فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: isolates, isolating, isolated
مشتقات: isolator (n.)
حالات: isolates, isolating, isolated
مشتقات: isolator (n.)
• (1) تعریف: to set apart from other things or people.
• مترادف: seclude, segregate
• متضاد: combine
• مشابه: abstract, dissociate, insulate, quarantine, separate, sequester
• مترادف: seclude, segregate
• متضاد: combine
• مشابه: abstract, dissociate, insulate, quarantine, separate, sequester
- The police isolated the murder suspect from the other prisoners.
[ترجمه گوگل] پلیس مظنون قتل را از سایر زندانیان جدا کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس مظنون رو از بقیه زندانی ها جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس مظنون رو از بقیه زندانی ها جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We think we have isolated the single cause of this disease.
[ترجمه گوگل] ما فکر می کنیم که تنها علت این بیماری را جدا کرده ایم
[ترجمه ترگمان] ما فکر می کنیم که ما تنها علت این بیماری را جدا کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما فکر می کنیم که ما تنها علت این بیماری را جدا کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The island people are isolated from the mainland population.
[ترجمه گوگل] مردم جزیره از جمعیت سرزمین اصلی جدا شده اند
[ترجمه ترگمان] مردم جزیره از جمعیت اصلی جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مردم جزیره از جمعیت اصلی جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to separate (an infectious person) from other people.
• مترادف: quarantine
• مشابه: confine, seclude, separate, sequester
• مترادف: quarantine
• مشابه: confine, seclude, separate, sequester
- Passengers who had become ill during the voyage were isolated.
[ترجمه گوگل] مسافرانی که در طول سفر بیمار شده بودند، ایزوله شدند
[ترجمه ترگمان] مسافران که هنگام سفر در سفر بیمار شده بودند ایزوله شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مسافران که هنگام سفر در سفر بیمار شده بودند ایزوله شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in chemistry, to extract a pure substance from an impure one.
• مترادف: extract, purify, refine, separate
• مشابه: clarify, crystallize, decontaminate, distill
• مترادف: extract, purify, refine, separate
• مشابه: clarify, crystallize, decontaminate, distill
- The carcinogens were isolated from the coal tar.
[ترجمه گوگل] مواد سرطان زا از قطران زغال سنگ جدا شد
[ترجمه ترگمان] مواد سرطان زا از قطران زغال سنگ جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مواد سرطان زا از قطران زغال سنگ جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید