isolate

/ˈaɪsəˌlet//ˈaɪsəleɪt/

معنی: مجزا کردن، سوا کردن، منفرد کردن، در قرنطینه نگاهداشتن، تنها گذاردن، عایق دار کردن
معانی دیگر: منزوی کردن، (از دیگران) جدا کردن، گوشه گیر کردن، کناره گیر کردن، با خویش کردن، تک افتاده کردن، تنها کردن، دورافتاده کردن، (شیمی: عنصری را از سایر بخش های ترکیب جدا کردن و به صورت خالص درآوردن - زیست شناسی: میکروب و غیره را کشت کردن به طوری که کاملا خالص بماند) جدا سازی کردن، جدا کردن، یکه شده، تک و تنها، هر چیز جدا شده یا تک افتاده، چیز منزوی یا تجزیه شده، (روان شناسی - جامعه شناسی) آدم تک افتاده

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: isolates, isolating, isolated
مشتقات: isolator (n.)
(1) تعریف: to set apart from other things or people.
مترادف: seclude, segregate
متضاد: combine
مشابه: abstract, dissociate, insulate, quarantine, separate, sequester

- The police isolated the murder suspect from the other prisoners.
[ترجمه گوگل] پلیس مظنون قتل را از سایر زندانیان جدا کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس مظنون رو از بقیه زندانی ها جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We think we have isolated the single cause of this disease.
[ترجمه گوگل] ما فکر می کنیم که تنها علت این بیماری را جدا کرده ایم
[ترجمه ترگمان] ما فکر می کنیم که ما تنها علت این بیماری را جدا کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The island people are isolated from the mainland population.
[ترجمه گوگل] مردم جزیره از جمعیت سرزمین اصلی جدا شده اند
[ترجمه ترگمان] مردم جزیره از جمعیت اصلی جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to separate (an infectious person) from other people.
مترادف: quarantine
مشابه: confine, seclude, separate, sequester

- Passengers who had become ill during the voyage were isolated.
[ترجمه گوگل] مسافرانی که در طول سفر بیمار شده بودند، ایزوله شدند
[ترجمه ترگمان] مسافران که هنگام سفر در سفر بیمار شده بودند ایزوله شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in chemistry, to extract a pure substance from an impure one.
مترادف: extract, purify, refine, separate
مشابه: clarify, crystallize, decontaminate, distill

- The carcinogens were isolated from the coal tar.
[ترجمه گوگل] مواد سرطان زا از قطران زغال سنگ جدا شد
[ترجمه ترگمان] مواد سرطان زا از قطران زغال سنگ جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an isolate pawn in a chess game
(سرباز) پیاده ی تک افتاده در بازی شطرنج

2. to isolate a child with an infectious disease
بچه ای را که دچار بیماری عفونی شده است از دیگران جدا کردن

3. i have observed that foreign students tend to isolate themselves
متوجه شده ام که شاگردان برون مرزی به انزوا گرایش دارند.

4. Do not isolate yourself from others.
[ترجمه گوگل]خود را از دیگران جدا نکنید
[ترجمه ترگمان]خودت رو از بقیه جدا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We should never isolate ourselves from the masses.
[ترجمه گوگل]ما هرگز نباید خود را از توده ها جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید خودمون رو از توده جدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This policy could isolate the country from the other permanent members of the United Nations Security Council.
[ترجمه گوگل]این سیاست می تواند کشور را از سایر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل منزوی کند
[ترجمه ترگمان]این سیاست می تواند کشور را از دیگر اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your mission is to isolate the enemy by destroying all the bridges across the river.
[ترجمه گوگل]ماموریت شما این است که با از بین بردن تمام پل های رودخانه، دشمن را منزوی کنید
[ترجمه ترگمان]ماموریت شما این است که دشمن را با نابود کردن تمام پل ها از رودخانه جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Researchers are still trying to isolate the gene that causes this abnormality.
[ترجمه گوگل]محققان همچنان در تلاش برای جداسازی ژنی هستند که باعث این ناهنجاری می شود
[ترجمه ترگمان]محققان هنوز در تلاش هستند تا ژنی که منجر به این ناهنجاری می شود را مجزا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their solution was to isolate specific clones of B cells and fuse them with cancer cells.
[ترجمه گوگل]راه حل آنها جداسازی کلون های خاصی از سلول های B و ترکیب آنها با سلول های سرطانی بود
[ترجمه ترگمان]راه حل آن ها مجزا کردن کلون های خاص سلول های بی بود و آن ها را با سلول های سرطانی ترکیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The US has sought to isolate Cuba both economically and politically.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده به دنبال این است که کوبا را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی منزوی کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده به دنبال منزوی کردن کوبا و هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A chemist can isolate the oxygen from the hydrogen in water.
[ترجمه گوگل]یک شیمیدان می تواند اکسیژن را از هیدروژن آب جدا کند
[ترجمه ترگمان]یک شیمیدان می تواند اکسیژن را از هیدروژن در آب جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is impossible to isolate political responsibility from moral responsibility.
[ترجمه گوگل]جداسازی مسئولیت سیاسی از مسئولیت اخلاقی غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]جدا کردن مسئولیت سیاسی از مسئولیت اخلاقی غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is possible to isolate a number of factors that contributed to her downfall.
[ترجمه گوگل]می توان تعدادی از عواملی را که در سقوط او نقش داشته اند جدا کرد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که تعدادی از عواملی که باعث سقوط او شده اند را جدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We need to isolate significant measuring points to assess current trends and the influences at work which produce them.
[ترجمه گوگل]ما باید نقاط اندازه گیری قابل توجهی را برای ارزیابی روندهای فعلی و تأثیرات در کار که آنها را ایجاد می کند، جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نقاط اندازه گیری قابل توجهی برای ارزیابی گرایش ها فعلی و تاثیرات کاری که آن ها را تولید می کنند را مورد بررسی قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But all attempts to isolate and identify viruses from infected tissue proved fruitless.
[ترجمه گوگل]اما تمام تلاش ها برای جداسازی و شناسایی ویروس ها از بافت آلوده بی نتیجه ماند
[ترجمه ترگمان]اما همه تلاش ها برای مجزا کردن و شناسایی ویروس ها از بافت آلوده بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجزا کردن (فعل)
knock down, divide, separate, segregate, decollate, isolate, disassemble, insulate, disassociate, draw off, excide, seclude

