پیشنهادهای نیما (١٨١)
قشر حرکتی تکمیلی ( به انگلیسی: Supplementary Motor Area ) یک ناحیه حیاتی برای برنامه ریزی حرکتی است. این ناحیه با قشر حرکتی اولیه که مسئول اجرای حرکا ...
صورتک هایی که با حروف و علائم نقطه گذاری کیبرد ساخته میشه و بازگو کننده احساسات فرده و مال دوران قبل از شکل گیری و توسعه اموجی هاست هرچند هنوزم گاهی ...
درتضاد، متضاد، متمایز Contrasting court backgrounds, adequate lighting, non - confusing uniform color combinations, and less off - court motion all ...
پسوند اسم ساز ship: به معنی کیفیت، قوه، قدرت، دوستی با ریشه: کندن، خردکردن، برش زدن مثال: Craftsmanship دست آفرینی، صنع دستی Craftsman: one skilled ...
Craftsman: one skilled in a manual occupation فردی که در شغلی که با دست صورت می گیرد مهارت دارد Craftsman صنع کار، دست آفرین ship: پسوند ( کیفیت، قوه ...
دامنه دید ( جانبی )
تصریح
مایل از خارج به داخل، مایل از دو به یک
مفرط
the action of diversifying something or the fact of becoming more diverse. عمل تنوع بخشیدن به چیزی یا متنوع تر شدن مقوله ای.
موعد، موقع، زمان، دوره، زمان چرخه periods of heavy rainfalls زمان چرخه بارندگی های شدید/ سنگین
Word Coach ➕ 21 attitude طرز برخورد، رویکرد، واکنش، خلق، خو، مشرب، حالت و فرم بدن در هنگام مواجهه، صراحت، سبک، هر واکنش یا نگرش بسیار مستقل و فردی، ...
اونجا رو ببین/ اونجا رو ببینید!، ببین/ ببینش! ( از سر هشدار، و انزار و هشیار و باخبر کردن ) تماشا / مراقبت برون/ خارج/ پیدا/ پدیدار
چهره داخلی/ رخ اندرونی، رابط کاربری/ پوسته کاربردی، فضای کاربری، پوسته کاربری، رونمای صفحات و محیط داخلی یک اپلیکیشن، وب سایت یا برنامه The company ...
کلمه یا عبارت کامل، فصیح، دارای وضوح و قوام و استحکام "Hello" is a full word, whereas "Hi" is an abbreviation. "Computer" is a full word, whereas " ...
c. 1200, o cros, "in the shape of a cross; " c. 1300, a - croiz, "in a crossed position; " early 14c. , acros, "from one side to another; " a contrac ...
با این حال/با این وجود/ معذلک هم معنی می ده The boat’s wood looked no stronger than cardboard, and the equipment was old. Still, there were several ...
a group of hospital doctors working as a team, headed by a consultant. an organized group of football supporters known for their aggressive attitude ...
ریش خاکستری/ ریش سفید کرده، مرد سن دار، باتجربه، مرد کهنه کار، کهنه سرباز، کوزه ارواح
دیوانه، جانی کسی که معلوم الحال بودنش تو دادگاه اثبات شده ست
استعداد/ نیروی مستعد/ قوای مستعد، قابلیت، عطیه، درون نهاد، هدیه خدادادی، موهبت، نابغه، ستاره، نخبه
مورد ظن، محتمل، مفروض، مظنون، درمظان اتهام، دانسته، شمرده، قلمداد کرده، قلمداد شده، انگاشته، پنداشته، متهم، حدسی، زعمی، گمانی، احتمالی، فرضی، خیالی، ...
درختی، درخت زی، نیمه - زمینی، نیمه - زمین زی
competence ( n. ) 1590s, "rivalry" ( based on compete ) , also "adequate supply, " both senses now obsolete; 1630s as "sufficiency of means for livi ...
Administrative Segregation ( Ad Seg ) سلول انفرادی، تفکیک اداری، تفکیک اجرایی، جدایی در عمل
Don't ghost me. You disappear. منو غال نذار. یکهو غیببت می زنه. خالی از لطف نیست معنی غال رو تو فارسی هم بدونیم. غال متبدل شده غار هست. به معنی شک ...
And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟!
And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟! Knock ...
آنچه گذشت در، آنچه رفت بر، آنچه دیدید در ( معمولا جایی که با این عبارت برخورد می کنیم اول اپیزود جدید یک سریاله که خلاصه ای از قسمت های قبل و اونچه ...
که از خلال آن، که به واسطه آن، که از میان آن، که از طریق آن، که از مسیر آن
گرفتار شدن هم معنی می ده. Goddamn engulfed in this nonesense. توی این وضعیت مزخرف گرفتار شدیم.
These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine? In this context, "Can you cut it fine?" is a playful way of asking "Are these two ...
fine back - formation from finire or else from Latin finis "that which divides, a boundary, limit, border, end" ( see finish ( v. ) ) ; hence "acme, ...
به وضوح گفتن
به وضوح بر زبان آوردن
Let's practice with some real - life examples of conversations that use the phrase "time served" in a literal sense. Here are a few: Example 1: Pris ...
"Time served" is a common phrase used in legal contexts, especially in criminal cases. It refers to the time a person has already spent in custody or ...
not entirely but mostly : largely.
کاربردی مثل بلکه تو فارسی هم داره.
در درجه نخست، از بدو امر
قید ( قید شده ) ، منظور شده، درج گردیده، گرد آورده/ گردآمده، ( محصور، . . . ) c. 1300, "restrain ( someone ) , control ( oneself ) , behave ( in a ...
آموزه، آورده، برگرفته، برداشت، داده، یافته، غنیمت، تحفه، ره آورد، دست آورد، نکته، نکته مهم، نکته قابل استخراج، نکته قابل برداشت take بر/ برگرفتن awa ...
utilize ( v. ) 1794, from French utiliser, from Italian utilizzare, from utile "usable, " from Latin utilis "usable, " from uti "make use of, profit ...
cuff ( n. ) "bottom of a sleeve, " mid - 14c. , cuffe "hand covering, mitten, glove, " perhaps from Medieval Latin cuffia, cuphia "head covering, " ...
forfeit ( n. ) late 14c. , forfet, "misdeed, offense against established authority, " also "something to which the right is lost through a misdeed, ...
consistent نامتناقض
Mac a form of address for a man whose name is unknown to the speaker. "haven't seen you for a while, Mac" origin early 17th century ( originally a f ...
first نخست، اول/ اولی/ اولین
جز معنی عینی، معنی معکوس هم داره This expression is commonly used to describe a job well done or a successful accomplishment. It can also be used sar ...
Bed and Breakfast ( B & B ) , Hotel هتل/ متل/ مسافرخونه هم معنی می ده، جای خواب و صبحانه