پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٥,٥٩١)

بازدید
٢,١٦١
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

1. بى ضرر . بی ازار. بی خطر 2. بی گناه. معصوم 3. معصومانه. خالی از غرض مثال: a harmless substance یک ماده بی ضرر و بی خطر he seems harmless enough ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. سفت تر کردن. محکم کردن. سفت کردن 2. سخت تر شدن. محکم شدن. سفت شدن 3. قوی تر کردن. نیرومندتر کردن 4. خشن تر کردن 5. خشن تر شدن 6. پوست کسی را کلفت ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. باخوشحالی. از روی خوشحالی. از سر شوق 2. خوشبختانه ، 3. به طور مناسبی . به نحو شایسته ای. خوب مثال: he smiled happily او با خوشحالی لبخند زد I wil ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. اتفاق افتادن. رخ دادن. روی دادن 2. اتفاقا پیدا کردن یا دیدن/ تصادفابرخوردن. پیشامدکردن مثال: remember what happened last time he was here یادت ب ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

1. صدقه. کمک. اعانه 2. ورقه. اعلامیه. بروشور 3. دفترواره. جزوه she existed on handouts او با صدقه ها و کمک ها زندگی می کرد. a xeroxed handout یک ا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. نقص. عیب. نقطه ضعف. اشکال 2. نقص عضو. معلولیت 3. ( در بازی ) آوانس 4. در وضع نامساعد قرار دادن. موجب عقب افتادگی شدن مثال: a visual handicap یک ن ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: In this sense, this [Assembly] is one of the most revolutionary institutions of the Revolution. �به این معنا� این مجلس یکی از انقلابی ترین نه ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. باند. باند تبهکاران 2. اراذل و اوباش 3 دار و دسته 4. دسته. گروه 5. بر و بچه ها. بچه ها 6. دست به یکی کردن. دار و دسته راه انداختن. باند تشکیل دادن ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. دلاور، دلیر، شجاع ، 2. دلاورانه. دلیرانه. شجاعانه 3. عالی. شاهانه. شکوهمند. مجلل 4. ( مخصوصا نسبت به زنان ) مودب. اداب دان. مبادی اداب 5. مودبانه. ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. استعداد. توانایی. قابلیت 2. قدرت. قوه 3. قوه ذهنی 4. دانشکده 5. هیئت علمی مثال: the faculty of speech قدرت سخنرانی an unusual faculty for paintin ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. دنیوی. مادی 2. عملی. معقول. عاقلانه 3. قابل تصور. ممکن/ خاکی ، زمینی مثال: the earthly environment محیط زیست خاکی و زمینی the promise of earthly ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: lights shone in the darkness چراغ ها در تاریکی می درخشیدند. darkness fell تاریکی و ظلمت حکم فرما شد. the forces of darkness نیروهای شیطانی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. اویزان بودن ، 2. تاب خوردن. تکان تکان خوردن 3. تاب دادن. تکان تکان دادن 4. کسی را معطل کردن. علاف کردن 5. دور و بر کسی پلکیدن مثال: a chain dangle ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

محشر. معرکه. عالی. ژیگولو / شیک پوش ، خوش لباس مثال: he became something of a dandy او تا اندازه ای شیک پوش و خوش لباس شد. our trip was dandy مساف ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. لعنتی. کوفتی. نکبتی. گند. کثافت. گه 2. دوزخی ، جهنمی ، نفرین شده. ملعون 3. خیلی. زیاد. خوب. حسابی. پاک مثال: damned souls ارواح دوزخی و نفرین شده ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. لعنت کردن ، لعن کردن 2. فحش دادن. بد و بیراه گفتن 3. به باد انتقاد گرفتن. مورد انتقاد قرار دادن. بد گفتن از 4. بدنام کردن. خراب کردن. ضایع کردن 5. ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

1. تیرکمان 2. منجنیق 3. ( ناو هواپیمابر ) پرتاب کننده 4. با تیرکمان زدن. 5. پریدن 6. پرتاب کردن مثال: a boy fired the catapult یک پسر تیرکمان پرتاب ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. کاریکاتور، 2. کارتون. نقاشی متحرک 3. ( قالی بافی. کاشی کاری و غیره ) نقشه 4. کاریکاتور کشیدن از مثال: a cartoon of the Prime Minister کاریکاتوری ا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. کوتاه. خپل ۲. کلفت مثال: a chunky sweater یک ژاکت کلفت

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زیربنای اقتصادی. زیربنا {در برابر روبنا}. مثال: Because some of biggest infrastructure gaps are for things that are so basic that the Westerners rar ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

غربی. اهل غرب مثال: Because some of biggest infrastructure gaps are for things that are so basic that the Westerners rarely have to think about them. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

