ازدواج

/~ezdevAj/

مترادف ازدواج: پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت

متضاد ازدواج: طلاق

برابر پارسی: پیوند زناشویی، زناشویی، همسرگیری

معنی انگلیسی:
marriage, union, wedding, wedlock, espousal, knot

لغت نامه دهخدا

ازدواج. [ اِ دِ ] ( ع مص ) جفت گرفتن. زن کردن. شوهر کردن. با یکدیگر جفت و قرین شدن. با هم جفت شدن. مزاوجه. ( تاج المصادر بیهقی ). زواج. زناشوئی. || جفت کردن. تزویج. با هم جفت کردن مرد و زن را. ( غیاث اللغات ). و رجوع به نکاح شود. || ( اصطلاح علوم ) تنظیم اشیاء است دو بدو، مانند چرخها و ستونها و غیره. || در الکتریسیته ، عمل اتحاد و الحاق دو یا چندین مولد برق مانند عناصر پیل ، آکومولاترها و ماشینهای برقی را ازدواج گویند.
|| پیوند کردن. جفت ساختن :
خاک را بر سر زنی سر نشکند
آب را بر بر زنی بر نشکند
گر تو میخواهی که سر را بشکنی
آب را و خاک را برهم زنی
حکمتی که حق نمود از ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج
باشد آنگه ازدواجات دگر
لاسمع اذن و لاعین بصر.
مولوی.
- ازدواج کردن ؛ زن کردن. شوهر کردن. مزاوجت کردن.
- ازدواج کلام ؛ شباهت کلام بیکدیگر. در اصطلاح نام صنعتی که در آخر ابیات دو لفظ متشابه الاَّخر یا دو لفظ متحداللفظ و المعنی آرند، چنانکه درین شعر :
ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار
غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار.
( از غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

باهم جفت شدن، جفت گرفتن، زن گرفتن، شوهرکردن
۱ - ( مصدر ) جفت گرفتن زن کردن شوهر کردن با یکدیگر جفت و قرین شدن با هم جفت شدن . توضیح ۱ - ازدواج رابط. حقوقی است که برای همیشه یا مدت معین بوسیل. عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و بانها حق میدهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند نکاح . ۲ - عقد خاصی که موجب رابط. ازدواج بین زن و مرد میشود . یا ازدواج دائم . رابطه ایست که با عقد مخصوص برای همیشه بین زن و مردی ایجاد میشود و آنان حق دارند از یکدیگر تمتع ببرند . یا ازدواج منقطع . رابط. حقوقی است که برای مدت معینی بین زن و مرد بوسیل. عقد ایجاد شود و حق تمتع جنسی بانان میدهد . ۲ - جفت ساختن پیوند دادن ۳ - ( اسم ) زناشویی مزاوجت . ۴ - ( در علوم ) تنظیم اشیائ است دو بدو مانند چرخها و ستونها و غیره . ۵ - در الکتریسیته عمل اتحاد دو یا چند مولد برق مانند عناصر پیل آکوموتورها و ماشینهای برقی . ۶ - یا ازدواج کم . شباهت کم به یکدیگر صنعتی است که در آخر بیت ها دو لفظ متشابه اخر یا دو لفظ متحد اللفظ و المعنی آورند : ( ای زلعل آتشینت در دل گلنار نار- غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار . ) ( غیاث ) .

فرهنگ معین

(اِ دِ ) [ ع . ] (مص م . ) زن گرفتن ، شوهر کردن .

فرهنگ عمید

۱. پیمان بستن یک زن و مرد به صورت رسمی و دینی برای زندگی مشترک، زناشویی.
۲. (ادبی ) در بدیع، آوردن دو کلمۀ متشابه الآخر یا دو کلمۀ هم نویسه و مختلف المعنی در انتهای مصراع یا بیت، مانندِ کلمات «گلنار»، «نار»، «مکار»، و «کار» در این شعر: ای ز لعل آتشینت در دل گلنار نار / غیر دل بردن نداری ای بت مکار کار (؟: غیاث اللغات: ازدواج ).
۳. [قدیمی] جفت شدن.

واژه نامه بختیاریکا

زن و زَ خاست؛ زنخاست

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] ازدواج یا نکاح، ایجاد پیوند زناشویی به وسیله صیغه عقد. در مذهب شیعه امامی ازدواج دو قسم موقت و دائم دارد. در ازدواج موقت، در صیغه عقد، مدت معینی در نظر گرفته می شود و بعد از آن مدت، زن و شوهر بدون طلاق از هم جدا می شوند.
قرآن ازدواج را مایه آرامش دانسته و به مسلمانان توصیه کرده است که مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهند. بر طبق روایات، ازدواج بزرگ ترین نعمت پس از نعمت اسلام ، نگه دارنده نصف یا دو سوم دین و سنّت پیامبر اسلام(ص) است.
در کتاب های توضیح المسائل، احکام فقهی فراوانی برای ازدواج آمده است که از مهم ترین آنها این است که در ازدواج، واجب است که صیغه عقد خواند شود و صِرف رضایت زن و مرد، در تحقق آن کافی نیست. تدین، خوش اخلاقی و خانواده خوب از ملاک های سفارش شده در روایات برای انتخاب همسر است.

[ویکی فقه] ازدواج (ابهام زدایی). واژه ازدواج ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ازدواج (نکاح)، همسر گرفتن مرد یا زن• ازدواج (ادبی)، صنعتی در نظم و نثر فارسی
...

[ویکی فقه] ازدواج (ادبی). ازدواج صنعتی است که در وسط نظم یا نثر کلماتی به هم نزدیک و پیوسته آورده می شود که حرف رَوی (یعنی حرف اصلی آخر آن ها) یکی باشد که به آن تضمین المزدوج نیز می گویند.
ازدواج صنعتی است که در وسط نظم یا نثر کلماتی به هم نزدیک و پیوسته آورده می شود که حرف رَوی (یعنی حرف اصلی آخر آن ها) یکی باشد که به آن تضمین المزدوج نیز می گویند. این صنعت در واقع یکی از فروع سجع متوازی است که برای آن اصطلاح خاصی وضع کرده اند.
تضمین المزدوج
تضمین المزدوج اولین بار در "مدارج البلاغه" دیده می شود و اصطلاح "اعنات القرینه" نیز از ادبای فارسی است.
← سخنی از جلال الدین همایی
به طور کلی در تضمین، رعایت حرف "روی" در آن شرط ضروری به شمار می آید که به دو صورت ظاهر می شود: ۱.  به صورت جناس؛۲. به صورت سجع متوازی و مطرف؛ مثل "رفیق و شفیق" "جفا و قفا" که جناس دارند و همچنین "سیرت و عادت" که سجع متوازی دارند که پهلو به پهلو و یا نزدیک هم بیاید؛ اما ازدواج یعنی از پی هم آوردن واژه های مسجع و متجانس و متناسب. در ازدواج یکی بودن حرف رَوی شرط نیست: (قال الله تعالی: و جئتک من سبأ بنبأ یقین.)
← نمونه
...

[ویکی فقه] ازدواج (فقه). ازدواج، همسر گرفتن مرد یا زن است که به سبب عقد ازدواج همراه با شرایط آن، تحقّق می یابد و از آن در باب نکاح و نیز به مناسبت در باب جهاد سخن رفته است.
عقد ازدواج یا برای مدّتی معیّن منعقد می شود یا برای همیشه که از اوّلی به متعه یا ازدواج موقت و از دومی به ازدواج دائم تعبیر می شود.
حکم ازدواج
ازدواج به خودی خود برای مشتاق آن و نیز به قول مشهور برای غیر مشتاق، مستحب و ترک آن مکروه است، امّا در صورت خوف وقوع در گناه به سبب ترک آن، واجب است. ازدواج به لحاظ کسی که با او پیوند زناشویی بسته می شود یا حرام است مانند ازدواج با محارم یا مکروه است مانند ازدواج با نازا و شرابخوار و یا مستحب مانند ازدواج با زن بکر (دوشیزه)، پاکدامن، فرزندآور و فرمان بردار شوهر.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۹، ص۸.
اسباب حرمت ازدواج دو شخص با یکدیگر عبارت است از:
← نسب
...

[ویکی فقه] ازدواج (قرآن). قرآن ، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایسته ای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است.
ازدواج از ماده زوج به معنای جفت ، عبارت است از قرین و همراه شدن دو چیز با یکدیگر و در اصطلاح عرف و شرع ، پیمان زناشویی است که براساس آن برای مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقی و حقوقی پدید می آید.
مشتقات
در این مدخل از واژه های « زوج » و برخی مشتقات آن، «عقدة النکاح»، «میثاقا غلیظا»، «نکح» و مشتقات آن استفاده شده است.
عناوین مرتبط
آثار ازدواج ، احکام ازدواج ، ازدواج در جاهلیت ، اهمیت ازدواج ، فلسفه ازدواج ، ولایت در ازدواج .

