تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏بَرپانیدن = تاسیس کردن بَرپانِش = تاسیس برپاننده، برپانِشگر = موسس ‎#پیشنهاد_شخصی ‎#پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پُغار = تکبر پس پُغارمَند = متکبر بن مایه: لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ژفره = غلبه ( منظور پیروزی در بازی و ورزش و قمار و . . . است ) پس ژَفریدن = غلبه کردن بن مایه: لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قحطی = وَغنا بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هِلیدن/هِشتن = گذاشتن، اجازه دادن هلیده = اجازه داده شده، مجاز ناهلیده = غیرمجاز و . . . #پارسی دوست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هِلیدن/هِشتن = گذاشتن، اجازه دادن هلیده = اجازه داده شده، مجاز ناهلیده = غیرمجاز و . . . #پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پُغار بن مایه: لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در سغدی واژه ای هست به نام ‹غُرس› به چم گِرد ( این نشانه u که می بینید صدای او کوتاه می دهد. این واج چنان که می دانید در فارسی میانه نیز بوده است و د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قباله با قبول و تقبل و . . . همریشه است. بنابراین می توان داشت: پذیرش نامه = قباله #پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

‏ایستَگ = stage {ایستگ: ایست پسوند نامواژه ساز پهلوی � َگ�. رویهمرفته به معنای ایستادنگاه} ‎#پیشنهاد_شخصی ‎#پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

‏فَربَستن/فَربندیدن = تحریم کردن فَربَند = تحریم فَربندش = تحریم ( در معنای نام کنش ) {پیشوند �فر� به چم بالا، پیش و . . . بستن. در کل به چم سختگیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏بَردیدن = نظارت کردن، to supervise بَربینش، بَردید = نظارت، supervision بَردیدگر = supervisor {بَردیدن: پیشوند �بَر� به چم روی، بالا و . . . دیدن. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ویاپان که جناب آریابد از آن سخن گفتند به معنای عاشق است نه عشق. بن مایه: کارنامه اردشیر بابکان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏بَندال = قید بَندالیدن = مقید کردن بَندالیده = مقید {بَندال: بَند پسوند همانندی �ال�. این واژه در چنگال، گودال، کَندال ( در لری به چم چاله بزرگ ) و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏مَریافتن/مَریابیدن = to calculate مَریابش، مَریافت = calculation {مَریافتن: مَر ( در پهلوی به معنای شماره، مقدار ) یافتن. رویهمرفته به معنای پیدا ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏هَنداسیدن = مهندسی کردن هَنداسیده = مهندسی شده هَنداسِش = مهندسی هَنداسگَر = مهندس {همانگونه که می دانید هندسه و مهندس و . . . عربی در بنیاد از پار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوسنگینا نگار ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوسنگین اختر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سوسنگین سپهر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏بَندال = قید بَندالیدن = مقید کردن بَندالیده = مقید {بَندال: بَند پسوند همانندی �ال�. این واژه در چنگال، گودال، کَندال ( در لری به چم چاله بزرگ ) و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏دَفتَروَن = account، حساب {دَفتروَن: دفتر پسوند مانستگی �وَن�. در کل به معنای آنچه مانند دفتر در آن اطلاعات ( اطلاعات مالی یا غیرمالی ) ثبت می شود} ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏اَرک = شغل، job بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب ‎#پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏اَنیستالدن = to install اَنیستالِش = installation {اَنیستالدن: پیشوند �اَن� به معنای درون ( که هنگام ساخت برابرنهاد برای �واردات� مفصل توضیح داده ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَسو یا تَسوک به معنای Hour است نه clock. برابر clock می شود تَسوسنج یا تَسوک سنج. در پهلوی ساسانی واژه ای داریم به نام wisānag که برابر با ده ثانی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

‏اُول، اُل = بالا پس اُولتَر، اُلتَر ( =بالاتر ) = ultra بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی ‎#پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏پوشُبانیدن = protect پوشُبانِش = protection {پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفظ کردن به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگرفتن. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏پوشُبانیدن = protect پوشُبانِش = protection {پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفاظت و . . . به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

‏تَراپیدا = transparent، شفاف تراپیدایی = شفافیت {تراپیدا: پیشوند �ترا� ( به معنی از این به آن، از اینجا به آنجا و . . . . معادل trans انگلیسی. همچو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

محدود = کرانمند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوسنگینا نگاشت ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

قناعت = توسنگ بن مایه: لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

‏مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

‏اَغرامیدن = تهمت زدن اَغرامه = تهمت اَغرامش = تهمت زنی بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب ‎#پارسی دوست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوسنگ ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخ = رد پا، اثر بن مایه: فرهنگ نفیسی ( ناظم الاطبا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

‏مَریافتن/مَریابیدن = to calculate مَریابش، مَریافت = calculation {مَریافتن: � مَر � ( در پهلوی به معنای شماره، مقدار ) بعلاوه �یافتن�. رویهمرفته به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

‏تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مَرخ = صاف بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏بُرَنگ = slice بن مایه: فرهنگ کرمانی، منوچهر ستوده {روشن است که این واژه از ریشهٔ بُریدن است. البته در گویش کرمانی �بُرِنگ� خوانده می شود. } ‎#پا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏بَردیدن = نظارت کردن، to supervise بَربینش، بَردید = نظارت، supervision بَردیدگر = supervisor {بَردیدن: پیشوند �بَر� به چم روی، بالا و . . . دیدن. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

‏مِهال = ابهام مِهالین = مبهم مِهالیدن = مبهم کردن وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن وامِهالِش = توضیح {مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پوزش می خواهم در کامنت پیشین به جای �پیغان� به اشتباه، �پیغام�نوشته شده است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گَهولیدن = تعویض کردن، معاوضه کردن پس گَهولِش = تعویض، معاوضه بن مایه: لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوسنگین ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

گمان می کنم این واژه پارسی و در بنیاد �تَریگ� بوده باشد. تریگ: �تَر �بعلاوهٔ پسوند �ایگ�. تَر یا ترا پیشوندی است که از این سو به آن سو رفتن و طی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

‏تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن تِناشته = isolated، ایزوله شده تنارش = isolation، ایزوله سازی {تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دات یا داتا = قانون بُن دات یا بُن داتا = قانون اساسی، constitution بن دات گرایی یا بُن داتاگرایی = constitutionalism {�دات� در پارسی میانه و �داتَ� ...