پیشنهادهای محسن شجری (١١١)
سوسنگین ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچ ...
سوسنگینا ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچ ...
سوسنگ ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون ...
سوسنگیناسنج ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...
سوسنگینا نگار ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...
سوسنگینا نگاشت ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ...
سوسنگین سپهر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...
سوسنگین اختر ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( ...
سوسنگ ( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون ...
واژهٔ خلیج یا خلیگ پارسی است. خلیگ از خَل ( بن اکنون یا مضارع خَلیدن ( =نفوذ کردن، سوراخ کردن ) ) پسوند پهلوی �ایگ� ساخته شده است؛ که در کل ب ...
هوخواندن = مطالعه کردن هوخوانش = مطالعه {هوخواندن: پیشوند �هو� ( به معنای خوب ) خواندن} #پیشنهاد_شخصی
همانگونه که در دهخدا نوشته شده است، خراج همان خراگ است و واژه ای پارسی است. خراج: خر ( بن مضارع خریدن ) بعلاوهٔ پسوند �اج� ( ترادیسیدهٔ همان پسوند ...
تَسو یا تَسوک به معنای Hour است نه clock. برابر clock می شود تَسوسنج یا تَسوک سنج. در پهلوی ساسانی واژه ای داریم به نام wisānag که برابر با ده ثانی ...
آخ = رد پا، اثر بن مایه: فرهنگ نفیسی ( ناظم الاطبا )
از دوستان گرامی برای کم دقتی ام پوزش می خواهم. واژهٔ �ایز� به معنای رد پا که در �هنیزیدن� و �هنیزش� و . . . به کار گرفتم، واژه ای ترکی است. بنابراین ...
راشِناسی = علم منطق، logics، علمی که به بررسی قوانین حاکم بر دلیل و استدلال می پردازد. راشِناختی = منطقی ( به معنای مربوط به علم منطق، نه به معنای ...
دُژرا = مغالطه {دُژرا: دُژ ( دیسهٔ دیگری از پیشوند �دُش� ) را ( به معنای دلیل، که در �چرا�، �زیرا� و �برای� دیده می شود ) #پیشنهاد_شخصی #پارسی ...
پُغار بن مایه: لغت نامه دهخدا
پُغار = تکبر پس پُغارمَند = متکبر بن مایه: لغت نامه دهخدا
قناعت = توسنگ بن مایه: لغت نامه دهخدا
وَدیدن = ازدواج کردن، to wed، to marry وَد، وَدِش = ازدواج، wedding {برساخته از �وَد� یا �وَذ� اوستایی به چم ازدواج کردن. ( شاید �وُد� عربی که مودت ...
اَدیدن = to add اَدِش = جمع، addition {واژه �اَد� یا �اَذ� در پهلوی اشکانی یک حرف اضافه و به معنای با، به همراه، به علاوه و . . . است} بن مایه: دس ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
بُرَنگ = slice بن مایه: فرهنگ کرمانی، منوچهر ستوده {روشن است که این واژه از ریشهٔ بُریدن است. البته در گویش کرمانی �بُرِنگ� خوانده می شود. } #پا ...
اُول، اُل = بالا پس اُولتَر، اُلتَر ( =بالاتر ) = ultra بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی #پارسی دوست
در فرهنگ نفیسی جناب ناظم الاطبا برای رد پا واژهٔ �آخ� آمده است. بنابراین با نگر به پیشوند �هن� که معنای درون و داخل و . . . را می رساند و پیشتر به تف ...
جاوَر = حال تَرجاوَریدن = متحول شدن، از یک حال به حال دیگر شدن تَرجاوَرِش = تحول ( به همان معنای دگرگونی حال ) {تَرجاوَریدن: پیشوند �تَر� ( دیسه دی ...
خَشاییدن = حکومت کردن خَشایش = حکومت بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
رَنپیدن = تجاوز کردن رَنپش = تجاوز {شاید با rape انگلیسی همریشه باشد} بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
پَتراز = dimension بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
این واژه سغدی است ( که یکی از زبانهای ایرانی است ) . بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
دیدآوا = video {واژهٔ ویدئو از آمیختن دو واژهٔ videre لاتین ( به معنای دیدن ) و audio به معنای سدا یا آوا پدید آمده است. من هم با پیروی از آن الگو ...
پَرویریدن = توضیح دادن، to explain پَرویرِش = توضیح پس پرویرین = واضح پَرویریده = توضیح داده شده، واضح کرده شده بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان ...
اَنیستالدن = to install اَنیستالِش = installation {اَنیستالدن: پیشوند �اَن� به معنای درون ( که هنگام ساخت برابرنهاد برای �واردات� مفصل توضیح داده ا ...
�ایگ یک پسوند در زبان پهلوی بوده است که اسم و صفت می ساخته است. برای نمونه �نبیگ� که می شود کتاب ( نبیگ: نِب ( ریشه بریده نبشتن ( ریشه بریده یعنی قسم ...
ژفره = غلبه ( منظور پیروزی در بازی و ورزش و قمار و . . . است ) پس ژَفریدن = غلبه کردن بن مایه: لغت نامه دهخدا
گَهولیدن = تعویض کردن، معاوضه کردن پس گَهولِش = تعویض، معاوضه بن مایه: لغت نامه دهخدا
حقیقت = آمَنگ [āmang] بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
پَرخیز = خدمت، سرویس پَرخیزیدن = خدمت رسانی کردن، سرویس دادن بن مایه: A word list of Manichean middle Persian and Parthian, by Marry Boyce #پارسی ...
تَرمَزدَن = ساکت شدن پس تَرمَزِش = سکوت تَرمَزان = ساکت ( همچون خندان از خندیدن، گریان از گریستن و . . . ) تَرمَزاندن = ساکت کردن بن مایه: ...
ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
ویدیو واژه ای نوساخته است که از آمیزش دو واژهٔ audio به چم آوا و سدا و . . . و videre لاتین که به چم یا معنای دیدن است ( بینش که در پهلوی وینیشن بوده ...
روهبان = رُهبان روهبانی = رُهبانیت {واژه �روه� در دهخدا به چم �سیرت نیک� آمده است. ولی با نگر به �روهبان� ( =نگهبان روه ) که به چم پارسا است، درمی ...
پَرخیز = خدمت، سرویس پَرخیزیدن = خدمت رسانی کردن، سرویس دادن بن مایه: A word list of Manichean middle Persian and Parthian, by Marry Boyce #پارسی د ...
قحطی = وَغنا بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
مَرخ = صاف بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
در سغدی واژه �نافچ� را برای ملت داریم. این واژه با �ناف� یا �نافَگ� پهلوی که به چم خانواده است، همریشه است. بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قری ...