مار کبرا مثال: There, a rearing cobra was a symbol of royalty آنجا یک مار کبرای بلند شده سمبلی از سلطنت و پادشاهی بود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. سلطنت. پادشاهی ۲. خاندان سلطنتی. عضو خاندان سلطنتی ۳. قلمرو سلطنتی ۴. شکوه. جلال. جبروت ۵. حق امتیاز ۶. حق تالیف. حق اثر مثال: There, a rearing co ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیمه جامد مثال: a semi - solid paste یک خمیر و چسب نیمه جامد

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. قتل. قتل نفس. ادم کشی ۲. قاتل. ادم کش مثال: he was charged with homicide. او در مورد آدم کشی و قتل متهم شده بود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اینگونه نیست. اینجور نیست مثال: That is not the case that the actions of the enemy will be forgotten by those who work as representatives of the Iran ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تبار. دودمان. اصل و نسب. اجداد مثال: a noble ancestry یک تبار و دودمان اصیل

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. بازدید کردن. معاینه کردن ۲. سبقت گرفتن از / بازدید. معاینه مثال: the steering box was recently overhauled جعبه فرمان اخیرا بازدید شده بود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: You cannot undertake tasks properly without knowledge, thought, and a roadmap. بدون دانش، بدون تفکر و بدون یک �نقشه راه� شما نمی توانید کارها ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: They won’t compromise when facing the enemy and won’t leave any action undertaken by the enemy unanswered. آنها وقتی با دشمن مواجه می شوند سا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

start - up ۱. راه اندازی ۲. شروع کار ۳. آغازی. اولیه the start - up of marketing in Europe شروع کارِ بازرایابی در اروپا startup استارتاپ ( کسب و کا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. تقلید. ادا ۲. همرنگی استتاری مثال: Even some plants use mimicry. حتی بعضی از گیاهان از همرنگی استتاری استفاده می کنند.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تفاوت. اختلاف. ناهمخوانی مثال: Over the last 45 years wealth disparity has increased dramatically بطور چشمگیری سرتاسر ۴۵ سال گذشته اختلاف ثروت افزای ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. بازرگان . تاجر ۲. کارفرما. رئیس ۳. پیمان کار. مقاطعه کار مثال: There is no difference in the way entrepreneurs present their companies. تفاوتی در ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر این. از این گذشته. افزون بر این. وانگهی مثال: furthermore, it gave him an excellent excuse not to attend از این گذشته آن بهانه عالی به او ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

۱. مزاحمت ۲. تعرض جنسی. دست درازی مثال: he was tried for molestation of two young girls او برای دست درازی و تعرض جنسی به دو دختر جوان تلاش کرده بود.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. حمایت کردن ۲. رعایت کردن. مراعات کردن ۳. تایید کردن. صحه گذاشتن مثال: the referendum upheld the republic's right to secede همه پرسی حق حکومت جمهو ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. علاقه. دلبستگی ۲. خواست. میل ۳. ( چیز ) مورد علاقه مثال: a liking for spicy food یک علاقه و میل برای غذای ادویه دار و تند

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. اجرا کننده ۲. بازیگر ۳. نوازنده مثال: a circus performer یک بازیگر و اجرا کننده سیرک

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیش از میلاد مثال: In 71 BC, they made their last stand. در سال ۷۱ پیش از میلاد، آنها آخرین مقاومت خود را انجام دادند.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: What does this signify? این به چه چیزی دلالت می کند؟ این حاکی از چه چیزی است؟ معنای این چی است؟ این چه معنایی می دهد؟

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نگهدارى کردن ، از صدمه محفوظ داشتن ، کنسرو تهیه کردن ، کنسرو مثال: industry should conserve more water صنعت باید آب بیشتری را نگهداری کند.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

میکرون ( یک میلیونم متر ) مثال: Each ring is several nanometers high and several microns wide هر حلقه چندین نانومتر طول و چندین میکرون عرض دارد.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

گلادیاتور مثال: The gladiators enter the arena, snarling and cursing each other. گلادیاتورها وارد میدان مسابقات شدند داد و بیداد کردن و به همدیگر فح ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

پروتئین مثال: Special protein inside or on the cell’s surface. پروتئین های مخصوص در داخل و یا بر روی سطح سلول

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. بندر ۲. لنگرگاه ۳. مرز / ( کشتی و هواپیما ) طرف چپ مثال: Belfast's port facilities تاسیسات بندر بلفیست

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. ثابت. تثبیت شده ۲. قطعی. محرز. معین ۳. مقطوع ۴. نصب شده. کار گذاشته شده ۵. ( حواس ) جمع. متمرکز ۶. تهیه شده. تدارک دیده شده. مهیا شده ۷. رشوه داده ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثال: We sell the goods on fixed price. ما محصولات را به �قیمت مقطوع� می فروشیم.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. وحشتناک. هولناک. فجیع ۲. زشت. زننده مثال: he continued to suffer from horrific hallucinations او همچنان از توهمات وحشتناک رنج می برد.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوته بین مثال: Those who are shortsighted and unthinking shouldn’t attempt to portray the Iranian people’s actions against Global Arrogance as irrati ...