[ویکی فقه] ازدواج (نکاح). ازدواج، همسر گرفتن مرد یا زن است که به سبب عقد ازدواج همراه با شرایط آن، تحقّق می یابد و از آن در باب نکاح و نیز به مناسبت در باب جهاد سخن رفته است.
عقد ازدواج یا برای مدّتی معیّن منعقد می شود یا برای همیشه که از اوّلی به متعه یا ازدواج موقت و از دومی به ازدواج دائم تعبیر می شود.
حکم ازدواج
ازدواج به خودی خود برای مشتاق آن و نیز به قول مشهور برای غیر مشتاق، مستحب و ترک آن مکروه است، امّا در صورت خوف وقوع در گناه به سبب ترک آن، واجب است. ازدواج به لحاظ کسی که با او پیوند زناشویی بسته می شود یا حرام است مانند ازدواج با محارم یا مکروه است مانند ازدواج با نازا و شرابخوار و یا مستحب مانند ازدواج با زن بکر (دوشیزه)، پاکدامن، فرزندآور و فرمان بردار شوهر.
اسباب حرمت ازدواج دو شخص
اسباب حرمت ازدواج دو شخص با یکدیگر عبارت است از:
← نسب
...

دانشنامه عمومی

ازدواج (فیلم ۱۹۶۲). ازدواج ( به هندی: Shaadi ) فیلمی محصول سال ۱۹۶۲ و به کارگردانی کریشان - پانجو است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، مانوج کومار، سایرا بانو، بالراج ساهنی، لیلا میشارا ایفای نقش کرده اند.
عکس ازدواج (فیلم ۱۹۶۲)

ازدواج (فیلم ۱۹۷۴). ازدواج ( به هندی: Parinay ) و ( به انگلیسی: Espousal ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۷۴ و به کارگردانی کانتیال راتود است. در این فیلم بازیگرانی همچون شبانه اعظمی، آشا ساچدو، دینش تاکور، پریتی گانگولی و تی. پی جین ایفای نقش کرده اند.
عکس ازدواج (فیلم ۱۹۷۴)

ازدواج (فیلم ۲۰۰۶). ازدواج ( انگلیسی: Marriage ) فیلم رمانتیک هندی به کارگردانی سورج بارجاتیا است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به شاهد کاپور، آمریتا رایو، انوپم کهیر، آمریتا پراکاش و آلوک نات اشاره کرد.
عکس ازدواج (فیلم ۲۰۰۶)

ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی). مجموعه تابلوهای نقاشی با نام ازدواج یا حالات ازدواج ( انگلیسی: Marriage à - la - mode ) شش تابلو نقاشی از ویلیام هوگارت نقاش اهل انگلستان می باشد. این تابلوها که بین سال های ۱۷۴۳ تا ۱۷۴۵ کشیده شده است گونه ای نقد سرسختانه در خصوص جامعه و مردم طبقه بالا و مرفه سده ۱۸ میلادی است. نقد و اخطار هوگارت دربرگیرنده نتایج فجیع یک ازدواج نامعقول و ناشایسته است که برای پول انجام شده است و بنده نوازی و زیبایی شناسی را به هجو و طنز می کشاند. تصاویر در نگارخانه ملی لندن نگهداری می شوند.
عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)عکس ازدواج (مجموعه تابلوهای نقاشی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِزدِواج (marriage)
وصلتی مُجاز به لحاظ قانونی، شرعی یا فرهنگی بین یک مرد و یک زن (تک همسری)، یک مرد و دو زن یا بیشتر (چندزنی)، یک زن و دو مرد یا بیشتر (چندهمسری). مبنای ازدواج در جوامع گوناگون تفاوت های بسیار دارد؛ در جوامع غربی بر مبنای عشق رمانتیک صورت می گیرد و در برخی از جوامع دیگر بر مبنای آنچه از پیش مقرر شده است. با این وصف، در بیشتر موارد در آیین ها، پیمان ها یا رسم های ازدواج حقوق و وظایفی تعیین می شوند که ازجملۀ آن ها می توان از مراقبت یاد کرد. برای تداوم نسل و حراست از دارایی ها عموماً انتظار می رود که خانواده صاحب فرزند شود. از دهۀ ۱۹۹۰ در برخی از کشورها وصلتِ دو همجنس نیز ازدواج تلقی شده است. در اجتماعات گوناگون، بر مبنای قوانین و آداب رایج، محدودیت های متفاوتی بر انتخاب همسر اِعمال می شود؛ از آن شمار است، محدودیت های سنی، که براساس آن ها ازدواج کمتر از سن معیّن اعتبار ندارد؛ درجۀ خویشاوندی یا روابط خاص دیگری که بر مبنای آن ها ازدواج منع یا توصیه می شود؛ عوامل اقتصادی نظیر توانِ تهیۀ جهیزیه؛ تفاوت های دینی، طبقاتی یا پایگاهی یا انتظارات مبتنی بر آن ها؛ الزامات پزشکی، نظیر آزمایش خون؛ لزوم کسب اجازه از والدین، خانواده یا اجتماع؛ مذاکراتی که واسطه های ازدواج باید انجام دهند، آن گونه که در ژاپن رایج است و در گذشته بین یهودیان مرسوم بود؛ رنگِ پوست، چنان که در افریقای جنوبی تا ۱۹۸۵ ازدواج اروپاییان و غیراروپاییان ممنوع بود؛ در برخی از ایالت های جنوبی امریکا تا ۱۹۶۷ ممنوعیت ازدواج بین سفیدپوستان و سیاه پوستان و در برخی از ایالت های غربی امریکا بین سفیدپوستان و آسیایی ها نیز برقرار بود. در کشورهای غربی روندهای اجتماعی در مقولۀ ازدواج به گونه ای بوده که به برابری حقوق زنان و مردان انجامیده است. در بیشتر کشورهای اروپایی و در امریکا ثبت قانونی ازدواج یا برگزاری مراسم دینی اجباری است. البته ازدواج های عرفی، یعنی هم خانگی زن و مرد بدون برگزاری مراسم قانونی، نیز در برخی از مناطق، ازجمله اسکاتلند و چند ایالت امریکا، رایج است. به سبب گوناگونی ازدواج در ایران باستان، هنوز بین محققان تاریخ اجتماعی ایران اختلاف نظر وجود دارد. ظاهراً سن ازدواج برای دختران پانزده و برای پسران بیست سالگی بوده است. رضایت دختر شرط ازدواج بود، اما باید او را از پدرش خواستگاری می کردند. دختران به خانۀ شوهر جهیزیه می بردند و مهریه ای نیز با توافق عروس و داماد برای عروس تعیین می شد. بیشتر ازدواج ها در نوروز انجام می گرفت. تعدد زوجات ممنوع نبود، اما چون داشتن بیش از یک زن با میزان دارایی ارتباط مستقیم داشت، قاعدتاً مردان عادی نمی توانسته اند بیش از یک همسر داشته باشند. مواردی از ازدواج با محارم نیز ثبت شده است، که ظاهراً در زمان کمبوجیه از مصریان تقلید شده است و پیشینۀ آن را باید در دوران مادرسالاری جست وجو کرد.

جدول کلمات

نکاح

مترادف ها

match (اسم)
تطابق، تطبیق، حریف، جفت، نظیر، همسر، لنگه، مسابقه، همتا، ازدواج، کبریت، چوب کبریت، حریف کسی بودن، زور ازمایی

marriage (اسم)
اتحاد، پیمان ازدواج، جشن عروسی، عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی، یگانگی

spousal (اسم)
عروسی، ازدواج، زفاف

hymen (اسم)
عروسی، پرده بکارت، ازدواج، سرود عروسی، دخترگی

matrimony (اسم)
عروسی، ازدواج، نکاح، زناشویی

فارسی به عربی

زواج , مباراة

پیشنهاد کاربران

واژه ازدواج عربی است و پارسی آن دِواژین است که از اوستایی دْواچینَ ساخته شده است.
منابع ها.
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
إزدواج وسیله برای جلوگیری از فساد وإنحراف . . . نیست.
إزدواج هدف مُقدّس برای تعالی نفس ورهائی از خودخواهی وخودشیفته و. . .
وپیوستن به جامعه صالح؛ وهمدلی وهمدردی وهمکاری و . . .
( به واژه یوسف مراجعه کنید )
...
[مشاهده متن کامل]

واینکه انسان مخلوق مُفرد ووحیدوفرید ومجرد. . . به زندگی تنهائی وفقط به فکر خودش نیست.
سوء فهم عقیدة ازدواج وسوء استفاده از ازدواج ؛اصلترین وعمیقترین فواجع بشریّت هست.
. . .
واژه ازدواج از زوج: دو شمردن؛ دو چیز یا نفر با هم کردن.
إزدواجیة الرأی: دو استاندارد؛ بی منطق وپایه ثابت. متزلزل.
مرض الإزدواجیة: بیماری دوقطبی.
إزدوج: دوتا دوتا شدن. مجزا کردن به صورت دوتائی.
. . .