سوا کردن (فعل)
divide, separate, detach, unlink, isolate, disassemble

منفرد کردن (فعل)
isolate

در قرنطینه نگاهداشتن (فعل)
isolate

تنها گذاردن (فعل)
isolate

عایق دار کردن (فعل)
isolate

تخصصی

[برق و الکترونیک] مجزا کردن
[مهندسی گاز] مجزاکردن، عایق دارکردن
[ریاضیات] مجزا کردن، جدا کردن

انگلیسی به انگلیسی

• seclude, set apart, separate; separate one who is sick from others who are healthy, quarantine (medicine); extract, remove a pure substance from one that is impure (chemistry)
if something isolates you or if you isolate yourself, you become physically or socially separated from other people.
to isolate a country or government means to cause it to become politically or economically separated from other countries or governments.
to isolate a substance means to separate it from other substances so that it can be examined in detail; a technical use.
if you isolate a sick person or animal, you keep them apart from other people or animals, so that their illness does not spread.
see also isolated.

پیشنهاد کاربران

منفک
isolate ( v ) ( aɪsəˌleɪt ) =to separate sth sb physically or socially from other people or things, e. g. Patients with the disease should be isolated. isolated ( adj ) , isolation ( n )
isolate
منزوی کردن
قرنطینه کردن
در حالت ( n )
جدایه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : isolate
✅️ اسم ( noun ) : isolation / isolationism / isolationist
✅️ صفت ( adjective ) : isolated / isolationist
✅️ قید ( adverb ) : _
عجمنده جان هر کسی که دوست داری. . . .
نرو رو اعصاب
دور کردن/شدن از چیزی
در تناسب اندام به فشار وارد کردن به عضله گفته میشود
محروم کردن
‏آداکیدن = to isolate
آداکیده = isolated
آداکش = isolation
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
isolateisolate
درجهت ، به سمت
‏تِناردَن/تِناشتَن = to isolate، ایزوله کردن
تِناشته = isolated، ایزوله شده
تنارش = isolation، ایزوله سازی
{تناردن: �تِنار� ( در مازندرانی یعنی �تنها� ) پسوند کارواژه ساز �دن�. رویهمرفته به چم تنها و جدا کردن از بقیه}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: واژه نامه مازندرانی، محمدباقر بارفروش
#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

تاوئتَکیدَن.
پیراتَکیدن = پیرا ( پیرامدن ) تک ( تنها )
جُداتَکیدن.
ایزوله=تَکینه سازی
ایزوله کردن=تکینه ساختن
یک واژه زیبای دیگر که می توان برای isolate ( ایزوله کردن ) بکار برد، ( ( تَکیختن ) ) می باشد که از دو تکواژ ( پیشوند:تَک / کارواژه:هیختن:کشیدن، بَرکشیدن ) ) ساخته می شود بمانند آویختن و آمیختن. . . ( بُن آینده:تَکیز ) و می توان واژگان بسیاری همچون ( تکیزه، تکیزه سازی، تکیزه کردن کردن، تکیزِش ( isolation ) ، تَکیخته ( isolated ) و. . . ساخت.
...
[مشاهده متن کامل]

isolate ( verb ) = قرنطینه کردن، ایزوله کردن، جدا کردن، جدا نگه داشتن /متمایز کردن/شناسایی کردن، پیدا کردن، تشخیص دادن/منزوی کردن ( یک گروه یا اقلیت )
examples:
1 - He was immediately isolated from the other prisoners.
...
[مشاهده متن کامل]

او بلافاصله از سایر زندانیان جدا شد.
2 - Patients with the disease should be isolated.
بیماران مبتلا به این بیماری، باید قرنطینه شوند.
3 - A high wall isolated the house from the rest of the village.
دیوار بلند خانه را از بقیه روستا جدا کرده بود.
4 - They tried to isolate ( = find ) the cause of the problem.
آنها سعی کردند علت مشکل را شناسای کنند ( = پیدا کنند ) .
5 - This policy will isolate minority groups and prevent integration.
این سیاست گروه های اقلیت را منزوی کرده و از یکپارچگی جلوگیری می کند.
6 - Despite American efforts to isolate the country, Europeans still travel and trade there freely.
با وجود تلاش های آمریکا برای منزوی کردن این کشور ، اروپایی ها همچنان آزادانه به آنجا سفر و تجارت می کنند.
7 - There is no way you can isolate yourself from politics unless you isolate yourself from society.
هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید خود را از سیاست جدا کنید مگر اینکه خود را از جامعه جدا کنید.
8 - the doctors were unable to isolate the cause of the epidemic.
پزشکان نتوانستند علت بیماری واگیردار را تشخیص دهند.

منزوی کردن ( دیگران )
تشخیص، تعیین ماهیت
To isolate a problem
محافظت کردن
جدا کردن
شناسایی کردن - تشخیص دادن
شناسایی کردن
انگشت نهادن بر چیزی ( جهت اشاره به خصیصه انحصاری آن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس