تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنجر زدن I want to take a stab at the scientific term = من میخواهم به اصطلاح علمی خنجر بزنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با take به عنوان فعل می آید مثال: to take a stab

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی دیکر : پرتو مثال: beam of sunlight = پرتو نور خورشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

spectral lines = خطوط طیفی spectra = طیف spectrum = طیف spectrometry = طیف سنجی spectroscope = طیف سنج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف Outdated = archaic

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

sheer beauty = زیبایی محض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظهور هنر - طلوع هنر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. برای ساختن ساختمان دیوار یا سازه استفاده میشود. to build a building, wall, or other structure 2. برای بالا بردن چیزی به حالت عمودی استفاده میشود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به همدیگر وصل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

uncanny feature = ویژگی عجیب و غریب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محافل she is still highly respected in many circles = او هنوز هم در بسیاری از محافل بسیار مورد احترام است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

film history buffs = علاقه مندان تاریخ سینما buffs= علاقه مندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

way of fusing = روش ادغام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حیوان آبزی گیاه آبزی aquatic = if a plant or animal is aquatic, it lives or grows in water حیوان یا گیاهی که در آب زندگی میکند. مثال: the dolphin i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوباره صید کرده مثال: The band is labeled with a tracking number and there is a phone number on the band for people to call for free, to report a ba ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردیابی کردن Banding the birds allows us to track them over their lifetime

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

carnivorous = گوشت خواران Herbivorous = گیاه خواران Omnivorous = همه چیز خواران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مترادف precious = valuable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در معنی صحیح limb به اندام های جفت اشاره شده که بخصوص در حرکت کمک میکند. برای مثال ( دست . پا . بال بازو ) اندام حرکتی جفت any of the paired part ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمین نشین - خشکی نشین - ساکن خشکی land - dwelling mammals = پستانداران خشکی نشین Their streamlined bodies, the absence of hind legs, and the presenc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

moving forward = propulsion جلو برنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

your friend kind of screwed you دوستت سرت شیره مالیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An evening out just for female friends بیرون رفتن بعد از ظهری دخترانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشنی که برای چاپ یک کتاب جدید یا محصول جدید گرفته میشود A party to celebrate the publication of a new book or product

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Everyone dresses up in costume

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Become more energetic and active than before پر انرژی و فعال تر از قبل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زندگی سخت و ناراحت A very unhappy and difficult life

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A way of life that is full of activity and excitement زندگی پر از هیجان و فعالیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

put in the report در گزارش قرار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

be sure you include a good reference section where all your published and unpublished data came from مطمئن شوید که یک بخش مرجع خوب قرار داده اید که ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تغییرپذیری اقلیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وقتی که I was wondering استفاده میکنید؛ یعنی اینکه شما قبل از اینکه حرف بزنید شروع کرده اید به فکر کردن در مورد موضوع؛ که از این عبارت در مکالمه های ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانش عمومی یا دانش جنرال general knowledge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس رسمی برای مثلا Business attire

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Invaluable = extremely valuable متضاد ان میشود valueless یا without value

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مترادف untidy= scruffy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Isolate herself from the world یعنی از کل دنیا ایزوله کردن She locks herself away for hours in her room and listens to music

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a small area which differs somehow from the surrounding habitat. منطقه کوچکی که با زیستگاه اطراف متفاوت است برای مثال: A clump of Grass یک نمونه از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برف دیررس برفی در مناطق کوهستانی که پس از پایان زمستان نیز حتی تا تابستان ممکن است ببارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف: inclination = penchant

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برآمده از. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حال وقوع consolidation is taking place تحکیم در حال وقوع است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

minute به معنی ریز نیز معنی می شود برای مثال millions of minute water holding pores میلیون ها منافذ نگهدارنده ی کوچک آب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف so much for = that is enough about دیگه کافیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

overlie = cover پوشاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف Tangible = perceptible = material مادی / قابل لمس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Launch= start شروع کردن - پرتاب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Withstand= resist تحمل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Cease = stop توقف Ceasefire = آتش بس تویه game زیاد میشنوید ceasefire - ceasefire

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Intrusive = interfering فضول . مزاحم