پیشنهادهای مرتضی حمزه سرکانی (٢٦٣)
تأمل برانگیز، فکر برانگیز؛ هوشیار کننده
1. ضربه، مشت. 2. ضربه، شوک 3. فاجعه، ضایعه
کلیشه ای، قالبی، تکراری
برون مرزی
خودکفا؛ بی نیاز از غیر؛ روی پای خود
ارائه اسلایدی ( Pitch Deck ) که به آن ارائه کوتاه یا ارائه استارت آپی هم گفته می شود، معمولا یک ارائه� ی ۱۰ تا ۲۰ اسلایدی است که برای معرفی مختصر شرک ...
حسابداری: ارزش بازار؛ کل سرمایۀ شرکت
رهنمود تلقین
مقیاس پذیری
حسابداری: مبلغی اضافی، مانند مانده نقدی خالص که پس از بازپرداخت اصل و فرع بدهی ها باقی می ماند.
make for sth: کمک کردن به؛ مؤثر بودن در؛ موجب . . . . بودن؛ باعث . . . . شدن
[در بریتانیا] ( آپارتمان، خانه ) مستقل؛ ( شخص ) مستقل؛ خودکفا؛تودار؛ خوددار ( دستگاه ) کامل
( شخص ) مستقل؛ بی طرف ( عقیده، رفتار ) بی طرفانه؛خالی از تعصب؛
( در بریتانیا، کشاورزی ) : زمین استیجاری
( شخص ) : بدشانس، بداقبال، بدبیار، ( مسافرت و غیره ) : توأم با بدشانسی، توأم با بدبیاری، بد سرانجام ( حادثه و غیره ) : شوم، ناگوار، نامیمون، نامطب ...
با اهمیت معتبر با اعتبار
تزلزل ناپذیر راسخ استوار پابرجا
بهتره برای این عبارت از �فوق الذکر� استفاده نکنید. این نمونۀ غیرمعیار است. به جای اون بهتره از معادل هایی مانند زیر استفاده بشه: یاد شده در بالا، مذک ...
تفاهم نامه سرمایه گذاری
پایان عمر مفید محصول
در حسابداری: قرارداد کولار؛ به معنای خرید همزمان قرارداد سقف و فروش قرارداد کف است. یعنی برای پوشش وضعیت در برابر افزایش نرخ بهره، قرارداد کف فروخته ...
عملکرد ضعیف
( پول، وزن، طول و غیره ) : واحد
مبلغ پرداختی، سود سهام ( و غیره )
فرد تأثیرگذار؛
دور از انتظار نیست که؛ همان طور که انتظارش می رود؛ به نحو قابل فهمی
حسابداری: تعویق deferral method: روش انتقال به دوره های آتی ( رشته حسابداری ) deferral of tax expense: انتقال هزینه مالیات به دوره های بعد ( رشته حس ...
رشته علوم اقتصادی: قیمت گذاری فروش بسته ای محصول
سبد مهارت ها
1. خطای تاریخی، سهو تاریخی؛ نابهنگامی، زمان پریشی؛ 2. چیز نابهنگام، چیز نابجا، چیز کهنه؛ آدم عوضی
استخراج گاز از طریق شکستن سنگهای مسیر استخراج
strike/touch a chord: ( سخنرانی و غیره ) : به دل نشستن؛ گُل کردن ( سخنران و غیره ) : در دل مخاطبانِ خود راه یافتن ( اسم و غیره ) : زنگِ آشنایی داشت ...
تکان دهنده شوک آور حیرت انگیز
سر و کلۀ چیزی پیدا شدن، قد علم کردن
"Unbanked" یا " underbanked" کسانی هستند که به بانک ها یا خدمات مالی اصلی دسترسی ندارند. شرکت های فین تک مختلف محصولاتی را با هدف رسیدگی به این بخش ا ...
آدم کله گنده؛ آدم مهم و بانفوذ. مثال: 1. Randy is a big dog in the movie industry. He owns four studios. 1. "رندی" از کله گنده های صنعت فیلمسازی ا ...
That`s tough یا Tough lock 1. چه بدشانسی ای! حیف! چه بد شد! 2. ( به طنز ) : همینه که هست! متأسفم!
معاشرت کردن با دوستان
رشته مهندسی مواد: نمودار پیشرفت کار
یکباره؛ یکدفعه؛ در جا؛ سرضرب؛ فوراً کاملاً؛ قطعاً به تمام و کمال
بسیار آهسته بسیار کند
ضد پیری
در روانشناسی: تخیل فعال؛ تجسم هدایت شده
فراگیر - تمامیت بخش
متن کاوی
با توجه به متن، معنای �بر اساس� هم میده
کوته بینی؛ نزدیک بینی؛ بی بصیرتی؛ کوته نظری
رشته حسابداری: مشتری مداری
فناوری محور
شمال، به طرف شمال، در شمال، شمال مثال: upstate New York: شمالِ ایالتِ نیویورک