژلاتین مثال: stir the gelatin into the salmon mixture ژلاتین را در مخلوط ماهی آزاد هم بزن.

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. ( غده ) پروستات مثال: This chapter focuses on infections of the prostate. این فصل بر روی عفونتهای پروستات متمرکز است. این فصل به عفونتهای پروستا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( شخص. ذهن ) مبتکر. خلاق ۲. ابتکاری. بکر ۳. استادانه. ماهرانه. هوشمندانه مثال: Bernie devised an ingenious plan to cheat on his income tax. برنی ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

رعب آور مثال: Today, the Iranian nation has been able to weaken the US — this formidable enemy and daunting power that used to be able to intimidate ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

درون گرا مثال: From introverts, these children gradually became confident persons بین درون گراها، این بچه ها به تدریج اشخاص دارای اعتماد به نفسی می ش ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. برون گرا ۲. برونگرایانه ۳. آدم شاد. آدم بانشاط. ادم سرزنده مثال: On the other hand, there are also children who are complete extroverts and very c ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مسلط مثال: Some sow doubts by saying, "Is it possible to oppose a modern, advanced, dominating, powerful entity like the US system and government? ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

بذر تردید می کارند {تردید ایجاد می کنند} مثال: Some sow doubts by saying, "Is it possible to oppose a modern, advanced, dominating, powerful entity l ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. غیر قابل جلوگیری ۲. اجتناب ناپذیر. گریز ناپذیر ۳. وقفه ناپذیر. توقف ناپذیر مثال: the largest firms may ultimately become unstoppable بزرگترین شرکت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. پرت و پلا گفتن. هذیان گفتن. داد و قال کردن ۲. با حرارت حرف زدن ۳. غریدن. خروشیدن. متلاطم بودن ۴. پر آب و تاب. تحسین برانگیز ۵. جنجال. هیاهو ۶. نقد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. روغن کاری کردن. روغن زدن ۲. نرم کردن. روان کردن ۲. آسان کردن. تسهیل کردن مثال: The bulky wheels of a railroad train must be lubricated each week. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتمام حجت. اولتیماتوم مثال: their employers issued an ultimatum demanding an immediate return to work کارفرماهایشان اتمام حجت صادر کردند و درخواست کر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. نهایتا. در نهایت. دست آخر ۲. بالاخره. سرانجام مثال: the largest firms may ultimately become unstoppable بزرگترین شرکتها شاید در نهایت توقف ناپذیر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. هولناک. وحشتناک. ترسناک. مخوف ۲. بد. افتضاح. مزخرف مثال: Janey avoided staring at the horrid man’s face. جنی از خیره شدن به صورت مردِ ترسناک اجتن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱. چابک. چالاک. فرز ۲. تیزهوش. تیز مثال: The nimble policeman leaped over the fence to pursue the car thief. پلیس فرز و چابک از روی حصار پرید تا دزد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با بی ملاحظه گی. با بی فکری تمام. در نهایت بی احتیاطی. از روی غفلت مثال: he was driving recklessly and lost control او با بی ملاحظگی و در نهایت بی اح ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. آدم سیگاری ۲. واگن ویژه سیگاری ها مثال: The reckless smokers ignited the entire forest. آدمهای سیگاری بی ملاحظه کل جنگل را به آتش کشیدند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. قوی. پر طاقت. جان سخت ۲. نترس. بی باک. پر دل و جرات ۳. ( گیاه ) مقاوم مثال: Perhaps the hardy people of that northern land found good use for what ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( فنی ) حس گر ۲. اندام حسی مثال: the engineers used electronic sensors to monitor each wheel مهندسین از حس گرهای الکترونیکی برای کنترل کردن هر چرخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. پدال ۲. ( دوچرخه ) پنجه رکاب ۳. پدال دار. پدالی. پایی / ۱. ( دوچرخه ) پا زدن. رکاب زدن ۲. با دوچرخه رفتن ۳. به پدال فشار آوردن ۴. گاز دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( کامپیوتر ) مودم مثال: Please turn off and on the modem. لطفا مودم را خاموش و روشن کن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جاسوسی مثال: Tens of thousands of advisors were brought into Iran, not only to sponge off the country and interfere in military, intelligence, and go ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. استعداد. آمادگی. توانایی. قابلیت ۲. سهولت. اسانی. راحتی ۳. وسیله. امکان. مزیت ۴. مهارت. استادی. چیره دستی مثال: Wi - Fi is a facility allowing com ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گوشی تلفن همراه هوشمند. گوشی های لمسی مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or com ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به صورت بی سیم مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or communicate with one anoth ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وای فای مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or communicate with one another wire ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( قطار ) از خط خارج کردن. ۲. از خط خارج شدن مثال: more than 50 passengers escaped injury when a train was derailed بیش از ۵۰ مسافر وقتی یک قطار از خط ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

۱. مسافر ۲. طفیلی. آدم بیکاره مثال: more than 50 passengers escaped injury when a train was derailed بیش از ۵۰ مسافر وقتی یک قطار از خط خارج شده بود ...