denomination

/dəˌnɒməˈneɪʃn̩//dɪˌnɒmɪˈneɪʃn̩/

معنی: پول، مذهب، نام گذاری، تسمیه، لقب یا عنوان، واحد جنس
معانی دیگر: (پول و تمبر پست) ارزش، فرقه، گروه مذهبی، اسم گذاری، نام (به ویژه نام رده یا طبقه)، درجه، رده، طبقه بندی

جمله های نمونه

1. The firm is still operating under another denomination.
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنان تحت عنوان دیگری فعالیت می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت هنوز تحت denomination دیگری عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Acceptance of women preachers varies greatly from denomination to denomination.
[ترجمه داوود شفیعی] پذیرفتن زنان به عنوان واعظ از فرقه ای به فرقه ی دیگر متفاوت است.
|
[ترجمه گوگل]پذیرش واعظان زن از فرقه ای به فرقه دیگر بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]پذیرش وعاظ زنان تا حد زیادی از denomination تا denomination متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new telephones will accept coins of any denomination.
[ترجمه داوود شفیعی] تلفن های جدید سکه ها را با هر ارزشی قبول خواهند کرد.
|
[ترجمه گوگل]تلفن‌های جدید سکه‌های هر اسمی را می‌پذیرند
[ترجمه ترگمان]این تلفن های جدید سکه هر denomination را خواهند پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The U. S. coins of the lowest denomination is the cent.
[ترجمه داوود شفیعی] پایین ترین ارزش برای سکه ها در ایالات متحده سنت است.
|
[ترجمه گوگل]سکه های ایالات متحده با کمترین ارزش، سنت است
[ترجمه ترگمان]U اس سکه هایی که در پایین ترین طبقه قرار دارند، سنت پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The US coin of the lowest denomination is the cent.
[ترجمه گوگل]سکه ایالات متحده با کمترین ارزش، سنت است
[ترجمه ترگمان]سکه ایالات متحده که کم ترین مقدار پول را دارد، سنت پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By definition, any successful denomination looks out for the welfare of at least its own devotees.
[ترجمه گوگل]طبق تعریف، هر فرقه موفقی به دنبال رفاه حداقل فداییان خود است
[ترجمه ترگمان]طبق تعریف، هر یک از افراد موفق به دنبال رفاه و آسایش حداقل devotees خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two large denomination bills on top, the rest a small sum.
[ترجمه گوگل]دو اسکناس بزرگ در بالا، بقیه مبلغ کمی
[ترجمه ترگمان]دو اسکناس درشت و درشت روی میز قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These attributes include maturity, currency of denomination, place of repayment, and default sensitivity.
[ترجمه گوگل]این ویژگی ها شامل سررسید، واحد پولی، محل بازپرداخت و حساسیت پیش پرداخت است
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها شامل بلوغ، واحد پول، واحد بازپرداخت، و حساسیت پیش فرض هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How this is measured will vary from denomination to denomination.
[ترجمه گوگل]نحوه اندازه‌گیری آن از فرقه‌ای به فرقه دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نحوه ارزیابی این موضوع از هر گروه صنفی گرفته تا denomination متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inside was some cash, large denomination notes of exactly the sum agreed for Mr Hall's fencing.
[ترجمه گوگل]داخل مقداری پول نقد، اسکناس‌های بزرگ دقیقاً مبلغی بود که برای شمشیربازی آقای هال توافق شده بود
[ترجمه ترگمان]در داخل جعبه مقداری پول نقد و پول زیادی از مبلغ مورد توافق برای شمشیربازی آقای هال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Litre is a metric denomination.
[ترجمه گوگل]لیتر یک واحد متریک است
[ترجمه ترگمان]Litre یک واحد متریک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because Congregationalists were such a wealthy denomination the true figure would be considerably larger.
[ترجمه گوگل]از آنجا که جماعت گرایان چنین فرقه ای ثروتمند بودند، رقم واقعی به طور قابل توجهی بزرگتر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که Congregationalists آنقدر ثروتمند بودند که اندام واقعی به نحو قابل ملاحظه ای بزرگ تر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It received no funds from any denomination although the Congregational Union provided office space in London.
[ترجمه گوگل]از هیچ فرقه ای پول دریافت نکرد، اگرچه اتحادیه جماعت فضای اداری را در لندن فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]هر چند که اتحادیه Congregational فضای دفتر را در لندن تامین می کرد، هیچ پولی از هر صنفی دریافت نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because churches are autonomous, the denomination has no authority to limit the pulpit or deacon boards to men, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که از آنجایی که کلیساها خودمختار هستند، فرقه هیچ اختیاری برای محدود کردن منبر یا هیئت شماس به مردان ندارد
[ترجمه ترگمان]او گفت که چون کلیسا خودمختار است، این پول هیچ قدرتی برای محدود کردن منبر یا deacon به مردان ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

مذهب (اسم)
sect, faith, religion, denomination, illuminator, gilder

نام گذاری (اسم)
nomination, nomenclature, denomination

تسمیه (اسم)
name, denomination

لقب یا عنوان (اسم)
denomination

واحد جنس (اسم)
denomination

انگلیسی به انگلیسی

• name (particularly of a class of things); kind, class; religious sect
a denomination is a religious group within a particular religion.
the denomination of a bank note or coin is the amount of money that it is worth.

پیشنهاد کاربران

۱. نامگذاری ۲. نام ۳. فرقه {مذهبی} ۴. واحد ۵. ارزش 6. مخرج مشترک
مثال:
One country built a chemical bomb, which had some denomination like RG or RS, something similar
یک کشور بمبی شیمیایی تولید کرد که برخی از آنها نامی شبیه آر جی یا آر اس و چیزهایی شبیه به اینها داشتند.
...
[مشاهده متن کامل]

coins and stamps of different denominations
سکه ها و تمبرهایی با ارزش متفاوت

واحد پول
ارز
a religious group whose beliefs differ in some ways from other groups in the same religion
یک فرقه دینی، مذهبی
The petition was signed by clergy from over 20 Protestant denominations

...
[مشاهده متن کامل]

While the LDS Church, the largest denomination of Mormonism, states a belief that “God the Father, Jesus Christ and the Holy Ghost are one in will and purpose but are not literally the same being or substance, ” the Community of Christ, a smaller denomination, defines the trinity as “God who is a community of three persons, ” a view that more aligns with other Christian traditions

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/denomination?q=denomination
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : denominate
✅️ اسم ( noun ) : denomination
✅️ صفت ( adjective ) : denominational
✅️ قید ( adverb ) : _
فرقه!
مذهب
شاخهٔ مذهبی
گروه مذهبی
واحد
نام گذارى ، تسمیه ، لقب یا عنوان ، طبقه بندى ، مذهب ، واحد جنس ، پول
( پول، وزن، طول و غیره ) : واحد

بپرس