پیشنهادهای محسن شجری (١١١)
بَرپانیدن = تاسیس کردن بَرپانِش = تاسیس برپاننده، برپانِشگر = موسس #پیشنهاد_شخصی #پارسی دوست
پُغار = تکبر پس پُغارمَند = متکبر بن مایه: لغت نامه دهخدا
ژفره = غلبه ( منظور پیروزی در بازی و ورزش و قمار و . . . است ) پس ژَفریدن = غلبه کردن بن مایه: لغت نامه دهخدا
قحطی = وَغنا بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
هِلیدن/هِشتن = گذاشتن، اجازه دادن هلیده = اجازه داده شده، مجاز ناهلیده = غیرمجاز و . . . #پارسی دوست
هِلیدن/هِشتن = گذاشتن، اجازه دادن هلیده = اجازه داده شده، مجاز ناهلیده = غیرمجاز و . . . #پارسی دوست
پُغار بن مایه: لغت نامه دهخدا
در سغدی واژه ای هست به نام ‹غُرس› به چم گِرد ( این نشانه u که می بینید صدای او کوتاه می دهد. این واج چنان که می دانید در فارسی میانه نیز بوده است و د ...
قباله با قبول و تقبل و . . . همریشه است. بنابراین می توان داشت: پذیرش نامه = قباله #پارسی دوست
ایستَگ = stage {ایستگ: ایست پسوند نامواژه ساز پهلوی � َگ�. رویهمرفته به معنای ایستادنگاه} #پیشنهاد_شخصی #پارسی دوست
مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...
فَربَستن/فَربندیدن = تحریم کردن فَربَند = تحریم فَربندش = تحریم ( در معنای نام کنش ) {پیشوند �فر� به چم بالا، پیش و . . . بستن. در کل به چم سختگیر ...
بَردیدن = نظارت کردن، to supervise بَربینش، بَردید = نظارت، supervision بَردیدگر = supervisor {بَردیدن: پیشوند �بَر� به چم روی، بالا و . . . دیدن. ...
تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...
ویاپان که جناب آریابد از آن سخن گفتند به معنای عاشق است نه عشق. بن مایه: کارنامه اردشیر بابکان
بَندال = قید بَندالیدن = مقید کردن بَندالیده = مقید {بَندال: بَند پسوند همانندی �ال�. این واژه در چنگال، گودال، کَندال ( در لری به چم چاله بزرگ ) و ...
مَریافتن/مَریابیدن = to calculate مَریابش، مَریافت = calculation {مَریافتن: مَر ( در پهلوی به معنای شماره، مقدار ) یافتن. رویهمرفته به معنای پیدا ک ...
هَنداسیدن = مهندسی کردن هَنداسیده = مهندسی شده هَنداسِش = مهندسی هَنداسگَر = مهندس {همانگونه که می دانید هندسه و مهندس و . . . عربی در بنیاد از پار ...
سوسنگینا نگار ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...
سوسنگین اختر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...
سوسنگین سپهر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...
بَندال = قید بَندالیدن = مقید کردن بَندالیده = مقید {بَندال: بَند پسوند همانندی �ال�. این واژه در چنگال، گودال، کَندال ( در لری به چم چاله بزرگ ) و ...
دَفتَروَن = account، حساب {دَفتروَن: دفتر پسوند مانستگی �وَن�. در کل به معنای آنچه مانند دفتر در آن اطلاعات ( اطلاعات مالی یا غیرمالی ) ثبت می شود} ...
اَرک = شغل، job بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
اَنیستالدن = to install اَنیستالِش = installation {اَنیستالدن: پیشوند �اَن� به معنای درون ( که هنگام ساخت برابرنهاد برای �واردات� مفصل توضیح داده ا ...
تَسو یا تَسوک به معنای Hour است نه clock. برابر clock می شود تَسوسنج یا تَسوک سنج. در پهلوی ساسانی واژه ای داریم به نام wisānag که برابر با ده ثانی ...
اُول، اُل = بالا پس اُولتَر، اُلتَر ( =بالاتر ) = ultra بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی #پارسی دوست
پوشُبانیدن = protect پوشُبانِش = protection {پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفظ کردن به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگرفتن. ...
پوشُبانیدن = protect پوشُبانِش = protection {پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفاظت و . . . به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگ ...
تَراپیدا = transparent، شفاف تراپیدایی = شفافیت {تراپیدا: پیشوند �ترا� ( به معنی از این به آن، از اینجا به آنجا و . . . . معادل trans انگلیسی. همچو ...
محدود = کرانمند
سوسنگینا نگاشت ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...
قناعت = توسنگ بن مایه: لغت نامه دهخدا
مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...
اَغرامیدن = تهمت زدن اَغرامه = تهمت اَغرامش = تهمت زنی بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
سوسنگ ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون ...
آخ = رد پا، اثر بن مایه: فرهنگ نفیسی ( ناظم الاطبا )
مَریافتن/مَریابیدن = to calculate مَریابش، مَریافت = calculation {مَریافتن: � مَر � ( در پهلوی به معنای شماره، مقدار ) بعلاوه �یافتن�. رویهمرفته به ...
ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...
مَرخ = صاف بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
بُرَنگ = slice بن مایه: فرهنگ کرمانی، منوچهر ستوده {روشن است که این واژه از ریشهٔ بُریدن است. البته در گویش کرمانی �بُرِنگ� خوانده می شود. } #پا ...
بَردیدن = نظارت کردن، to supervise بَربینش، بَردید = نظارت، supervision بَردیدگر = supervisor {بَردیدن: پیشوند �بَر� به چم روی، بالا و . . . دیدن. ...
مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...
پوزش می خواهم در کامنت پیشین به جای �پیغان� به اشتباه، �پیغام�نوشته شده است
گَهولیدن = تعویض کردن، معاوضه کردن پس گَهولِش = تعویض، معاوضه بن مایه: لغت نامه دهخدا
سوسنگین ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچ ...
گمان می کنم این واژه پارسی و در بنیاد �تَریگ� بوده باشد. تریگ: �تَر �بعلاوهٔ پسوند �ایگ�. تَر یا ترا پیشوندی است که از این سو به آن سو رفتن و طی ...
تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...
دات یا داتا = قانون بُن دات یا بُن داتا = قانون اساسی، constitution بن دات گرایی یا بُن داتاگرایی = constitutionalism {�دات� در پارسی میانه و �داتَ� ...