تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت کار را انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن [ کن / ان ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

All the performers did a good job. همه اجرا کنندگان کارشان را خوب انجام دادند. به نحو احسنت انجام دادن، کار را به خوبی انجام دادن / به انجام رساندن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The correct sentence is: "Repeated yawning was a demonstration of her fatigue. " Explanation: "Demonstrative" is an adjective, often used to descr ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی شک، بی اغراق/ بدون اغراق، بی گمان، اساسا، از اساس، ضرورتا، بطور تام، بی شبهه / بدون شبهه، بی قید و شرط، یکسر، مسلما، بطور مسلم، بطور قطع/ به قطع، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

modus operand : MO عبارت لاتین ( مودوس اُپِرَندی ) way of working روش کار، روال

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

mid - 14c. , prompten, "to incite to action, urge, " from the adjective or from Latin promptus, past participle of promere "to bring forth, " from pr ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

For if" is a conjunctional phrase. Most native English speakers would likely opt for simpler constructions like "because if, " "since if, " or just ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قشر حرکتی تکمیلی ( به انگلیسی: Supplementary Motor Area ) یک ناحیه حیاتی برای برنامه ریزی حرکتی است. این ناحیه با قشر حرکتی اولیه که مسئول اجرای حرکا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صورتک هایی که با حروف و علائم نقطه گذاری کیبرد ساخته میشه و بازگو کننده احساسات فرده و مال دوران قبل از شکل گیری و توسعه اموجی هاست هرچند هنوزم گاهی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درتضاد، متضاد، متمایز Contrasting court backgrounds, adequate lighting, non - confusing uniform color combinations, and less off - court motion all ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسوند اسم ساز ship: به معنی کیفیت، قوه، قدرت، دوستی با ریشه: کندن، خردکردن، برش زدن مثال: Craftsmanship دست آفرینی، صنع دستی Craftsman: one skilled ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Craftsman: one skilled in a manual occupation فردی که در شغلی که با دست صورت می گیرد مهارت دارد Craftsman صنع کار، دست آفرین ship: پسوند ( کیفیت، قوه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامنه دید ( جانبی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصریح

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مایل از خارج به داخل، مایل از دو به یک

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفرط

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the action of diversifying something or the fact of becoming more diverse. عمل تنوع بخشیدن به چیزی یا متنوع تر شدن مقوله ای.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

موعد، موقع، زمان، دوره، زمان چرخه periods of heavy rainfalls زمان چرخه بارندگی های شدید/ سنگین

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Word Coach ➕ 21 attitude طرز برخورد، رویکرد، واکنش، خلق، خو، مشرب، حالت و فرم بدن در هنگام مواجهه، صراحت، سبک، هر واکنش یا نگرش بسیار مستقل و فردی، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

اونجا رو ببین/ اونجا رو ببینید!، ببین/ ببینش! ( از سر هشدار، و انزار و هشیار و باخبر کردن ) تماشا / مراقبت برون/ خارج/ پیدا/ پدیدار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چهره داخلی/ رخ اندرونی، رابط کاربری/ پوسته کاربردی، فضای کاربری، پوسته کاربری، رونمای صفحات و محیط داخلی یک اپلیکیشن، وب سایت یا برنامه The company ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه یا عبارت کامل، فصیح، دارای وضوح و قوام و استحکام "Hello" is a full word, whereas "Hi" is an abbreviation. "Computer" is a full word, whereas " ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

c. 1200, o cros, "in the shape of a cross; " c. 1300, a - croiz, "in a crossed position; " early 14c. , acros, "from one side to another; " a contrac ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با این حال/با این وجود/ معذلک هم معنی می ده The boat’s wood looked no stronger than cardboard, and the equipment was old. Still, there were several ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

a group of hospital doctors working as a team, headed by a consultant. an organized group of football supporters known for their aggressive attitude ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریش خاکستری/ ریش سفید کرده، مرد سن دار، باتجربه، مرد کهنه کار، کهنه سرباز، کوزه ارواح

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه، جانی کسی که معلوم الحال بودنش تو دادگاه اثبات شده ست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعداد/ نیروی مستعد/ قوای مستعد، قابلیت، عطیه، درون نهاد، هدیه خدادادی، موهبت، نابغه، ستاره، نخبه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد ظن، محتمل، مفروض، مظنون، درمظان اتهام، دانسته، شمرده، قلمداد کرده، قلمداد شده، انگاشته، پنداشته، متهم، حدسی، زعمی، گمانی، احتمالی، فرضی، خیالی، ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درختی، درخت زی، نیمه - زمینی، نیمه - زمین زی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

competence ( n. ) 1590s, "rivalry" ( based on compete ) , also "adequate supply, " both senses now obsolete; 1630s as "sufficiency of means for livi ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Administrative Segregation ( Ad Seg ) سلول انفرادی، تفکیک اداری، تفکیک اجرایی، جدایی در عمل

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Don't ghost me. You disappear. منو غال نذار. یکهو غیببت می زنه. خالی از لطف نیست معنی غال رو تو فارسی هم بدونیم. غال متبدل شده غار هست. به معنی شک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟! Knock ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنچه گذشت در، آنچه رفت بر، آنچه دیدید در ( معمولا جایی که با این عبارت برخورد می کنیم اول اپیزود جدید یک سریاله که خلاصه ای از قسمت های قبل و اونچه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

که از خلال آن، که به واسطه آن، که از میان آن، که از طریق آن، که از مسیر آن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرفتار شدن هم معنی می ده. Goddamn engulfed in this nonesense. توی این وضعیت مزخرف گرفتار شدیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine? In this context, "Can you cut it fine?" is a playful way of asking "Are these two ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fine back - formation from finire or else from Latin finis "that which divides, a boundary, limit, border, end" ( see finish ( v. ) ) ; hence "acme, ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وضوح گفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وضوح بر زبان آوردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Let's practice with some real - life examples of conversations that use the phrase "time served" in a literal sense. Here are a few: Example 1: Pris ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Time served" is a common phrase used in legal contexts, especially in criminal cases. It refers to the time a person has already spent in custody or ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

not entirely but mostly : largely.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

کاربردی مثل بلکه تو فارسی هم داره.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در درجه نخست، از بدو امر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

قید ( قید شده ) ، منظور شده، درج گردیده، گرد آورده/ گردآمده، ( محصور، . . . ) c. 1300, "restrain ( someone ) , control ( oneself ) , behave ( in a ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

آموزه، آورده، برگرفته، برداشت، داده، یافته، غنیمت، تحفه، ره آورد، دست آورد، نکته، نکته مهم، نکته قابل استخراج، نکته قابل برداشت take بر/ برگرفتن awa ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

utilize ( v. ) 1794, from French utiliser, from Italian utilizzare, from utile "usable, " from Latin utilis "usable, " from uti "make use of, profit ...