پیوند همسری
زوج و ازدواج: همسر و به همسری گرفتن.
بوس به همه.
خود واژه زوج که در عربی از روی آن زواج ( ازدواج ) ، تزویج و . . . ساخته شده است، از واژه ای یونانی گرفته شده است که آن واژه یونانی خود با یوغ و جوغ و جفت پارسی در پیوند ریشه شناختی است.
بن مایه: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
ازدواجازدواج
دُویوژ = ازدواج
دُویوژیدن/دیوژش کردن/دیوژ کردن = ازدواج کردن
وادُیوژ = طلاق
وادویوژیدن = طلاق گرفتن
دُیوژا = متاهل
بی یوژا = مجرد
وادیوژا = مطلقه/مطلق

...
[مشاهده متن کامل]

دُو = عدد ۲
یوژ = دیسه ی دیگری از یوز ( یوزیدن و یوختن )
یوزیدن = به چم طلبیدن و جُستن است.
منطق پشت آن این است که در رابطه ی زناشویی، هر دو فرد همدیگر را می طلبند ( چم نخست یوختن ) ، و در عین حال، با زیستن در کنار هم، می کوشند تا هستیِ درون یکدیگر را بیشتر بجویند ( چم دومِ یوختن ) و بیشتر به ژرفای دیگری بِفُرورَوند.
در واقع دُویوژ، آغاز شناخت دیگری است، نه اینکه در دوره ی* پیشادُیوژ، افراد همیدگیر را بشناسند و دیگر تمام.
*پیشادُیوژ = قبل از ازدواج

همسر گزینی. پیوند. جفت گیری .
پیوستن زن و مرد و زندگی کردن در کنار هم و حلقه خریداری کردن
‏وَدیدن = ازدواج کردن، to wed، to marry
وَد، وَدِش = ازدواج، wedding
{برساخته از �وَد� یا �وَذ� اوستایی به چم ازدواج کردن. ( شاید �وُد� عربی که مودت و . . . از آن ساخته شده است نیز ریشه در همین واژهٔ اوستایی داشته باشد ) }
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی
‎#پارسی دوست

متاسفانه من اطلاعات کافی در مورد ازدواج ندارم.
واژه ی " join " و واژه ی " ازدواج " از یک ریشه ی هند و اروپایی هستند . ریشه ی این دو لغت پس از آنکه به زبان انگلیسی وارد شد به " join " تبدیل شد و به زبان عربی وارد شد به " ازدواج " تغییر شکل داد .
اِزدِواجیدن.
شادی ( در زبان اردو )
در زبان کردی به ازدواج همسر گیری گفته می شود
پیوند
نکاح
تعهد
این واژه ایرانی است :
واژه اوستایی *دواچ این ( دوا اچ این ) به معنای ازدواج است که نشان میدهد دوا dva همان دو یا دوگانه امروزیست که در زبان روسی کنونی نیز دوا خوانده میشود. پسوند آج یا آچ نشانگر چندینگی است مانند ملاج=مجموعه چند مل و وراج=پُر ور ( سخن ) یا جنگاچ=مجموعه ابزار جنگی و نویساچ=نوشت ابزار. پیشوند از که بخش اول واژه ازدواج است میتواند همان پیشوند اوستایی *هذ باشد که معنای آن باهم توام همیشه دائم است. ازینرو معنای ازدواج همانا پیوند همیشگی میان هر دو چیز است. دانستنی است که در گویش لوری نیز واژه دود dovad به معنای ازدواج است. عرب واژه مزدوج را از روی واژه ازدواج برساخته است.
...
[مشاهده متن کامل]


*پیرس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

تاهل
این واژه عربی است و پارسی آن دِواژین است که از اوستایی دْواچینَ ساخته شده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس