مهندسی کردن

مترادف ها

engineer (فعل)
اداره کردن، نقشه کشیدن، مهندسی کردن، طرح کردن و ساختن

پیشنهاد کاربران

‏هَنداسیدن = مهندسی کردن
هَنداسیده = مهندسی شده
هَنداسِش = مهندسی
هَنداسگَر = مهندس
{همانگونه که می دانید هندسه و مهندس و . . . عربی در بنیاد از پارسی برگرفته شده است. از این رو برخی پارسی دوستان خوشه واژه بالا را پیشنهاد کرده اند}
‎#پارسی دوست
مهندسی کردن به معنی کار نظام مند، عمل براساس اصول، رعایت استاندارد، رعایت قواعد علمی، حساب شده بودن ( از جمله به لحاظ خطر ) و عملکردی است که در دراز مدت اشکالات کمتری را داشته باشد و اشکالات کمتری را تولید کند.
مهندسی به معنی ساماندهی، نظم بخشیدن، هدف و چگونگی روند کار در ادبیات تعریف شده است.
مدیریت کردن، سامان دادن و جهت دادن
اداره کردن

بپرس